مقاله
روابط عمومي اداره كل تبليغات اسلامي استان بوشهر
مقدمه:
يك قصه بيش نيست، غم عشق واين عجب
كز هــر زبان كــه مىشنوم، نامكـــرر است
ماجراى عاشورا وامام حسين (عليه السلام) يك قصه است اما قصهاى جان پروربه دامنه ابديت كه ازابعاد گوناگون صاحب نظران عرصههاى مختلف را به تعمق و تدقيق واداشته است.
هر چند ذوات مقدسه ائمه هدى (عليهم السلام) همه نور واحدند وازحيث حمل لواى امامت وولايت يكساناند و اگر چه به فرموده امامصادق (عليه السلام) على بن ابى طالب (عليه السلام) را فضل ويژه مسلم است درعين حال خودفرمودهاند «ان لقتل الحسين (عليه السلام) فى قلوب المؤمنين حراره لايبرد ابدا» وباز فرمودهاند «وان سفينه الحسيناوسع واسرع»حقير نيز براى تمسك به اين كشتى نجات بر آن شدم سخنرانىها و مقاتلى كه استادگرانقدرم جناب آقاى دكتركيخا فرزانه عضوهيئت علمى دانشگاه سيستان وبلوچستان درايام عاشورا و اربعين ودرطول چندسال درمحل بيت الرقيه دانشكده براى دانشجويان ايراد فرموده بودند را ازروى نوارهاپياده، چاپ ودردسترس علاقهمندان به ساحت منور آن امام همام(عليه السلام) قرار دهم .
بدين منظور براى آنكه گفتار شكل كتابت به خودگيردناگزير به تلفيق مطالب وتدوين آن به هيأت كتاب حاضر شدم كه اگر سهو وخطايى رفته، بر بنده است وازمحضر جناب استاد وخوانندگان محترم پوزش مىطلبم. بر خود لازم مىدانم ازكليه كسانى كه حقير را درتحقق اين مهم يارى دادهاند نهايت سپاس وامتنانم را ابرازدارم.
درخاتمه اجر معنوى اين اثررا به رسم صاحب قلمان، به پيشگاه استاد گرامى، پدرومادر بهتر از جانم كه دعاى خير و ياريشان همواره مشوق اينجانب درمسير خدمت به ساحت مقدس معصومين عليهم السلامبوده ومى باشد، تقديم ميدارم .
ذكرســرمستــــان سرم را كرد مست عشق پاى افشرد ومطلب شد زدست
سلام بر حسين عليه السلام
السّلام عليك يا ابا عبد ا... و على الارواح التى حلت بفنائك عليك منى سلام ا... ابداً ما بقيت و بقى الليل و النهار؛ اين سلام را آقا سيد عبدالهادى و خيلى از بزرگان ديگر قبل از هر تكبيره الاحرام نمازى مى خواندهاند.
قرائت زيارت عاشورا و خواندن اين فراز از آن در روز عاشورا و حتى در همه روزها از جانب معصومين«عليهمالسلام» و بزرگان دين توصيه شده است از جمله امام باقر«عليهالسلام» به علقمه مى فرمايند:
«اگر هر روز با اين زيارت از خانه ات امام حسين«عليهالسلام» را زيارت كنى اين كار را انجام بده» كه اين حاكى از ارزش بالا و والاى اين زيارت مىباشد.
حقير به اين دليل به خودم جرأت دادم كه در اين روز با عظمت، حرف بزنم كه فرمودند در دو جا تظاهر ايرادى ندارد، يكى جائيكه خيرتان به مردم برسد البته خيلى خوب است اگر ريا نكنيم، ولى حالا اگر نتوانستيد اشكال ندارد، شما خيرتان برسد حالا اگر كسى هم مطلع شد به خودتان سخت نگيريد.
ديگرى كه در دستگاه امام حسين«عليهالسلام» خيلى مهم است و اشكال ندارد كه تظاهر هم احياناً بشود، لهذا فرمودند تباكى كنيد و مجلس آقا را شلوغ و گرم كنيد، حالا حقير هم از اين باب مطالبى عرض مى كنم هر چند:
«نگويم نسبتى دارم به نزديكــــان درگاهت
كه خود را بر تو مى بندم بسالوسى و زراقى»
در كتاب بحارالانوار جلد 44، ص 280 آمده كه هر وقت نام مبارك امام حسين«عليهالسلام» نزد امام صادق«عليهالسلام» برده مى شد (ما ذكر عند ابى عبدالله) نبود مگر اينكه در تمام شبانه روزكسى بر لبان مبارك رييس مذهبمان تبسم را نمى ديد و همين مطلب را امام زمان روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء در زيارت ناحيه مقدسه مى فرمايند:«و لابكين عليك بدل الدموع دما»اگر اشكهاى چشم من خشك بشود بدلش خون گريه مى كنم.
