نقد و تحليل
علي الله سليمي
نشست نقد و بررسي کتاب«سفرنامه ايراني درويش دروغين» از سلسله نشستهاي سراي ايرانشناسي به مناسبت يکصدمين سال درگذشت اين خاورشناس و سياح مجارستاني با سخنراني خسرو سينايي، کارگردان و مترجم کتاب سفرنامه«آرمينيوش وامبري»، «گيزلا وارگا» همسر خسرو سينايي و هموطن اين جهانگرد و محسن جعفريمذهب، عضو هيات علمي سازمان اسناد و کتابخانه ملي و با حضور «گيولا پتو» سفير کشور مجارستان در ايران، در سراي اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.
سينايي در اين نشست با بيان اينکه کتاب «سياحت و ماجراهاي من در ايران» اثر «آرمينيوش وامبري» را ترجمه کرده است، گفت: آشناييام با وامبري حاصل يک تصادف بود. سال 1365 با فردي اتريشي مجارستاني صحبت کردم که گفت کتاب جالبي درباره ايران خوانده و آن را براي مطالعه امانت داد. کتاب برايم جذاب بود، چرا که ديدم چقدر درباره فضاي کشور خودمان در طول تاريخ کم ميدانيم و اين مساله بهضرر ما بوده است. چند سال پس از آن، هنگاميکه «اولريش مارزلف» پژوهشي درباره افسانههاي ايراني انجام ميداد، درباره اين کتاب وامبري پرسيدم و وي پس از يافتن آن در کتابخانه دانشگاه هايدلبرگ، نسخهاي از آن را برايم فرستاد.
اين کارگردان سينماي ايران اظهار کرد: از آنجا که معتقدم، انسان نبايد بيکار بماند، سعي کردم در وقتهاي آزادم کتاب را ترجمه کنم. نسخه کتاب وامبري در سال 1867 بهزبان آلماني منتشر شده و وي در سال 1862 يا 1863 در ايران بود. مجارها نسبت به پيدا کردن ريشههايشان بهويژه ريشههاي زباني و ارتباط بين قوم ترک و مجار علاقهمند بودند. وامبري بهدليل نبوغ و با کمک اشراف مجار به قسطنطنيه رفت و در خانواده اشراف به تدريس پرداخت.
وي ادامه داد: وامبري پس از چهار يا پنج سال سکونت در عثماني تصميم گرفت به ترکمنستان برود. وي کتابي نيز با عنوان «سياحت درويش دروغين در خانات آسيا» درباره ديدههايش در ترکمنستان نوشت که پيش از انقلاب از سوي بنگاه ترجمه و نشر کتاب بهچاپ رسيد. وامبري هنگاميکه به ايران ميرسد، بهوي خبر ميدهند که در مرز ترکمنستان آشوبي رخ داده و بهتر است مدتي در ايران بماند. از آنجا که اهل سفر بود از راه تبريز به تهران و از آنجا راهي قم، اصفهان و شيراز شد و در بازگشت از مسير مازندران و آشوراده به ترکمنستان رفت. وي پس از انجام تحقيقاتش از تهران به لندن بازگشت.
سينايي درباره شخصيت وامبري گفت: وامبري شخصيت بسيار جالبي داشت و ميتوانست 10 تا 15 زبان صحبت کند. بخشي از مخارج سفرش را از سوي اشراف دريافت کرده بود. از سوي ديگر بر اساس اسنادي که در سال 2005 از طرف اداره اطلاعات انگليس منتشر شد، آنها اين مخارج را تامين کردند. دليل آن نيز نياز آگاهي کشورهايي مانند انگليس و روسيه از وضعيت آسياي مرکزي و ايران براي نفوذ در آنها بود. سه سياح کليمي ديگر نيز با لباس مبدل به شرق آمده و گزارشهايي به انگليس داده بودند. اين هنرمند بيان کرد: مشکل بتوانيم بگوييم وامبري جاسوس بود. وي دانشمند بود و اطلاعات باارزشي داشت. اين مساله که وامبري در چه زماني و شرايطي به ايران آمده، اهميت بسياري دارد. در برخي نوشتهها وي نگاهي که به مردم ايران يا ترکمنستان دارد، براي برخي آزاردهنده است. وامبري بهعنوان يک اروپايي زماني به ايران آمد که اروپا در اوج تمدن، قدرت و استعمارگري بود. ايران عصر صفوي و قاجار که سياحان درباره آنها نوشتهاند، متفاوت بود اما وامبري در نوشتههايش غرضورزي نکرده و آنچه را ديده، به رشته تحرير درآورده است.
مترجم کتاب وامبري با اشاره به اين مطلب که يک خارجي با نگاه متفاوتي مسايل را در کشور ديگر ميبيند، اظهار کرد: وامبري بيش از هفت يا هشت ماه در ايران نبوده و نکتههاي بسياري درباره ايرانيان نوشته که گاه براي ما خوشايند نيست اما با اينحال وي به ايران علاقه خاصي داشته چرا که پس از جنگ جهاني دوم که مدتي سفير مجارستان در آمريکا بود، نام پسرش را رستم گذاشت.
