گفتگو
محمد عصاريان
در کنار همه اتفاقات تلخ و شيرين اين روزها در بخشهاي گوناگون جامعه مشاهده، لمس و در نهايت تجربه ميکنيم و در حقيقت جز اتفاقات محسوس و عيني در جامعه محسوب ميشود سلسله وقايع نامحسوسي هم در لايههاي ناپيداي اجتماع در جريان است که عموم تودههاي مردم اشراف کاملي بر روي آن ندارند.
به بيان ديگر ميتوان گفت تنها دست اندرکاران مستقيم آن اتفاقها از وجود آنها مطلع هستند و طبعاً نيازي هم به همگاني کردن اين وقايع نيست. چرا که باعث ايجاد نگراني در بين تودههاي مختلف مردم ميشود از جمله اين اتفاقات ميتوان به کم فروغ شدن صنعت چاپ و نشر کشور اشاره کرد که اين روزها وضعيت مطلوبي ندارد و اگر چاره انديشي مناسبي براي آن صورت نگيرد، پيامدهاي ناگوار متعددي براي آن تصور خواهد شد که سقوط آزاد سرانه مطالعه در جامعه تنها يکي از پيامدهاي ناگوار آن است.
براي توصيف وضعيت ناگوار صنعت چاپ و نشر در کشور آوردن مثال کوچکي مانند افت شديد شمارگان کتاب در کشور کافي است تا به وخامت اوضاع در اين بخش برسيم اگر روزها گشت و گذاري در بازار کتاب داشته باشيم و از سر نوعي کنجکاوي به شناسنامه برخي از اين کتب نگاهي اجمالي بياندازيم با ارقام کم و ناچيزي مواجه مي شويم که به هيچ عنوان در شأن ملت 75 ميليوني جمهوري اسلامي ايران نيست. آن هم با اين هم پشتوانه عظيم فرهنگي که در بين ملل گذشته به صاحب فضل و علم و فرهنگ بودن شهره بوده و هست.
حالا در سالهاي اخير وضعيت فرهنگ در جامعه ما به جائي رسيده است که براي جمعيت 75 ميليوني کتابهائي با ميانگين شمارگان 3000 نسخه چاپ ميشود البته کتابهاي معدودي هم با شمارگان بالا در کشور ما به چاپ رسيده که اغلب هم کتابهاي کمک آموزشي هستند با آثاري صرفاً با رويکرد اقتصادي و کسب درآمد از طريق کالائي با عنوان کتاب که جاي چنداني در توسعه فرهنگي جامعه ندارد. اين در حالي است که در ماههاي اخير اين وضعيت به مراتب بدتر شده است و ميانگين شمارگان کتاب در ايران نوسانات و افت و خيزهاي متعددي را تجربه کرده است که گاه ميانگين شمارگان کتاب حتي به حدود 1500 نسخه هم رسيد.
اين وضعيت وقتي بغرنج ميشود که اقدام برخي از ناشران در يکي دو ماه گذشته را هم بر اين سلسله اتفاقهاي ناگوار گذشته پيوند بزنيم و با کمال تأسف اعلام کنيم که اکنون تعدادي از ناشران کتابهايشان را در حال حاضر با تيراژ 450 نسخه چاپ و روانه بازار ميکنند، اين يعني مرگ تدريجي صنعت چاپ و نشر در کشور که البته فعلاً فراگير و همهگير نشده است و فقط تعدادي از ناشران کتابهاي جديد به اين درد مبتلا شدهاند و ناشران دولتي هنوز جان مختصري در بدن دارند تا با همان مختصر بودجههاي دولتي که در اختيارشان قرار ميگيرد فعلاً به بقاي نيمه جان خود در اين باز او آشفته بازار ادامه دهد تا مشاهده کنند که وضعيت چاپ و نشر در آينده چه خواهد شد. در خوشبينانهترين حالت همين ناشران دولتي هم به مرور زمان به درد ناشران خصوصي مبدل خواهند شد که کتابهاي خود را با تيراژ ناچيز روانه بازار کنند.
از اين وضعيت هيچ انسان دردآشنائي سود نخواهد برد و با قاطعيت ميتوان گفت اين درد همگاني است و بايد همگان براي درمان آن اقدام کنند البته مقامات مسئول در صدر قرار دارند چون مسئوليت اين حوزه مهم و اثرگذار را قبول دارند که اگر خداي ناکرده کوتاهي کنند نسل امروز و نسلهاي بعدي هرگز آنها را نخواهند بخشيد، چرا که سست کردن ريشههاي فرهنگ يک ملت به معناي نابود کردن هويت آن ملت است و اين گناه بزرگ و نابخشودني است.
