گفتگو
محمد عصاريان
دو سال ديرتر از بچههاي هم سن و سال خود به مدرسه رفت چون پدر با تجربه دوراني سخت در زمان سربازي، مايل بود که فرزندانش سنشان هنگام رفتن به سربازي بالا باشد تا بتوانند سختيهايشان را بهتر تحمل کنند. سن واقعياش از 19/11/41 شروع شد و سن شناسنامهاي از 1/1/1343. با قامت بلندتر نسبت به ساير همکلاسيها تا آخر دبيرستان در بيشتر کلاسها نماينده کلاس بود. علاقهي او به هنر دوران قبل از انقلاب و مسابقات دانش آموزي در سطح منطقه شهر استان و کشور بازميگردد که در اين مسابقات شرکت کرده و با کسب رتبه در اين مسابقات در سطح استان تشويق شد تا فعاليتهاي هنري خود را ادامه دهد خانواده در اين فعاليتها مشوق او بودند ولي فرد ديگري در خانواده در فعاليتهاي هنري زمان خود سهيم نبود و اين استعداد بيشتر توسط خودش شناخته و شکوفا شد.
محمد حسين نيرومند متولد شهر مشهد هنرمندي که 50 يا به بيان شناسنامهاش 48 سال را پشت سر گذاشته از طراحان و کاريکاتوريستهاي کشور است که کوله باري از سالها فعاليت در عرصه کاريکاتور و دغدغه امور فرهنگي و هنري کشور را به دوش خود دارد.
در سالهاي آخر دبيرستان از طريق هنر کسب درآمد ميکرد خانهشان نزديک منطقه کوهسنگي مشهد بود که در آنجا کارگاههائي روي بشقابهاي سنگي و پوست نقاشي ميکردند و او هم با آنها همکاري کرده و بدين طريق به کسب درآمد ميپرداخت و هنر را به طور جديتر دنبال کرد.
در سال 57 زماني که در تظاهرات مردمي از نقاشيهاي چهره امام استفاده ميشد به تداوم فعاليتهاي هنري پرداخت و چهره امام(ره) را نقاشي کرده و در اختيارشان ميگذاشت به عقيدهاش انقلاب اسلامي نقش بسيار مهم و اساسي در حوزه هنر ايفا کرد به هنر مشروعيت بخشيد و آن را ميان تودههاي مردم آورد. قبل از آن هنر محدود به طبقات خاصي در اجتماع بود و پس از آن مردمي و برخاسته از آنان و براي آنان.
اوج دوره فعاليت هنرياش را ورود به هنرهاي زيبا ميداند. هنگاميکه در سال 1363 براي فعاليت نقاشي با رتبه 3 کنکور به دانشگاه سراسري به دانشگاه تهران وارد شد و پس از دو سال به طراحي صنعتي در همين دانشکده تغيير رشته داد و در اين رشته تحصيلي فارغ التحصيل شد.
هنگاميکه از مشهد به تهران آمد با همان استعدادي که سالهاي گذشته در خود کشف کرده و تکرارش کرده بود براي درآمد در روزنامه کيهان به عنوان کاريکاتوريست مشغول به کار شد و اين مقطع کاري، زندگي هنرياش را جهت بخشيد سپس با تعدادي از دانشجويان دانشگاه تهران و دوستانش مانند اصغر کفشچيان مقدم، حسنوند، شجاعي طباطبائي نمايشگاهي را با رويکرد کاريکاتور با همراهي جهاد دانشگاهي برپا کردند که در سطح کشور به حرکت درآمد و ساير علاقمندان به رشته کاريکاتور نيز به آنها پيوسته و جمع هنرمندان آزاد کاريکاتور را تشکيل دادند.
از زمينههاي ورود و فعاليتش در حوزه هنري ديدار استاد حبيب الله صادقي از نمايشگاه آثارشان بود که پيشنهاد حضور و تشکيل جلساتشان در حوزه هنري را به آنها داد و با شروع فعاليت در اين سازمان به تدريج احساس کردند که ميتوانند گروه فعال و منسجمي را داشته باشند. در آن هنگام کتابي به نام (کاسني) چاپ کردند مقدمه کتاب توسط يکي از دوستانشان در کيهان نوشته شد و جملات آغازين آن را نيز از خواجه عبدالله انصاري برداشتند که (الهي اگر کاسني تلخ است از بوستان است و اگر عبدالله مجرم است از دوستان است) اين عنوان بسيار گويا و اشارهگر به ماهيت تلخ ولي شفادهنده کاريکاتور است. سال 1368 گروه، با حضور افرادي چون شجاعي طباطبائي، کفشچيان، مقدم و نيرومند و ديگران نيز در پي آن کاسني نام گرفت. و سپس تمايل به انتشار نشريه کاريکاتور در بينشان بروز کرد که به دليل حس عدم اطمينان حوزه هنري پيشنهاد گروه به مديريت روزنامه کيهان ارائه شد و با حمايت بعدي آقاي سليمي فمين با عنوان (کيهان کاريکاتور) شروع به فعاليت کردند. و از سال 1371 تا 1381 در سمت مديرمسئول کيهان کاريکاتور به فعاليت پرداخت.