سينايي در پايان سخنانش با خواندن بخشهاي مختلفي از کتاب «سياحت و ماجراهاي من در ايران» گفت: متاسفانه پس از 18 سال که ترجمه کتاب به پايان رسيده، هنوز انتشار آن ممکن نشده است اما خوشحالم که اين سند تاريخي حفظ شده و اصراري براي چاپ آن ندارم، چرا که سندي براي اهل پژوهش و افرادي که ميخواهند درباره ايران بدانند، در دسترس است. هرگز فراموش نکنيم در کدام مقطع از تاريخ و کدام نقطه از دنيا متولد شديم. شرق، زماني افول کرد اما دوباره در حال بالا آمدن و اين کتاب مربوط به دوران افول ايران است.
در ادامه نشست، گيزلا وارگا با بيان اينکه سخن گفتن درباره وامبري در اين جمع کار دشواري است چرا که حاضران با وي آشنايي دارند، اظهار کرد: سياحان بسياري به ايران آمدند و همه بهدنبال پيدا کردن ريشههاي ما بودند. 800 سال پس از اينکه مجارها در مجارستان مستقر شدند، حدود 1207 ميلادي «يوليانوس» از راه ايران به شرق رفت و مدعي يافتن مردماني شد که زباني نزديک به مجارها داشتند اما با حمله مغولها به ايران، به مجارستان بازگشت. پس از آن، نخستين فردي که بهعنوان سفير به ايران آمد «ايشتوان کاکاش» بود و تلاش داشت تا از شاه عباس صفوي کمک بگيرد. وي از راه مسکو و درياي خزر با دشواري به شمال ايران آمد اما در لاهيجان مريض شد و درگذشت اما متاسفانه سنگ قبر وي هنوز پيدا نشده است. اين هنرمند ادامه داد: سياح ديگري با نام «کروشي چوما» نيز به ايران آمد و در «دارجلينگ» درگذشت. وامبري که يکصد سال از درگذشتش ميگذرد، فرد ديگري بود که وارد ايران شد. وي متولد 1832 در نزديکي «براتيسلاوا» در خانوادهاي کليمي و فقير بود و «هرمان بامبرگر» نام داشت. پدرش از آلمان به مجارستان آمد و پيش از تولد او درگذشت و مادرش وي را بهسختي بزرگ کرد. وامبري از کودکي توانست به زبانهاي بسياري صحبت کند و به معلمي پرداخت و پس از رفتن به عثماني به ايران آمد و 12 يا 13 ماه در ايران ماند. وي با اشاره به چگونگي ورود وامبري توضيح داد: وامبري پنج سال در استانبول زندگي کرد و با زبان ترکي آشنا شد. پس از شکست انقلاب مجارستان در 1848 بهوسيله دوستانش به دربار عثماني راه پيدا کرد و پس از آن براي يافتن مجارهايي که در «قازيا» بودند از راه ايران به سمرقند و بخارا رفت. وامبري با لباس درويشي سني همراه با کاروان به ايران وارد شد و زبان فارسي آموخت. وي علاقه بسياري به لهجههاي گوناگون داشت. وارگا با اشاره به آشنايي وامبري با شخصي در بخارا که ملاصادق نام داشت و همراهي وي با وامبري تا پايان سفر گفت: ملاصادق شخصي بود که وامبري در طول سفرش با وي آشنا شد و پس از بازگشت به عثماني، ملاصادق همراه با وامبري به مجارستان رفت و تا پايان عمرش در اروپا ماند و در ونيز درگذشت. وامبري علاقه بسياري به ايران داشت بهطوري که نام پسرش را رستم گذاشته بود. همسر خسرو سينايي در پايان سخنانش با بيان اينکه هر فردي که به ايران بيايد، بسياري مسايل برايش تازه است و مواردي را ميبيند که خود ايرانيان متوجه آنها نيستند، اظهار کرد: وامبري، شخصيت عجيبي داشت اما هيچ کسي نبوغ وي را انکار نميکرد. تقريبا به 20 زبان صحبت ميکرد و با طبقه بالاي اجتماع کشورهاي مختلف آشنايي داشت و حتي مترجم ناصرالدينشاه و مظفرالدينشاه در سفر آنها به بوداپست بود.
همچنين محسن جعفريمذهب با اشاره به اينکه در يکصدمين سالگرد درگذشت «وامبري» هستيم، اظهار کرد: يکصد و 50 سال پيش مجارها بهدنبال پيدا کردن نژاد و ريشههاي خود افتادند، چرا که نه ژرمن بودند نه لاتين و نه اسلاو. بههمين دليل وامبري براي يافتن اين ريشهها به عثماني رفت. متاسفانه کتابشناسي از وامبري نداريم و بيش از 90 درصد آثار وي ترجمه نشدهاند اما کتابهاي وامبري بهدليل توجه به گونهها و لهجهها از ارزش بالايي برخوردارند. اين عضو هيات علمي سازمان اسناد و کتابخانه ملي افزود: ما به سرنوشت اقوام همريشه و خويشاوندمان در ماوراءالنهر بيتوجه بوديم اما براي شرقشناسي نميتوانيم وامبري را از ادبيات اين منطقه کنار بگذاريم. وي پژوهشهاي بسياري در زبانهاي تاجيکي، جغتايي و عثماني دارد که ارزش بسياري دارند. نشست «سفرنامه ايراني درويش دروغين» با پرسش و پاسخ از سوي حاضران به پايان رسيد.
شنبه 20 مهر 1392 - 8:50