يا در فرازى ديگر آزرو مى كنند كه كاش در روز عاشورا بودند و به يارى امام حسين«عليهالسلام» مى شتافتند و در نهضت او شركت مى داشتند تا آنجا كه در فرازى از دعايش عرض مى كند:
«خدايا مرا در زمره امام حسين«عليهالسلام» و شهيدان كربلا قرار ده و با شفاعت آنها وارد بهشت فرما».
و نيز امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف آنقدر به شهيدان كربلا ارج مى نهد كه در زيارت ناحيه در ضمن سلام به يكى از شهيدان بنام سعد بن عبدالله حنفى مى فرمايد:«حشرنا الله معكم فى المستشهدين و رزقنا مرافقتكم فى اعلى عليين» خداوند ما را با شما در زمره شهيدان كربلا محشور فرمايد و همنشينى با شما را در ملكوت اعلى بر ما ارزانى دارد و پيوند نهضت جهانى حضرتش عجل الله تعالى فرجه الشريف با نهضت عاشورا آنچنان تنگاتنگ و ناگسستنى است كه حتى طبق پاره اى از روايات حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در روز عاشورا در كنار كعبه ظهور مى كند چون خطبه مى خواند و صداى او به گوش همه جهانيان مى رسد صداى خود را به پنج نداى زير بلند كرده و با سوز و گداز و گريه مىفرمايد:
الا يا اهل العــالم انا الامـــام القائم الثانـــى عشر
الا يــــا اهــل العالـــم انـــا الصمصام المــنتـقم
الا يا اهل العالم ان جدى الحسين قتلوه عطشــانا
الا يا اهل العالم ان جدى الحسين طرحوه عريانا
الايا اهل العالم ان جدى الحسين سحقوه عدوانا
امام قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف در اين فرازها از سّر مصيبت جانسوز امام حسين«عليهالسلام» يادكرده اند كه عبارتست از تشنگى او، برهنه انداختن او و پايمال كردن و له كردن پيكر نازنين او، اينها همه بيانگر آنست كه بايد بياد امام حسين«عليهالسلام» و ذكر مصيبت آن حضرت اهميت داد و همواره از آن آموزگار و اُسوه عشق و ايمان و ايثار و شهادت، الهام گرفت.
يكى از القاب حضرت مهدى«عليهالسلام» منتقم است، در توضيح علت برگزيده شدن اين لقب براى آن حضرت مطالب زيادى در سخنان اهل بيت«عليهمالسلام» وارد شده است از جمله در روايتى از امام محمد باقر«عليهالسلام» نقل شده وقتى از آن حضرت سؤال مى كنند كه چرا فقط به آخرين حجت الهى " قائم" گفته مىشود آن حضرت در پاسخ مىفرمايند:
چون در آن ساعتى كه دشمنان، جدّم امام حسين«عليهالسلام» را به قتل رساندند فرشتگان با ناراحتى درحاليكه ناله سر داده بودند عرض كردند پروردگارا: آيا از كسانى كه برگزيده و فرزند برگزيده تو را ناجوانمردانه شهيد كردند در مى گذرى؟
در جواب آنها خداوند به آنان وحى فرستاد كه اى فرشتگان من، سوگند به عزت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدت زمان زيادى. آنگاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام حسين«عليهالسلام» را به آنان نشان داد و پس از اشاره به يكى از آنان كه در حال قيام بود فرمود: با اين قائم از دشمنان حسين«عليهالسلام»انتقام خواهم گرفت.
در تفسير آيه 33 سوره مباركه اسراء:«و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً» هر كس مظلومانه كشته شود ما براى ولى او تسلطى بر ظالم قرار مى دهيم. از امام صادق«عليهالسلام» روايت شده است كه:
مراد از مظلوم در اين آيه حضرت امام حسين«عليهالسلام» است كه مظلوم كشته شد و منظور از «جعلنا لوليه سلطاناً» امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است.
در دعاى ندبه نيز به اين حقيقت با اين تعبير تصريح شده است:«أين الطالب بدم المقتول بكربلا» كجاست آن عزيزى كه پس از ظهورش خون شهيد مظلوم كربلا را از دشمنان باز پس خواهد گرفت.
همچنين ظهور حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف جزاى كربلاست، همه مصيبتهاى عالم در كربلا جمع شد و جزاى آن شد دين آقا.