در همين خصوص پاي صحبتهاي علي الله سليمي نشستيم. دردي به نام صنعت چاپ و نشر کشور.
علي الله سليمي نويسنده کتابهاي (زني شبيه حوا)، (ياران جنوب) و ...، معاون سردبير همشهري محله و مدير کانونهاي ادبي در خانههاي فرهنگ (تلاش)، (بعثت) و (دولت آباد) با ما پيرامون وضعيت نابسامان نشر و چاپ کشور صحبت ميکند. واگويههائي که بس دردناکاند اما حقيقتي بيش نيستند ...
- وضعيت نشر را در شرايط کنوني کشورمان چگونه ميبينيد؟
تصور من از صنعت نشر نظامي رابط ميان توليدکننده و مصرف کننده کالاي فرهنگي است ما با مجموعهاي از مشکلات در اين مسير روبرو هستيم مجموعهاي در ارتباط با عرضه کنندگان، توليدکنندگان و مصرف کنندگان، سازمانها و نهادها و موسسات و شرکتها و نيروي انساني که در اين رابطه نقش ايفا ميکنند. در يک جمعبندي ميتوان گفت صنعت نشر ما از متوسط توسعه کشور عقبتر افتاده است و اين عقب افتادگي به دليل عقب افتادگي توسعه فرهنگي نسبت به ساير پيشرفتهاي ما در عرصه اقتصاد و سياست و علم است و براي ريشهيابي اساسي همواره بايد هم به مجموع ارتباطات با موضوع بقيه بخشها توجه کرد و هم در درون خود سيستم به شناسائي جزئيات پرداخت. اين رفت و برگشت ذهن است که ميتواند حرف تازهاي ايجاد کند.
ما تقريباً در بسياري از حوزههاي فرهنگي با اين مشکل روبرو هستيم به نحوي که به دليل عدم انجام پژوهشهاي علمي به صورت ابتدائي مديران و نيروي انساني که بر روي يک موضوع کار ميکنند مشکلات و عوامل جزئي را با تکرار در ذهنشان و توضيح آنها در صدد پوشش ميدهند و در نتيجه از عوامل بيروني آن غافل ميشوند. براي نمونه وقتي با دست اندرکاران عرصه سينما در ارتباط با مشکلات سينما صحبت ميکنيم عمده مشکلات را در سالن سينما عدم فيلم خوب و عدم ابزار و تکنولوژي نوين ميدانند و کار زيادي را با تحولات اقتصادي و اجتماعي کشور و تأثير آن بر روي سينما ندارد در صنعت نشر هم وضع به همين منوال است. ما فکر ميکنيم يکي از مشکلات مربوط به عزيزاني است که در اين بخش کار ميکنند و اين مربوط به عواملي است که در آن کار ميکنند که در ذهنشان عمده ميکنند. مشکل ديگر اين است که دولت چون در قضيه مداخله ميکند به محض برخورد با مشکل تنها يک راه حل در ذهنشان وجود دارد و آن اين است که دولت يارانه بدهد تا مشکلات مرتفع شود البته اين مختص صنعت نشر نيست ما در سينما هم اين مشکل را داريم.
اين استدلال که دولت بايد به بخشهاي مختلف يارانه بدهد يک بيماري است که تنها مختص به بخش فرهنگ هم نيست حتي در اقتصاديترين کارها نيز نوعي استدلال ميآورند که بايد دولت يارانه بدهد. در کشورهاي ديگر فرض بر اين است که دولت هيچ دخالتي نميکند مگر آنجا که اجتناب ناپذير باشد. در نظر دوم اين است که دولت بايد همه جا باشد مگر آنجائي که بخش خصوصي است که به نظرم نظر دوم بهتر و مؤثر است.
- پس شما معتقديد يارانههاي دولتي بخش نشر را تضعيف ميکند؟
در بخش فرهنگ در کشورهاي جهان سوم دولت بايد براي تحرک بخشيدن به فرهنگ يارانه بدهد اين يک امر قطعي است اما اين يارانهها تا کجا بايد ادامه داشته باشد و مهمتر اينکه در چه قطعهاي تزريق شود تا به بيشترين نتيجه برسد بحث ديگري است که وزارت ارشاد بايد در نحوه تزريق و چگونگي پرداخت يارانهها تحقيقات مفصلي انجام دهد در کشور ما برخي از يارانهها به شکل سوم تزريق ميشود و نميگذارند که استعدادهاي درخشان خودش را نشان بدهد.