شايان ذکر است که اولين شماره اين مجله در اول فروردين 1371 با سرمقالهاي از سيد محمد اصغري مدير وقت کيهان و مقالات و کاريکاتورهايي از طباطبائي، نيرومند، کعبي فلاحيه، پيام و بيتا خواصي منتشر شد. نيرومند در مقاله (تفکر معکوس) به توضيح در مورد خلاقيت کاريکاتور و ويژگيهاي کاريکاتور و دستيابي به ايدههاي ناب در خلق آثار کاريکاتور پرداخت و تقريباً همزمان با آن مديريت گروه جوان طرح و برنامه شبکه دو سيما را از سال 1376 تا 1380 عهدهدار شد.
نيرومند نخستين معلم خويش را تکرار و مشق نظري ميداند قبل از انقلاب ديوارنويسي نقاشي ديداري و فعاليتهاي فرهنگي رونق پيدا کرده بود و او نيز وارد اين جريانهاي هنري شد در سال 1361 پس از ورود به سپاه در بخشي که مربوط به توليد آثاري مانند عکس شهدا و تابلوهاي روايتگر انقلاب و دفاع مقدس بود که به ادامه فعاليت هنري خويش پرداخت و باز هم حوزه هنري در اين زمان يکي از مراکزي بود که به طور غيرمستقيم به جوانهائي مانند او آموزش ميداد و قسمتي از فعاليتهايش الگوبرداري از کار هنرمندان حوزه هنري بود.
از خاطراتش در رابطه با حوزه هنري به سال 1361 بازميگردد او ميگويد: زماني که از منطقه بازميگشته و به سمت مشهد ميرفتم به دليل بسياري که به حوزه هنري و هنرمندانش داشتم با همان لباس بسيجي براي ديدن آقاي حسين خسروجردي رفتم ولي نبودند و نگهبان نيز ايشان را پيدا نکردند اما گفتند که هنرمند ديگري به نام آقاي چليپا هم هستند که ميتوانم با او ملاقات کنم و من با خوشحالي پذيرفتم و با استاد چليپا ملاقات کردم او اين هنرمندان را الگوهاي مناسبي ميداند که در همهي فرصتهايش از آنها آموخته است و از آنان الهام گرفته است. به نظرش نقش بزرگترها در آموزش کوچکترها بسيار مهم است و شکل گيري حوزه هنري هم در واقع براساس اين سيستم استاد شاگردي بوده و هنوز هم اگر حوزه هنري بخواهد و در هنر اين ايران نقش داشته باشد بايد اساس آموزشهايش را براساس همين سيستم استاد و شاگردي بنا نهد و با استفاده از اين روش کارآمد به تقويت سيستم آموزشي خود بپردازد و اصولاً بر هر هنرمندي است که براي يادگيري عمر هنري را صرف کنيد.
او يکي از آفتهاي هنر حال حاضر را سهل انگاري و ساده انگاري نسبت به هنر ميداند که باعث شده است بسياري از آثار با کمترين وجه هنري و بسياري از افراد با کمترين ادراک و منش هنري هنرمند خوانده شوند. در نظرش هنر مراتبي دارد که يک هنرمند بايد آنها را طي کرده باشد تا بتواند شأن استادي را رعايت کند. او يکي از دشواريهاي کارش به عنوان دبير شوراي ارزشيابي هنرمندان را همين ميداند که بايد در مورد اين ارزيابيها سختگيرانه عمل کرد. اگر روح و ديدگاه هنرمند در اثرش جلوهگر نشود کار هنري خلق نشده است.
