مقاله
نيما نوربخش
نگاهي به زندگي و آثار دكتر فرهاد ناظرزاده كرماني به مناسبت مراسم نکوداشت او:
دكتر فرهاد ناظرزاده كرماني، مترجم، نمايشنامهنويس، و استاد هنرهاي نمايشي روز دوازدهم آذر 1326 در تهران متولد شد. والدين دکتر فرهاد ناظر زاده کرماني اصالتا کرماني و مقيم تهران بوده اند.
مادرش «فرحانگيز هرمزي»(1383- 1296) از نخستين زنان دانشآموخته دانشگاهي ايران، مترجم و دبير زبان و ادبيات فرانسه، و نزديك به سي سال رئيس شماري از دبيرستانهاي كرمان و تهران بود. پدرش، دكتر «احمد ناظرزاده كرماني» (1355 ـ 1292) نيز اديب و استاد دانشكده الهيات و معارف اسلامي (دانشگاه تهران) بود.
فرهاد ناظرزاده كرماني تحصيلات ابتدايي را در «دبستان جهان تربيت» و تحصيلات دوره متوسطه را در «دبيرستان دارالفنون» در رشته ادبيات به پايان رسانيد و در سال 1344 وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني (دانشگاه تهران) شد و در رشته ادبيات و علوم اجتماعي به تحصيل پرداخت.
او در سال 1345 به دانشكده هنرهاي دراماتيك (تهران) راه يافت، و همزمان در رشته ادبيات دراماتيك نيز، ـ به مدت دو سال ـ تحصيل كرد و در سال 1348 از دانشگاه تهران درجه كارشناسي دريافت كرد. او پس از آن دو سال به خدمت سربازي رفت و در سال 1350براي ادامه تحصيلات عازم فرانسه شد.
فرهاد ناظرزاده كرماني در اقامت بيش از يكساله خود در پاريس زير نظر «پرفسور ژاك و رنان» در «موسسه مطالعات عالي و عملي» در رشته تاريخ فرهنگ و هنر تحصيل كرد. در همين زمان بود كه با تئاتر فرانسه و هنرمندان برجسته آن آشنا شد.
ترجمه يكي از كتابهاي او به نام «سبكهاي اجرايي در تئاتر معاصر جهان ـ جلد اول، هنرمندان فرانسوي» (تهران: دفتر نشر آثار هنري، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، كتاب صج، ويژه تئاتر، 1367) ريشه در همين آشنايي دارد.
ناظرزاده كرماني در سال 1351 به آمريكا رفت، و در آنجا نخست در رشته تاريخ، مديريت بازرگاني و اقتصاد ادامه تحصيل داد و در سال 1353 فوقليسانس گرفت. اما او سپس به رشته ادبيات و هنرهاي نمايشي بازگشت، در رشته هنرهاي ارتباطي ـ نمايشي ادامه تحصيل داد و در سال 1356 درجه دكترا دريافت كرد.
دکتر ناظرزاده کرماني درحين تحصيل در مقطع دکتراي رشته هنرهاي ارتباطي - نمايشي در آمريکا، در دانشگاههاي آن کشور به تدريس نيز مشغول بود. وي در سال 1363 به ايران بازگشت و به عضويت هيئت علمي دانشكده هنرهاي زيبا (دانشگاه تهران) درآمد و تا 1367 مدير گروه هنرهاي نمايشي بود.
دكتر ناظرزاده كرماني در مورد اينکه چرا همواره تئاتر را هنر برتر ميشمارد، مي گويد: «در هنر نمايش هر هنري ميتواند سهم و نقشي داشته باشد؛ و به همين دليل اين هنر به اصطلاح (همسازگان کلان) «مکرو ـ سيستم» (macro-system) است: «سيستم کلان». و هر ساختماية (element) آن، حتي اگر خود يک سيستم (همسازگان) هم باشد، هنگامي که براي هستي بخشيدن به هنر نمايش و داشتن سهم و نقش در آن به کار گرفته شود به يک «ميکرو ـ سيستم» (micro-system) يا «همسازگان خرد» تبديل ميشود. نمونهوار، هنر موسيقي براي خود، هنر «نمايشگاني» (پرفورماتيو = performative) مستقلي است و يک «مکرو ـ سيستم» (سيستم يا همسازگان کلان)؛ اما هنگامي که از اين هنر در نمايش بهره برده شود، موسيقي به صورت يکي از ساختمايههاي (عناصر تشکيلدهندة) هنر نمايش در ميآيد و «ميکرو ـ سيستم» يا «همسازگان خرد» آن ميشود. هر «همسازگان خرد» هنگامي که در «همسازگاني کلان» ادغام شود، صورتبندي نويي ميپذيرد، و به فراخور خود، آماجها و آرمانهاي همسازگان کلان را ميآفريند. به اين جريان ادغام گفتهاند، ادغام جزء در کل.»