- دادن يارانه روي کاغذ و کتاب براي پايين نگاه داشتن قيمت کتاب چه تأثيري بر صنعت نشر کشورمان ميگذارد؟
يکي از آثار تبعه آن اين است که در صنعت نشر اقتصاد ضعيفي جريان پيدا ميکند وقتي قيمت کتاب به جاي 3 هزار تومان، هزار تومان انجام ميشود طبيعي است که سود کمتري عايد ناشر ميشود وقتي سود کمتر باشد شبکه صنعت نشر کشور کمتر توسعه پيدا ميکند اينکه من اصرار دارم در صنعت نشر عزيزان به بيرون از خودشان توجه کنند به خاطر تقويت بازار نشر است با بازاري که يک طرفش عرضه و طرف ديگر آن تقاضا است و مثل همهي بخشهاي اقتصادي که طرف تقاضا بايد رشد کند بايد اين بخش هم در صنعت چاپ و نشر بيشتر رشد کند.
حال اين رشد روزافزون در جامعهاي که جوان هستند بايد در نهادهاي فرهنگي تقاضاي کالاي فرهنگي شکل بگيرد در رشد نهادهاي فرهنگي خانواده، آموزش و پروش و رسانهها به ويژه صدا و سيما نقش مؤثري دارند ما به خانوادهها دسترسي مستقيم نداريم اما بوسيله آموزش و پرورش و رسانه ميتوانيم به آنها دسترسي پيدا کنيم بنابراين بايد به سراغ رسانهها برويم و مشاهده کنيم که آيا عملکرد موجود در رسانه در ايجاد تقاضا براي کتاب و مطالعه در جامعه مثبت است يا منفي؟ آيا رسانهاي مثل صدا و سيما کتابخواني را تشويق ميکند؟ من در اين مورد شک دارم. چرا که کمتر مسابقهاي را در تلويزيون مشاهده ميکنيم که زيرساخت آن مطالعه کتاب باشد. قطعاً وقتي لذت کتاب خواندن به جوانان منتقل نشود و آنها از کتاب خواندن لذت نبرند تقاضا هم براي کتاب نخواهد بود.
سعي ميکنم کمتر کلمه فاجعه را به کار بگيرم اما واقعيت اين است که تيراژ سه هزار کتاب براي جمعيت 70 ميليوني با 87 درصد قشر باسواد چيز ديگري جز فاجعه را نميتوان گفت. مورد بعدي آموزش و پرورش است در اين بخش ميان دانش آموز و کتاب يک رابطه منفي وجود دارد. از کلاسهاي ابتدائي معلمين براي ساکت کردن بچهها و کار کشيدن از بچهها از کتاب استفاده ميکنند در اين روش بچهها لذت کتاب خواندن را نميچشند در حقيقت خواندن يک متن تکراري براي 10 الي 15 بار رابطه بچهها را با کتاب خراب ميکند اگر روي اين مسائل کار نشود صنعت نشر کشورمان وضعيت نامناسبتري پيدا خواهد کرد.
- آيا صنعت نشر و توليدات مکتوب ميتواند توجيه اقتصادي داشته باشد؟
اين موضوع ميتواند هم گردش مالي داشته باشد و هم توجيه اقتصادي و پول بدست بياورد. مشروط بر اينکه شما قيمت واقعياش را پيدا کنيد يکي از دلايلي که کشاورزي ما سالها عقب ماند حمايت دولت در خريد گندم بود که اجازه نميداد گندم قيمت واقعياش را پيدا کند. حمايت دولت در آن زمان کمکي براي کشاورزان بود اما در بلندمدت هم حتي يک کشاورز مهندس جوان هم در اين بخش نميماند. چون ميدانست که اين حمايت مصنوعي است در حال حاضر اقتصادي نبودن صنعت نشر به اين دليل است که دولت با دادن يارانه اجازه نميدهد کتاب قيمت واقعي خودش را پيدا کند به نظرم بالا رفتن قيمت کتاب بايد به ميزاني باشد که در زندگي مردم مؤثر است. در اين جريان مسائل جزئيتري هم مانند تأثير صنعت چاپ، شبکه فروشگاهي، جنس کاغذ و طراحي روي جلد وجود دارد که به طور کلي 30% فرض ميکنيم حرف من با دست اندرکاران صنعت نشر است که انرژي خود را صرف اين 30% نکنيد اينها مسائل انحرافي هستند که در همهي بخشهاي کشور ما از جمله صنعت نشر به چشم ميخورد البته وجود توطئه را هم نميتوان منکر شد اما معتقديم توطئه زماني ميتواند تأثيرگذار باشد که بدنه اين صنعت آنقدر ضعيف باشد که اين توطئه مانند يک ميکروب بتواند بر روي آن توليد و تکثير شود.