سلطنت امام حسين«عليهالسلام» بمدت پنجاه هزار سال در رجعت است بطوريكه در بعضى روايات آمده است: مؤمن عارف بحق حسين«عليهالسلام» عزيز است در دنيا براى آنچه مى رسد بدرجات رفيعه در بهشت به بركت آن حضرت و حشرش با آن بزرگوار است. حال شما بگوييد آيا جاى آن ندارد كه در چنين مصيبت عظيمى خون گريه كنيم دقت كنيد كه اين آدم هاى منحرف و كسانى كه از اسلام هيچ چيز نمى فهمند شما را منحرف نكنند به اسم روشنفكرى، اينها حتى الفباى اسلام و ولايت ائمه«عليهمالسلام» را نمى فهمند.
يك شب من خودم امام رضا«عليهالسلام» را در خواب ديدم فرمودند براى من روضه بخوان، عرض كردم: روضه چه كسى را بخوانم؟ فرمودند: روضه جدم امام حسين«عليهالسلام» را. من شروع به خواندن كردم حالتى را در حضرت ديدم كه در هيچ كتابى نخوانده بودم و در هيچ مجلسى هم نديده بودم، بعد ديدم امام رضا«عليهالسلام»با دو دست مباركشان به دو چشمشان مى زنند. يعنى به سينه نزدند، به پاهاى مبارك نزدند. مى دانيد كه خواب اهل بيت«عليهمالسلام» صادقه است و بعدها روايتى از امام رضا«عليهالسلام» ديدم كه فرمودند:« ان يوم الحسين«عليهالسلام» اقرح جفوننا واشبل دموعنا»يعنى مصيبت امام حسين«عليهالسلام»چشم ما را مجروح كرده چون چشم لطيف ترين عضو بدن است حالا بر سر و سينه حضرت چى آورده است بگذريم كه خدا مىداند.
نگاه كنيد به استوانههاى اسلام. به كسانى كه چهار كتاب درس خوانده اند ولى از اسلام چيزى نمى فهمند نگاه نكنيد.
يكى از اين استوانهها، ميرزاى شيرازى است. مرجعيت تام داشتند، اعجوبه فكر بودند. اين رأس شيعه، هميشه پا برهنه و بر سر زنان در مراسمات امام حسين«عليهالسلام» شركت مىكردند.
علامه بحر العلوم، ملاقاتهايش با امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) زبان زد است هنگامىكه موكب طُويرج آمد به كربلا ايشان، عبا و عمامه را كند و پا برهنه و سر برهنه مثل عوام بر سر و سينه زد علماى ديگر به او تلويحاً اعتراض كردند كه شأن بزرگان اقتضاء اين كارها را ندارد فرمودند من خود حضرت حجت«عليهالسلام» را به همين حالت ديدم شما به اين اعتراض مى كنيد؟!!!
درباره آيه ا... بزرگ، ميلانى گفته شده كه حاج شيخ حسين باقرى مداح ايشان گفته اند من مداحى كردم و به خانه رفتم. لحظه اى بعد پسر آيه ا... ميلانى آمد و گفت: آقا گفتند بياييد روضه بخوانيد، گفتم من الان آنجا بودم و روضه خواندم آقا فرمودند: آنجا مردم جمع بودند من خوب نتوانستم براى امام حسين«عليهالسلام» گريه كنم الان دوباره بيا مى خواهم تنها گريه كنم، خوب گريه كنم براى آقايم.
همين آيه ا... ميلانى به مداحشان مى گويند چهل تا از جوان هاى پاك را جمعكن و براى آنها روضه بخوان اين كار را كردند وقتى آن جوانان گريه كردند آقا كفنشان را آوردند و دانه به دانه به اشكهاى آنها ماليدند و فرمودند اين اشك ها، برائت از آتش جهنم است.(معرفت)
حضرت آيه ا... مرعشى نجفى كه ابعادى در عالم فوق فيزيك داشتند در وصيت نامهاشان مى نويسند: دستمالى كه يك عمر اشكهاى گريه بر امام حسين«عليهالسلام» را پاك كردم با من دفن كنيد، اين امان من النار است.