دکتر ناظرزاده کرماني در تاسيس دانشگاه هنر، راه اندازي گروه هنرهاي نمايشي و تهيه برنامه آموزشي براي دوره کارشناسي ارشد دانشکده هنر دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامي و ساير دانشگاهها و موسسات آموزش عالي همکاري داشته است. وي در سال 1371 به عنوان استاد نمونه دانشگاه تهران معرفي شد.
دکتر ناظرزاده کرماني که خود نمايشنامه هاي فراواني را به نگارش درآورده است، دربارة نمايشنامهنويسي ايران پس از انقلاب اسلامي مي گويد: «موفقيت بسياري از نمايشنامهنويسان اين دوره محدوديت دارد. با اين همه نميتوان کوششهاي رنجآميز بسياري از نمايشنامهنويسان دوران اخير را ناديده گرفت و نبايد هم ناديده گرفت. ولي بايد گفت نياز به آموزش و آشنايي بيشتر و بهتر با هر موضوعي که به نمايشنامهنويسي مربوط ميشود، ميتواند چنداچون نمايشنامهنويسي نسلي را که در 25 سالة اخير، قلم نمايشنامهنويسي به دست گرفته، ارتقا داد.
من به آيندة نمايشنامهنويسي در ايران اميدوار و خوشبين هستم. قريحة تابناک ادبي ـ نمايشي مردم ايران، پيشينة غني فرهنگي ـ ادبي، رويدادهاي تاريخي تکاندهنده و عبرتآموز و حضور گستردة زنان در دانشگاهها و صحنة نمايشنامهنويسي، روي آوري دانشآموزان و نيز نوجوانان و جوانان به هنر نمايش، و تجربهآموزي و گسترش آموزش آزاد و دانشگاهي هنر نمايش، و افزايش کمي کارکنشهاي تئاتري، دسترسي به رسانههاي ارتباطي مدرن و کاربرد گستردة آنها و بناي فرهنگسراهايي که در آنها امکان فعاليتهاي تئاتري وجود دارد، همة اينها دليلهايي چشمگير براي اميدواري و خوشبيني به آيندة نمايشنامهنويسي در ايران به شمار ميروند.
هر چند که ممکن است اين آينده در دوران زندگي من روي ندهد. مايل هستم اين نکته را برجسته کنم که بهترين و بيشترين توانشها و گنجايشهاي هنر نمايش نزد هنرمندان شهرستاني ما نهفته است. اگر اين گزاره را بپذيريد، پس جاي دارد بودجه و امکانات تئاتر، به صورت سرانه توزيع شود و از مرکزيت و اولويت دادن به پايتخت، و سياست پايتختگرايي پرهيز شود.
به گمان من، بخش کلاني از آيندة شکوفاي تئاتر ايران، در شهرستانها رقم زده ميشود. چنانچه از سويي بودجه و امکانات لازم براي تئاتر تعديل گردد و به سطح بالاتري برسد و اين بودجه و امکانات لازم، منصفانهتر توزيع و از پايتختگرايي پرهيز شود و چنانچه اين بودجه و امکانات لازم سنجيده و بخردانه و با برنامه صرف شود، پيشبيني من، که تاکيد بر آيندة ارزنده و شايستة هنر نمايش در ايران، به ويژه نمايشنامهنويسي است زودتر و بيشتر نمايان ميگردد.
همچنين پيش بينى من اين است كه در ۲۰ سال آينده كسانى از ميان دانشجويان اين رشته، حتى از ميان دانشجويان خودم و از ميان نمايشنامه نويسان خارج از دانشگاه، چهره هاى مطلوب و برجسته كه ضرورت تحولات عصر جديد را در آثار خود بروز دهند، سر بر خواهند كرد.
چون جريان تئاتر در ايران تازه نهادينه شده است، يعنى دانشگاهى شده است. تا اين افراد دانشگاهى بيايند پا به عرصه اجتماع بگذارند و دانش و خلاقيت خودشان را عرضه كنند، ۲۰ تا ۳۰ سال طول مى كشد. من فكر مى كنم در عمر خودم آن نمايشنامه نويس را نبينم، اما نسل امروز از دستاوردهاى اين گروه بهره مند خواهد شد.
بر اساس تعداد دانشجويانى كه در رشته تئاتر و هنر نمايش تحصيل مى كنند. ما الآن چند هزار دانشجوى تئاتر داريم. از ميان اين عده تعدادى برجسته ترند، خلاقيت بيشتر و نبوغ افزون ترى دارند. به دنبال مطالعات عميق تر خواهند رفت. زبان خارجى ياد مى گيرند، به سفرهاى برون مرزى مى روند، دست به تجربه هاى تازه مى زنند و با تئاتر امروز جهان آشنا مى شوند.