در مورد تفکيک دورههاي فعاليت هنرياش عقيده دارد که روندي در جريان هنر وجود دارد که با قاطعيت ميتوان گفت براي همه هنرمندان به طور يکسان اتفاق ميافتد در هنگام شروع کار و ادامه آن نوعي تکرار آموختن و غناي تکنيک صورت ميگيرد و به تدريج احساس، تفکر و جهان بيني در کار هنرمند نمودار ميشود. فهم هنري هنرمند در کارش تجلي پيدا خواهد کرد و به مرور اين جهان بيني با احساس وي تطبيق داده ميشود زماني که تکنيک با احساس منطبق شد کار هنري وحدت فرم و محتوا پيدا ميکند و آن فرم به مقام هنرمندي وارد شده است. اين هنرمند متعهد و انقلابي علاوه بر فعاليتهاي اجرائي خود دست به انتشار کتابهاي طنز مصور، کتاب کميک استريپ چهار جلدي قصههاي جنگ و دستورالعملهاي فيل آبي براي ايدهيابي است کتاب اخير از کتابهاي بسيار جالب توجه در زمينه هنر است که خوب است در اينجا توضيحاتي در مورد محتواي آن ارائه شود. اين کتاب در سال 1390 به چاپ رسيد و طي 108 صفحه از آشنائي با مدل مهندسي ايده تا ترکيب اصول ايدهيابي پيش ميرود. کتاب در سه فصل اصلي آشنائي با مدل مهري ايده، ايده پروري و بررسي آثار مرتبط تنظيم شده است. در هر قسمت از کتاب با توضيحات تصاوير نمونه و سخناني از کاريکاتوريستهاي بزرگ و ساير انديشمندان در حوزه نشانه شناسي و با ايدهيابي برميخوريم. و با روندي علمي و منطقي با فرآيند ايدهيابي و پرورش آن با پرداخت جزئيات به طور کامل روبرو هستيم اين کتاب بر مبناي تقويت مغز تا تکرار و پرورش ايدهها بنا نهاده شده است.
نيرومند در زمان تأليف اين کتاب همواره بر آن بود که به دليل کمبود منابع مکتوب در زمينه هنر بتوان کتابي که بيشتر تأليفي و نه ترجمهاي باشد در اين زمينه ارائه دهد و مدت بيست سال به دسته بندي مطالب مقالاتي پرداخت که تعدادشان حدود 25 تا 30 مقاله بود و اکنون ميخواست بصورت يک مجموعه کلاسيک آموزشي دربيايد و در نظر داشت علاوه بر کاريکاتور، گرافيک و ساير مقولات هنري را نيز در نظر بگيرد و اين کتاب را نوعي انتقال تجارت خاص خود دانست.
از ديگر کتابهايش که آن هم مجموعهاي از کاريکاتورهاي اين هنرمند است مجموعه (کلاه به سرهاي ابوغريب) است نيرومند در اين کتاب تلاش کرده است تا براساس واقعيتهاي فاش شده مربوط به زندان ابوغريب مجموعه کاريکاتورهائي را طراحي کند تا جنايات فجيع بشر را با زباني گويا براي مخاطب بازنمائي کند. در مقدمه کتاب ميخوانيم: تلويزيون را روشن ميکني. روزنامه را باز ميکني. هر روز صدها خبر جور و واجور را ميشنوي و ميبيني به مناسبت دويستمين حمله انتحاري در بغداد، 199 نفر کشته شدند در کنار ديوار حايل يک نوجوان 15 ساله تنها با يک گلوله 16 جان داد تلويزيون اما اينگونه تصاوير را شطرنجي ميکند و اگر عمق جنايت به غايت باشد ديگر از خير نمايش و چاپ آن گذشت راديو هم سکوت پخش ميکند پس از اين پس رسانههاي عالم: نمايش هرچه فجيعتر نشر و نمايش آن محدودتر ميشود. قانون رسانهاي براي نازک نارنجيهاي هزاره سوم! منطبق بر اين قانون (چاپ عکس و توزيع عکسهاي ابوغريب ممنوع) اين کتاب حاوي 60 طرح و کاريکاتور با موضوع مشترک زندانيان است که در آنها زواياي گوناگون زندگي اين افراد در زمان اسارت به تصوير کشيده شده است. نيرومند در مصاحبهاي راجع به انتخاب سوژههاي اين کتاب گفته است: زماني که با عکسها و تصاوير زندان ابوغريب روبرو شدم متوجه شدم اين عکسها به قدري زشت، مشمئزکننده و کريه است که کسي به ديدن اين تصاوير تمايل نشان نميدهد و همين ويژگي بود که باعث شد بسياري از مردم به سراغ ديدن اين تصاوير نروند وقتي اين عکسها ديده نشوند طبيعتاً نميتوان به عمق جنايتهائي که در اين زندان افتاده پي برد. بنابراين من احساس کردم که بايد اين تصاوير را با زبان ديگري ديدني کنم و البته اگر بخواهم کارم تأثيرگذار باشد. بايد رگههائي از طنز بر آن بيفزاييم که در نگاه اول بر لبان مخاطب لبخندي بنشاند و در مرحله بعد او را با عمق فاجعه آشنا کند و شرکت در بيش از 25 نمايشگاه گروهي در داخل و خارج از کشور و بدين طريق هنري را به مخاطبين عرضه کرده است. البته در اين سالها بيشتر درگير کارهاي اجرائي شده و کمتر به کارهاي نمايشگاهي پرداخته است و ضمن فعاليتهاي ذکر شده به تدريس در دانشکده هنرهاي زيبا و صدا و سيماي جمهوري اسلامي نيز پرداخته است و در سال حدود 20 تا 30 اثر کاريکاتور کار ميکند.