حضرت سجاد«عليهالسلام» هر وقت آدم خوش صدايى را مى ديدند مى فرمودند: پرده بكشيد، زن ها و بچه ها بيايند پشت پرده و مى فرمودند: روضه پدرم امام حسين«عليهالسلام» را بخوانيد، من به اندازه يك نگين انگشتر، جاى سالم در بدن مطهر پدر براى بوسيدن نديدم. بعد هر چه زنها انگشتر و يا گردنبند و طلا داشتند و هر چه پول در خانه بود همه را در دستمالى مى ريختند و به آن روضه خوان مىدادند و امام مى فرمودند ببخشيد ناقابل است ما اينجا نمى توانيم حقتان را ادا كنيم وعده ما آن دنيا، اينجا جايش نيست آنجا جبران مى كنيم. نه تنها بزرگان ما، بلكه ديگران هم نتوانستند مصيبت مظلوميت امام حسين«عليهالسلام» را ناديده بگيرند. آلوسى كه از متعصب ترين سنى هاست در جلد 26 تفسير روح المعانى در تفسير آيه «الذين لعنهم الله فأصمهم و اعمى ابصارهم» مى گويد: «اين آيه در لعن بنى اميه است در لعن يزيد است اگر كسى يزيد را لعنت نكند لعنت خدا بر او باد (حتى بكت على الحسين«عليهالسلام») لعنت بر او باد تا زمانيكه بر حسين«عليهالسلام»گريه كند».
امام صادق«عليهالسلام» مى فرمايند: «هيچ ديده اى نزد خدا محبوبتر از ديده اى كه برحسين«عليهالسلام» بگريد نيست و نه هيچ اشكى از اشكى كه بر آن حضرت بريزد و هر كه بر او گريه كند به حضرت فاطمه سلام ا... عليها خوبى كرده و حق اهل بيت«عليهمالسلام» را ادا نموده است و در قيامت هيچ بنده اى محشور نمى شود كه ديده اش گريان نباشد مگر بنده اى كه گريسته باشد بر حرم حسين«عليهالسلام» كه محشور خواهد شد با ديده هاى خندان». در روايات زيادى وارد شده است كه اگر كسى مقدار كمى اشك در عزاى امام حسين«عليهالسلام» بريزد خداوند تمام گناهان او را مى آمرزد. ما بايد به گفتار اهل بيت«عليهمالسلام» ايمان داشته باشيم، بعضى ها منكر اين روايت ها و فضيلت زياد گريه بر امام حسين«عليهالسلام» هستند، چگونه خداوند تمام گناهان باكى و گريه كننده بر امام حسين«عليهالسلام» را نيامرزد حال آنكه اگر كسى پنجاه شصت سال عبادت كند و براى چند دقيقه منكر ولايت امام حسين«عليهالسلام» شود همه عبادت هاى شصت ساله او از بين مى رود و هباء منثورا مى شود.
امام صادق«عليهالسلام»به شخصى به نام *مسمع كردين* كه گريه مى كرد بر امام حسين«عليهالسلام» فرمودند: «زود باشد ببينى وقت مرگ كه پدران 2من حاضر شوند نزد تو و سفارش كنند ملك الموت را براى تو و بشارت دهند تو را كه ديده تو روشن شود و شاد گردى و باشد ملك الموت بر تو مهربانتر از مادر و مشفق تر از او».
پس حضرت گريست و بعد از آن فرمودند: «هر كه گريان شود براى ترحم بر ما، البته حق تعالى رحمت خود را شامل حال او گرداند پيش از آن كه اشك از ديده او بيرون آيد و چون آب ديده بر روى او جارى گردد، اگر قطره اى از اشك او در جهنم ريزد حرارت آن را فرو مى نشاند و هر كه دلش براى ما به درد آيد در وقت مردن چون ما را ببيند، شاد شود و آن شادى از دلش برطرف نشود تا در حوض كوثر بر ما وارد شود».
محمد بن مسلم شاگرد امام صادق«عليهالسلام» بود. چند روزى از درس امام صادق«عليهالسلام» غايب بودند بعد آمدند و عذرخواهى كردند و گفتند ببخشيد روضه جدتان امام حسين«عليهالسلام» را داشتيم و بر مصايب او گريستيم؛ حضرت فرمودند:«هنوز معرفت شما نسبت به ما كامل نشده است ما هم آنجا بوديم و درب خانه كفشهاى مردم را جفت مى كرديم».
اشك يعنى مذهب شيـدائيان اشك يعنى دين عاشـورائيان
كار با اين طفل راهى واگذار يونس دل را به ماهى واگـذار
اشك برپرواز دل پر مى دهد ريشه تا در آب شد برمى دهد
آرى هر چند كه امروزه تيپ تربيت شده جديد كه با اصطلاحاتى خاص كه از غرب زدگان به ارث بردهاند مىگويند ملت ما ملت گريه نيست و ما به جاى گريه بايد بر سر دشمن بكوبيم اينان سخت در اشتباه افتادهاند، چرا كه طبق تحقيق چشم خشك و بى اشك غالبا" نمونهاى از تحجر و سختى دل و...