از ميان اين گروه، نخبه، تعدادى به سرزمين مادرى خود برمى گردند و تجربه ها و دانسته هاى خود را به جامعه منتقل مى كنند. نسل بعد از اين گروه، با تعداد بيشترى از نمايشنامه نويسان مواجه خواهد شد و با علاقه وكثرت بيشترى از هنرهاى نمايش و نمايشنامه نويسان استقبال خواهد شد. از ميان آنها قطعا پنج، شش چهره برجسته در عرصه نمايشنامه نويسى ظهور خواهد كرد. پيش بينى من اين است.»
دکتر ناظرزاده درباره اهميت تحصيلات دانشگاهي در رشته تئاتر مي گويد: «هنر تئاتر عموماً به ملزومات فنى بيشترى نياز دارد. هنر تئاتر و نمايش، هنرى قائم به ذات نيست. اين امور فنى را در جايى غير از دانشگاه نمى توان آموخت. احتمال اين كه خارج از محيط دانشگاه چهره هاى برجسته اى در عرصه نمايشنامه نويسى پيدا شوند، منتفى نيست اما اين احتمال اندك است.
طبيعى است كه با توجه به امكانات دانشگاه احتمال اين كه نمايشنامه نويسان و نمايشنامه نويسى در اين فضا متولد و شكوفا شود، خيلى زياد است. آموزش اين كه لباس در نمايش چه تأثير و كاركردى دارد، يا نور در نمايشنامه نويسى چه نقشى دارد، اين شناخت فقط در دانشگاه مقدور است. تا كسى اين امور مربوط به نمايش را نشناسد و اصول و قواعد نمايش را ياد نگيرد، نمى تواند نمايشنامه خوبى بنويسد.
اولين بار است كه اين ملزومات به صورت علمى در دانشگاه هاى كشور تدريس مى شود. پيش از اين سابقه نداشت. نمايشنامه نويسى با داستان نويسى و شعر و شاعرى فرق دارد. داستان نويس و شاعر مستقيماً براى خواننده مى نويسد و مى سرايد. ولى نمايشنامه نويس مستقيماً براى تماشاگر نمى تواند بنويسد، بلكه براى نمايش سازان مى نويسد، براى كارگردان، براى صحنه پرداز، براى طراحان و براى چهره پردازان و... مى نويسد.
همه اين افراد يك گروه به اسم نمايش سازان را تشكيل مى دهند كه بايد يك نمايشنامه را با همه قابليت هايش به بهترين نحو به تماشاگران عرضه كنند. نمايشنامه نويس بايد با زبان نمايش آشنا باشد. يعنى با بيان بازيگر، بيان كارگردان، بيان طراح صحنه و بيان طراح لباس آشنا باشد. با چهره پرداز بايد هماهنگ باشد تا بتواند يك نمايشنامه شاخص بنويسد.
نشانه شناسى نمايشنامه نويس همه اين عناصرند. درحالى كه نويسنده و شاعر بدون واسطه با مخاطب ارتباط برقرار مى كند. نمايشنامه نويس با نمايش سازان سروكار دارد، نه مستقيماً با مخاطب. بنابراين ناگزير است اينها را در جايى ياد بگيرد كه كارگردانى و بازيگرى براى نمايشنامه نويسى چه اهميتى دارد از قابليت هاى كارگردان، طراح و بازيگر نمايشنامه نويس چه سودى مى تواند ببرد آنجا كه اين مباحث را به نمايشنامه نويس آموزش مى دهد و خوب هم آموزش مى دهد، دانشگاه است.
نمايشنامه نويسان بزرگى مثل يوجين اونيل در جريان كار و تجربه ياد گرفتند، يعنى مادر و پدر اونيل يك گروه سيار تئاترى داشتند كه شهر به شهر براى مردم نمايش اجرا مى كردند و اونيل اين بازى ها را ديده و تجربه كرد. مثلاً آلبركامو مدت ها در دانشگاه با گروه هاى تئاترى همكارى داشت. يعنى مى دانست، نور در تئاتر چه تأثيرى دارد كسى كه اين مسائل را نداند و بخواهد يك نمايشنامه بنويسد، بيشتر يك متن ادبى توليد كرده تا نمايشنامه اى با قابليت اجرايى.»