وي سواد بصري را بحثي بسيار جدي در دنياي معاصر که سرشار از حجم بالاي تصاوير و سرعت بالاي انتقال آنهاست ميداند. در تشريح سقوط يک هواپيما که نياز به جملات توصيفي فراوان دارد يک گرافيست به راحتي آن اتفاق را بازسازي کرده و مخاطب را کسري از ثانيه در جريان اتفاق قرار ميدهد. سواد بصري در اينجاست که معنا پيدا ميکند و يکي از شاخههاي انتقال اطلاعات کاريکاتوريست است که از طريق طنز مفهوم مورد نظر را پس از آگرانديسمان بيشتر در نظر جلوهگر ميکند. چاشني خنده نيز در کنار اين معضل اغراق شده آنرا قابل پذيرش ميکند چرا که همهي انسان ظرفيت پذيرش انسانها را ندارند و بدين وسيله بيشتر ميتوانند مفهومي انتقادي را پذيرا باشد او خنده را الزام کاريکاتور ميداند کاريکاتور بدون خنده کاريکاتور نيست همان طور که سينما بدون تدوين سينما نيست خنده در ذات کاريکاتور است اين هنر بر گوده اغراق آميز اوست و زمان که با قصه همراه شود تبديل به کارتون ميشود و در آن خنده نيز وجود دارد اغراق در فرم و محتوا براي خواننده و بيننده در نظر گرفته ميشود.
در سطح بندي هنر هر اندازه که احساس در هنر تجلي يابد نزديکي بيشتري با نفس هنر دارد و احساس به کار رفته در آن زودگذر نخواهد بود کارتوني هنرمندانهتر خواهد بود که نگاه عميقتري به مسائل و معضلات انساني اجتماعي داشته باشد تکنيک به بهترين شکل آن را بيان کند و در نهايت لبخندي بر لبان مخاطب بنشاند.
از بودن و نبودن رنگ در کاريکاتور ميگويد اينکه رنگ در نقاشي نشانهي انتزاعي براي القاي احساس است ولي در کاريکاتور نشانهاي شمايلي براي بيان يک مقصود خاص است. کاريکاتور هنري منطقي است تا احساسي، چون قرار است مجموعه آنچه که در تصوير ديده ميشود مورد تحليل قرار بگيرد و مفهوم خاصي از آن برداشت شود کاريکاتور نقشزني صرف نيست پس رنگ در آن کاربرد روائي دارد و در جهت تقويت روايت به کار برده ميشود به دليل گرايش کارتون به سادگي نه تنها فرمها آبستره و تجريدي ميشوند که از ويژگيهاي کارتون سادگي است بلکه رنگ هم بيشتر حذف ميشود تا به خلوص منتقل کننده معنا برسد و از رنگ در صورت لزوم استفاده ميشد جهت يک کاريکاتوريست به سمت پيدايش و حذف عناصر اضافي است نه آرايش.
اين هنرمند دلسوز در تلاش براي اعتلاي فرهنگ و هنر اين مرز و بوم است و به دليل شرايط شغلي خويش در حيطه فرهنگ و هنر بي توجهي به موضوع فرهنگ احساس ميکند. در ساليان اخير مقولات متعددي در زمينههاي فرهنگي کشور به رشته تحرير درآورده و در آنها با قلم منتقدانه و نگرش تيزبينانهاش سعي در بهبود وضعيت فرهنگي رايج و بازگرداندن اصول اسلامي به هنر ايران داشته است.
به عقيدهي اين هنرمند انديشمند مديريت هنري همانند کار هنري است که نيازمند سالها کار و کسب تجربه و طي کردن سلسله مراتب خاص خويش است اساساً کسي که اين مراتب را طي نکرده و فاقد نگرش و دغدغه و درک هنري است نميتواند در اين مقام قرار بگيرد چرا که بايد به تناسب موقعيت خويش کاملاً حوزههاي هنر را بشناسد و بر آنها تسلط کافي داشته باشد هنگاميکه دلسوزي هنرمندانه و دغدغههايش براي اعتلاي سطح فرهنگي و هنري به اثبات برسد، حتماً شنيده و فهميده خواهد شد.
شنبه 29 تير 1392 - 14:36