تاريكى باطن است، و چشم اشكبار، مظهريست از عطوفت و رحمت و نرمش دل و بسيارى از بيماريهاى روانى و غير آن دارويش گريه است و اين لسان قرآن است كه مىفرمايد : «ادعُوا ربَكمُ تَضَرُعا و خُفْيه اِنه لا يُحب المعتدين»
«پروردگار خود را(آشكارا) از روى تضرع، و در پنهانى بخوانيد(و از تجاوز دست برداريد كه) او متجاوزان را دوست نمىدارد.»
و نيز«وَاذْكُر رَبكَ فى نَفْسِكَ تَضَُرعا و خيفه و دونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بالغُدو و الاصالِ و لاَ تكُن من الغافلين»
«پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شبانگاهان ياد كن، و از غافلان مباش.»
از اين گذشته قرآن بر گريه تشويق مىكند: «و اذا سَمِعوا ما اُنزِل الى الرَسولتَرى اعْيَنُهُم تَفيضُ من الدَمع مِما عَرَفوا مِن الحق يقولون ربنا آمنافَاكْتُبْنا مع الشاهدين»
«و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر(اسلام) نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مىبينى كه(از شوق) اشك مىريزد، به خاطر حقيقتى كه دريافتهاند، آنها مىگويند: پروردگارا! ايمان آورديم، پس مار ابا گواهان(و شاهدان حق، در زمره ياران محمد) بنويس.»
و درباره آنانكه نزد رسول خدا«صلى الله وعليه وآله» آمده و خود را براى رفتن به ميدان جنگ آماده نموده بودند ولى وسيلهاى كه ايشان را به محل نبرد ببرد نبود، مىفرمايد:
«و اَعْيُنُهم تَفيضُ مِنَ الدَمِع حَزَناً...»
«در حالى كه چشمانشان از اندوه اشكبار بود».
و در وصف اهل ايمان مىفرمايد:
«و يَخِرُونَ لِلاْذقانِ يَبْكونَ و يَزيدهُم خُشوعاً»
«آنها(بى اختيار) به زمين مىافتند و گريه مىكنند، و(تلاوت اين آيات، همواره) بر خشوعشان مىافزايد.»
و حضرت صادق مىفرمايند:«اَوْحَى الله عزوجل الى موسى اَن عبادى لم يَتَقَربوا اِلَى بِشَىٍء اَحَبَ اِلَىَ مِنْ ثَلاثِ خِصالٍ قال يا رَبِ و ما هُنَ؟ قال يا موسى الزُهدُ فى الدُنيا و الوَرعُ عَنِ المَعاصِى، و البُكاءُ مِن خَشيتىٍ ففَى الرفيعِ الاَعلى لا يُشارِكُهُم فيه احد...».
«خداوند با عز و جلال، وحى نمود به موسى«عليهالسلام» كه بندگان من تقرب به من پيدا نمىكنند به چيزى كه محبوبتر از سه خصلت باشد، موسى«عليهالسلام» عرض كرد: پروردگار من آن خصلتها كدامست؟ فرمود: اى موسى پارسايى در دنيا و پرهيز از معاصى(و نافرمانى) من، و گريه از خوف من پس در رفيع اعلى(مقام خاص بندگان مقرب حق) هيچكس با ايشان مشاركت نخواهد داشت.»
و در حديثى ديگر دارد كه خداوند به حضرت موسى«عليهالسلام» فرمود: «..ها اَنَا يابنَ عمرانَ هَبْ لى مِن قَلبِكَ الخُشُوعَ و مِن بَدَنِكَ الخضوعَ و مِن عَيْنَيْكَ الدمُوعَ و ادْعُنى فى ظُلَمِ الليلِ فَاِنَكَ تَجِدُنى قَريباً مُجيباً...»
و در حديثى آمده كه خداوند متعال، به حضرت موسى وحى فرستاد و فرمود: «.. ما تَعَبدُ بِمثلِ البكاءِ مِنْ خيفَتى.» «اهل عبادت، عباداتى انجام نمىدهند كه(ثمره و نتيجهاش) مثل گريستن از خوف من باشد».
رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به حضرت على «عليهالسلام» فرمود: «يا على عليكم بالبكُاء مِن خَشِيهِ اللهِ يُبْنى لَك بِكُلِ قَطْرَه بيتُ فى الجَنَه»
«يا على: بر تو باد ريزش اشك از خوف خدا كه در برابر هر قطره اشك، خانهاى در بهشت(براى تو) بنا مىگردد»
و نيز رسول خدا(صلى الله عليه و اله و سلم) فرمود: «البكاء من خشيه الله يُطفىُ بِحاراً مِن غَضَبِ اللهِ».