- قيمت تمام شده کتابها چقدر ميتواند روي جذب مخاطب اثرگذار باشد؟
اين يک نکته انحرافي است که بايد ديد در سبد مصرفي خانوادهها چه خبر است. برخي بر اين باورند که اگر قيمت پايين بيايد تقاضا بالا ميرود اما يک بحث اقتصادي هم وجود دارد که اگر قيمت يک کالا از حدي پايينتر بيايد ارزش خود را از دست ميدهد و ديگر تقاضائي نخواهد داشت بهتر است قيمت واقعي کتاب اعمال شود به طبع نويسندگان هم اين عرصه را رها نخواهند کرد، در حال حاضر در سبد مصرفي خانوادهها کالاي زيادي وجود دارد که ارزشي هم ندارد که اگر هم نباشد اتفاقي نميافتد که براي خريد آنان پول کلاني داده ميشود اما همين سبد خانواده از وجود کالاي کتاب تهي است. بايد در اين زمينه تحقيقات جامعي صورت بگيرد.
- حوزه هنري چه رسالتي را در عرصه صنعت نشر براي خود قائل است؟
رسالت حوزه هنري اين است که واسط درد همکاران خود شده است که آنان را به بدنه آموزش و پرورش و صدا و سيما بکشاند. بارها حوزه هنري از صدا و سيما خواسته است که رسالت و نوع برنامههاي در جهت رونق فعاليتهاي فرهنگي کشور زمينه سازي کنند نه آنکه خود جايگزين مطالعه کتاب، رفتن به مسجد و مجالس سوگواري شوند بلکه بايد به عنوان يک رسانه قوي و فراگير تمامي اين موارد را رونق ببخشد براي مثال سالي 4000 عنوان جديد توليد ميشود صدا و سيما ميتواند هزار عنوان را به طور رايگان و با زيباترين نوع در برنامههاي خود معرفي کند تا عشق به کتاب و کتابخواني در جامعه تزريق شود و اين همان ايفاي نقش رسانه در توسعه فرهنگي کشورمان است.
- بازار جهاني کتاب و ارائه کتب ايراني را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
ما حرفهاي تازهاي براي دنيا داريم اما توزيع نحوه بستهبندي و ارسال و ارائه محصول بسيار مهم است. وقتي ميخواهيم يک کالاي فرهنگي را براي مخاطب بستهبندي کنيم حتماً بايد از فرهنگ مخاطب خودمان اطلاعات دقيقي داشته باشيم، مشکل ما اين است که وقتي ميخواهيم کالاي مورد نياز اروپا را بستهبندي کنيم بدون آنکه علايق آن کشور را پيرامون متن کتاب نحوه بستهبندي و اصلاً نياز آنجا را بدانيم شروع به اين کار ميکنيم ما در مسافرتهائي که به خارج از کشور داشتيم و طي ملاقاتهاي زيادي که رخ داد حس کردم تقاضاي کتاب در آنجا وجود دارد و در داخل کشور هم مواد اوليه را داريم به طور مثال همان طور که پسته، زعفران و خرما را بستهبندي ميکنيم حرفهاي بنيادي و اساسي ما هم نيز در قالب کالاي فرهنگي از جمله کتاب نميتوانيم بستهبندي کنيم. گاه ميبينيم که حرکتي رخ داده است و کتاب داستاني همچون (کوه مرا صدا زد) نوشته آقاي بايرامي از سوئيس برنده جايزه ميشود تا با ادامه دادن همان راه کتابهاي موفق ديگري را هم منتشر کنيم و متأسفانه اين موضوع به همان مسئله يارانه و حمايتهاي دولتي بازميگردد که در همه زمينهها نشر کشور را بيمار نگه داشته است.
- شرکت انتشارات سوره مهر در چندين سال گذشته بسيار موفق ظاهر شده است نظر شما در اين رابطه چيست؟
من همواره نگران هستم که يارانههائي که داده ميشود اجازه پويائي، خودکفائي و توسعه را به بخش نشر کشورمان ندهد و مهارتهاي مديريتي رشد نکند. يعني همان تحليلي که در سطح کلان صنعت نشر کشور داشتيم، در اينجا نيز صدق ميکند من با دادن يارانه مخالف نيستم اما اگر اين يارانه انسان را تضعيف کند و نگذارد که به بلوغ برسد مشکلساز ميشود. انتظار اين است که اين شرکت موفق با خلاقيت و ابتکارات خود روند توسعه را تصريح کنند. ما در حدود 115 هزار مدرسه و شبکه آموزشي سازمان يافته داريم سؤال اين است که آيا اينها نميتوانند در شبکه توزيع ما نقشي را ايفا کنند توزيع بايد با شگردي خاص مجموعه وسيع دانشگاههاي کشور را هم جذب کند.