برخي از آثار :
نمايشنامهها:
نيلبك و بهمن، كولهبار، پنجرههاي بر بادها، سرودي كنار گودال، شومفال، خواجگان شير ـ اژدها، آدمها و مرزها، روياهاي بيدارگر، يك رويداد روستايي، خندستان ماتميان، افق در استانبول، فرجامخواه، استخوانهاي طلايي، بيخان و مان، شب معاملاتي، كنار شير آتشنشاني، سرگرمساز، در قفس قابيل، سحر و سعادت، دامچاله. همچنين دکتر ناظرزاده کرماني نمايشنامه هاي فراواني را هم به فارسي ترجمه کرده است.
كتابها:
پيشدرآمدي بر شناخت هنرهاي نمايشي در مصر، تئاتر پيشتاز، تجربگر و عبثنما، تي.اس.اليوت و نمايشنامه منظوم و مذهبي، آشنايي با تئاتر سياهپوستان آمريكايي، لوسييوس آنيوس سهنهكا و تراژدي رومي، گزارهگرايي (اكسپرسيونيسم) در ادبيات نمايشي، نمادگرايي (سمبوليسم) در ادبيات نمايشي، سبكهاي اجرايي در تئاتر معاصر جهان ، پيدايش ادبيات نمايشي نو در ايرلند، درآمدي به نمايشنامهشناسي و...
برخي از مقالات:
زمينههاي فلسفي آثار ساموئل بكت، مسئله مضحكه، يا كمدي در آثار اوژن يونسكو، پژوهشي در شعر پل الوار (شاعر فرانسوي)، تئاتر پمپي، شخصيتها، گونهها و سبكهاي نمايشنامههاي يوجين اونيل، گزارهگرايي (اكسپرسيونيسم) در ادبيات نمايشي، طبيعتگرايي و واقعيتگرايي در ادبيات نمايشي، تئاتر سياه ـ نمايش آييني ـ سنتي يوروبايي در نيجريه آفريقا، و چرا نمايشنامه؟، آشنايي با مكتبهاي ادبي ـ نمايشي، نگاهي اجمالي به تئاتر هند، از آغاز تا امروز، عناصر تشكيلدهنده هنر نمايش، درآمدي بر نمايشنامهشناسي، نكاتي پيرامون نقد و منتقد در ادبيات نمايشي، چند نكته پيرامون اهميت هنر نمايش، آشنايي با تئاتر كارگري در جهان، آنتونن آرتو و تئاتر مشقت، نگاهي به انديشههاي «هيپوليت تن» و نقد جامعهشناختي هنر و ادبيات، نوآوري و تجربهگرايي در تئاتر معاصر جهان، پژوهشي در زمينه نمايشنامههاي «ووله شوي اينكا»، درباره نقد تئاتر، نكاتي پيرامون تعريف كمدي، قانونهاي نه چندان قانوني «فردينال برونه تيير»، روانشناسي و روانكاوي و نظريه ادبي ـ نمايشي، نقد اسطورهاي در ادبيات نمايشي، برگرفتههايي از انديشههاي «موراي»، «فراي» و «فرگوسان»، تئاتر جستجوگر، نگرشي بر حركت تئاتر ايران پس از انقلاب اسلامي، اسطوره ديونيزوس ايزد هنر نمايش، نوگرايي و تجربهباوري در تئاتر معاصر جهان، كمدي، نمايشنامهاي اصلاحطلب و آزاديبخش: بنمايههاي خنده در ادبيات نمايشي فكاهي، آيين و مناسك، ادبيات گفتاري و هنر نمايش در آفريقا، كارگردان تئاتر و پژوهش و منابع و مراجع آن، مطالعهاي تطبيقي نمايشنامه و داستان، ساخت و پرداخت فضا و حالت در هنر نمايش، طنز در ادبيات نمايشي، پستمدرنيسم و تراژدياي يوناني ـ بازنويسي و نوسازي ادبيات نمايشي يونان باستان، ضوابط، ملاكها و معيارهاي بررسي، ارزيابي و نقد بازيگري و نقشآفريني در هنر تئاتر، نياز به طرح و اجراي برنامههاي فرهنگي و هنري، نقالي و گونههاي آن، آشنايي با گونه (تراژدي ـ كمدي)، رويكرد فكاهي و طنز در ادبيات نمايشي، تعريفي در زمينه ادبيات نمايشي طنزآميز، گذري به تئاتر عربي، جستاري در زمينه نمايشنامه خواندني، نگاهي به قراردادها و معرفي ريختارهاي تئاتر ايران، كمينهگرايي (مينيماليسم) در هنر نمايش، معنا در نمايشنامه و نمايش ـ درونمايهگرايي، بنانديشه، و تماشاگران انديشه بينشها (تئاتر ايدهها) و ...
دوشنبه 31 تير 1392 - 13:19