«گريه از خوف خدا درياهايى از غضب خدا را فراموش مىسازد».
امام حسين «عليهالسلام» فرمود: «ما دَخَلْتُ على اَبى قَطُ الا وَجَدْتُهُ باكياً»
«هرگز بر پدرم وارد نگرديدم مگر آنكه آنحضرت را گريان ديدم».
و در خبرى زراره از حضرت صادق«عليهالسلام» روايت نموده كه فرمود:«.. و كان جدىِ اِذا ذَكَره(اى الحسين«عليهالسلام» بَكى حتى تَمْلاُ عيناهُ لِحْيتِه و حتى يَبكى لِبُكائِه رَحْمَه لَهُ مَن رَاه و اِنَ الملائكه الذين عِنْدَ قَبْرهِ لِيبَكونَ فَيَبْكى لِبُكائِهِم كُلُ مَن فىِ الهَواءِ و السماءِ مِنَ الملائكه...»
«.. جد بزرگوارم چون متذكر(مصائب) حضرت حسين عليه السلام مىگرديد آنقدر مىگرييد كه محاسن مباركش را اشك چشم پر مىنمود، و هر كس آن حضرت را در چنين حالتى(گريه و اضطراب) مىديد براى شفقت به آن بزرگوار مىگريست و فرشتگانى كه در كنار مرقد منور آن حضرتند چون مىگريند براى گريه آنان همه فرشتگانى كه در هوا و آسمانند مىگريند.
و در خبر(ابن خارجه) از حضرت صادق«عليهالسلام» روايت شده كه گفت:«كُنا عِند الصادق«عليهالسلام» فَذَكَرْنا الحسين«عليهالسلام» (و على قاتِلِه لَعْنُه اللهِ) فَبَكى ابو عبدالله«عليهالسلام» و بَكَيْنَا، قال: ثُمَ رفع رأسَهُ فقال: قال الحسين «عليهالسلام» اَنا قَتيلَ العَبْرهِ لا يَذْكُرُنى مُؤمِن اِلا بَكى».
«محضر مبارك حضرت صادق«عليهالسلام» بوديم پس چون نام امام حسين«عليهالسلام»- كه بر قاتلش لعنت خدا باد- را برديم آن حضرت اشكش جارى گشت و ما نيز گريان شديم. ابن خارجه مىگويد: پس از اين آنحضرت سر مبارك خود را بلند كرد و فرمود: امام حسين«عليهالسلام» فرمود: من كشته اشك هستم، ياد نمىكند مرا هيچ مؤمنى مگر آنكه چشمش گريان مىگردد.»
و در روايت ديگر است كه حضرت اميرالمومنين «عليهالسلام») به امام حسين«عليهالسلام» نظرى نموده و فرمود: «يا عَبْره كُلِ مؤمن فقال: اَنا يا ابتاه؟ قال: نَعِم يا بُنَىَ.»
«اى(سبب ريزش) اشك چشم هر مؤمن. امام حسين«عليهالسلام» عرض كرد:
اى پدر(بزرگوار) من(سبب ريزش) اشك چشم هر مؤمنى هستم؟
فرمود: آرى. اى فرزند(عزيز)م.» و در حديث ديگرى آمده كه:
«اِنهُ اذا هَلَ هِلالُ عاشوراء اِشتدَ حُزنُهُ و عَظُمَ بُكائُهُ على مَصابِ جَدِهِ الحسين«عليهالسلام» و الناسُ يَأتُونَ عَلَيهِ مِن كُلِ جانبٍ و مَكانٍ يُعَزونهُ بالحسينِ و يَنُوحونَ معه على مَصابِالحسين«عليهالسلام»...».
«چون هلال عاشورا(ى حسينى«عليهالسلام») مىرسيد اندوه امام صادق«عليهالسلام» شديد مىگرديد و بر مصائب جدش حضرت حسين «عليهالسلام» بسيار مىگريست، و از هر گوشه و كنار و ناحيهاى مردم شرفياب مىشدند و آنحضرت را بر (مصائب) امام حسين«عليهالسلام» تعزيت مىگفتند، و بر دردها و اندوه و غم امام حسين«عليهالسلام» با صداى بلند نوحه سرائى نموده و اشك مىريختند.»