- همان طور که مشخص است اين مسئله به نوع محتوا و خاص بودن محصولات بازميگردد که جاي خاصي را براي ارائه ميطلبد؟
ممکن است که 80% کتاب را بتوان به فروش رساند و سودي هم از آن بدست آورد و %20 کتاب مابقي نيز جزء اهداف فرهنگي محسوب ميشود اما اين باعث نميشود که با شگردهاي خود در دانشگاهها حاضر شويم يک سازمان يا بايد براساس انگيزههاي مادي بچرخد يا براساس انگيزههاي معنوي يا ترکيبي از اين دو. بچههاي شرکت سوره مهر بايد حرکت ترکيبي داشته باشند و در راستاي آن نفس ايده را تجربه کنند چه آن ايده شکست بخورد يا آن ايده پيروز شود خود تجربهي ايده يک کار زيباست.
- برخي معتقدند مباحث فرهنگي و اقتصادي مقولات جدائي هستند و برخي ميگويند اصلاً جدا نيست. نظر شما چيست؟
بحث تضاد و فرهنگ را اقتصاد مشخص ميکند که دوستان نه فرهنگ را فهميدهاند و نه اقتصاد را. انسان در درون خود دو نوع نياز دارد. يک سري نيازهاي جسمي و يک سري نيازهاي روحي و عاطفي. براي ارضا نيازهاي جسمي مثلاً گوشت تهيه ميکند و براي ارضاي نيازهاي روحي هم از قصه و رمان استفاده ميکند و يک نفر هم با فکر کردن و قصه نوشتن اين نياز را مرتفع ميکند اين قسمت بحث فرآيندي اقتصادي است و در آن گردش مالي صورت ميگيرد اما چيزي که در يک انسان خلاق پديدار ميشود يک رخداد فرهنگي است کتاب خوانده ميشود و خواندن آن لذت بخش است اين امر يک اتفاق فرهنگي است اما اين اتفاق فرهنگي با مکانيزههاي اقتصادي صورت ميگيرد بنابراين اقتصاد و فرهنگ کاملاً به هم وابستهاند.
وقتي تقاضا براي قصه و رمان وجود دارد ميتوان يک نوع هدايت ارادي غيرمحسوس ايجاد کرد براي مثال به کسي گفته ميشود که قصه بنويسد که نياز متقاضي برطرف شود و آن طرف حرف مرا بنويسد من هم اين کتابها را حمايت ميکنم. اينجا هم مکانيزه اقتصادي تضاد ندارد اما مشکل و آفتي که اکنون براي فرهنگ به ويژه از نوع فرهنگ ديني آن وجود دارد، دادن کتاب به صورت رايگان است که ارزش و محتواي ديني هم دارند که متأسفانه با اين کار يعني مجاني دادن ارزش کتابها کاسته ميشود، آنان فکر ميکنند که ثواب کردهاند اما متأسفانه بيشترين ضربه را به صنعت نشر کشور زده ميشود.
- دورنما و آينده اين صنعت را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
زياد به آينده خوشبين نيستم مگر اينکه دست به دست يکديگر بدهيم و تحولي اساسي در آموزش و پرورش در رسانه ايجاد کنيم بيش از اينکه ماهوارههاي غربي اين فرصت را از ما بگيرند نکته اصلي اين است که نگاههايمان را از نگاههاي سطحي، عوامانه و مريض گذشته به نگاههاي علمي و مدرن و مکانيزه با شرايط امروز مبدل کنيم و افق ديدمان را گسترش دهيم ما در کشورمان مرکز تحقيقات چغندر داريم اما سؤال اين است که مرکز تحقيقات صنعت نشر در اين کشور نداريم؟! جائي که مسئولين و متوليان کنار همديگر بنشينند و حرفهائي در اين زمينه گفته شود و تصميماتي گرفته شود. بحث را تجزيه و تحليل کنند تا بدانند که کجاي کار ميلنگد. بسيار شايسته است که دوستان در اين عرصه يک تشکل توسعه يافته ايجاد کنند و تعدادي پايان نامه دکتري هم در اين زمينه کار کنند سپس نتايج و تحقيقات را به رسانه ملي و آموزش و پرورش انعکاس بدهند که در حل معضلات به آنان کمک شود.
شنبه 2 شهريور 1392 - 14:11