ابن قولويه قمى(قدس سره) كه از اكابر و مفاخر علماء اقدمين شيعه است و در سال 367 ه.ق وفات نموده، در كتاب(كامل الزيارات) از ابوهارون مكفوف روايت كرده كه گفت:
«قال ابوعبدالله«عليهالسلام» فى حديث طويل له: و مَن ذُكرَ الحسينَ«عليهالسلام» عِندهُ فَخَرجَ مِن عَيْنَيهِ مِنَ الدُمُوعِ مِقدارُ جِناحِ ذُبابٍ كانَ ثَوابهُ عَلى اللهِ عزوجل و لَم يُرْضَ لَه بدون الجَنَه».
«حضرت صادق«عليهالسلام» در حديث مفصلى فرمود: كسى كه نام امام حسين«عليهالسلام» نزد او برده شود و از ديدگانش به اندازه بال مگسى اشك جارى گردد، ثواب(و پاداش) آن بر خداى با عز و جلال است، و خدا براى او راضى نمىگردد مگر بهشت را.»
و نيز در همان كتاب از معاويه بن وهب روايت نموده كه گفت: از حضرت صادق«عليهالسلام» اجازه خواستم كه شرفياب شوم. اجازه دادند، چون بر آن حضرت وارد شدم در مصلاى منزل به نماز اشتغال داشتند. پس نشستم تا نماز آن بزرگوار پايان يافت، و شنيدم كه در مناجات با پروردگار خود مىفرمود:
«اللهم يا مَن خُصناَ بالكَرامه، و وَعَدْنا بالشَفاعِه و خَصنا بالوَصيه، و اَعْطانا ِعلمُ ما مضى و عِلْمَ ما بَقِىَ، و جعل اَفئده مِنَ الناس تَهوى الينا، اِغْفرلىِ و لاخوانى و زُوارِ قَبْرِ اَبىِ الحسين... فَارْحَم تلك الوجوهَ التى غَيرتَها الشمسُ، و ارْحَم تِلكَ الخُدودَ التى تَتَقلبُ عَلى حُفره ابى عبدالله الحسين«عليهالسلام» و ارْحَم تِلك الاعيُنَ التى جَرَتْ دُمُوعُها رَحمه لنا و ارْحم تلك القُلوبَ التى جَزَعَتْ و احْتَرَقتْ لنا، و ارْحَم تِلك الصَرْخَه التى كانَت لَنا».
«پروردگارا! اى كسى كه ما را اختصاص به كرامت داده و وعده شفاعت دادى و مختص به وصيت نمودى(يعنى ما را وصى پيامبرت قرار دادى) و علم به گذشته و آينده را به ما اعطاء فرمودى، و قلوب مردم را مايل به طرف ما نمودى، من و برادران و زائرين قبر پدرم حسين «عليهالسلام» را بيامرز. پس تو اين صورتهايى كه حرارت آفتاب آنها را در راه محبت ما تغيير داده مورد ترحم خودت قرار بده و نيز صورتهايى را كه روى قبر اباعبدالله الحسين«عليهالسلام» مىگذارند و بر مىدارند مشمول لطف و رحمتت قرار بده و همچنين به چشم هايى كه از باب ترحم بر ما اشك ريختهاند نظر عنايت فرماو دل هايى كه براى ما به جزع آمده و به خاطر ما سوختهاند را ترحم فرما، بار خدايا به فريادهايى كه به خاطر ما بلند شده برس.»
و جز اينها از احاديث متكثره ديگرى كه در اين باب وارد گرديده است، كه چشم اشكبار، به ويژه اشكى كه در عزاى امام حسين«عليهالسلام» ريخته شود، مورد مدح قرار گرفته است.
البته(بكاء) و گريستن، محتواهاى متفاوتى دارد. گاهى ريزش اشك به علت رأفت و رحمت است چنانكه در روايات است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله پس از نزول آيه شريفه:
«و اِنَ جَهَنَم لَموعِدُهُم اَجْمَعينَ لها سَبعه ابوابٍ لِكُل بابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسومٌ»
«و دوزخ، ميعادگاه همه آنهاست. هفت در دارد، و براى هر درى، گروه معينى از آنها تقسيم شدهاند.»
به سختى گريست و حتى اصحاب نيز بگريستند و مسلما" اين جزع، براى ترحم كرامت بوده است.
و زمانى نيز ريزش اشك براى شوق به خداست، مثل گريههاى حضرت اميرالمؤمنين«عليهالسلام» و اولاد طاهرينش(ارواح العالمين لهم الفداء) در تاريكيهاى شب از اشتياق به خدا معروف در احاديث است.
و گاهى گريه، گريه فراق است، چون گريه حضرت يعقوب«عليهالسلام» در فراق يوسفش كه آنقدر گريست تا چشمانش سفيد شد.(و ابيضت عيناه من الحزن).
و بر حسب مآثر وارده مؤثرترين و برترين مستحبات گريه بر مصائب امام حسين«عليهالسلام» است، و لذا مىبينيم بسيارى از انبياء«عليهالسلام» كه از طريق وحى مصائب آينده واقعه(طف) به آنان اعلام مىگرديد به شدت گريان مىشدند. مثل حضرت آدم و موسى و ديگر انبياء«عليهالسلام»، و حتى فرشتگان، و بنى الجان بر مصائب آنحضرت عزادار بوده و هستند.
در اين قسمت به فرازهاى بسيار از جناب محب الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى در خصوص عزادارى امام حسين«عليهالسلام» اشاره مىكنم ايشان مىفرمايند: پيش از دوران زندگى امام حسين«عليهالسلام» پيامبران خدا از سرنوشت ايشان مطلع شده و در مصيبت آن حضرت گريستهاند.
در قرآن كريم درباره حضرت موسى آمده:
«فَلَما قَضىَ موسىَ الاَجَلَ و سارَ بِأهْلِه آنَسَ مِن جانبِ الطُورِ ناراً قال ِلاَهْلِهِ امْكَثوا انى آنَسْتُ ناراً لَعَلى آتيكُم منها بِخَبز أوْ جَذْوه مِنَ النارِ لعلكم تَصْطلون».
«آن گاه كه موسى تعهد خدمت به شعيب را به پايان برد و با اهل بيت خود به مقصد ديار خود به راه افتاد از سمت طور اتشى ديد، به همسرش گفت: شما همين جا باشيد من بروم شايد خبرى، و يا شعلهاى از آن براى گرم كردن شما بياورم.»
خلاصه پس از آن كه موسى«عليهالسلام» از فراعنه مصر فرار كرد به مدين آمد، شب هنگام به آن جا رسيد در ان جا با شعيب يكى از پيامبران خدا قرار داد بست كه ده سال براى وى شبانى كند، پس از ده سال با دختر شعيب«عليهالسلام» به نام سفورا ازدواج كرد، در اين مدت اموال و گوسفندان فراوانى بدست آورد و همين كه تعهدش با شعيب به پايان رسيد با همسرش و خدم و حشمش راه مصر را در پيش گرفت، او مىخواست دوباره به مصر بازگردد.
آن مدين يا مدائن جاهايى در خاك عراق است.
در راه بازگشت به دشتى به نام كربلا رسيد، شب هنگام بود فضاى كربلا بسيار تاريك و ظلمانى و هوا سرد بود موسى«عليهالسلام» راه را هم گم كرده بود تاريكى هوا و سرما موسى و همسرش را رنج مىداد، او در جستجوى سر پناهى بود كه زنش درد زايمان گرفت و اين يك امتحان بود.
دراين موقعيت دشوار و حساس، سرما و باران و از همه بدتر زايمان همسرش، موسى را رنج مىداد.
ناگهان از دوردست درخشش آتشى نظرش را به خود جلب كرد به خانواده گفت، آتش،آتش، اين نشان مىدهد كه آبادى اى در فاصله نزديك از ما قرار دارد شما همين جا باشيد و من به سوى آن اتش مىروم تا از آن خبرى و يا شعلهاى براى شما بياورم كه گرم شويد، سفورا همان جا نشست و موسى به طرف آتش راه افتاد، تا به آتش رسيد، همان كه رسيد ديد نه آبادى اى در كار است و نه آتشى، اين يك درخت است كه از سر يكى از شاخههاى آن نور خيره كننده مىدرخشد شگفت زده در پيرامون اين درخت گام بر مىداشت كه ناگهان صدايى از آن نور به گوشش رسيده و سكوت شب را در هم شكست اين صدا خطاب به وى مىگفت:
«.. يا موسى ِانى اَنا رَبُكَ فَاخْلع نَعْليكَ اِنَك بِالوادِ المُقدسِ طوًى، و انا اخْتَرْتُكَ فاسْتَمِع لِما يُوحى».
«هنگامى كه به آن نور رسيد صدايى از ميان آن در فضا طنين انداخت كه گويا از درخت، از كوه، از آسمان از شش جهت و يكصدا و هم زمان از همه چيز برخاسته و خطاب به او مىگفت: موسى من پروردگار توام كفشهايت را از پايت درآور كه تو در وادى مقدس قدم نهادهاى من تو را به پيامبرى از جانب خود برگزيدهام، به آن چه كه برايت وحى مىشود گوش فراده، از تابش اين نور كوه متلاشى شد و موسى بيهوش بر روى زمين افتاد.»
«فَلمَا تَجلى رَبُهُ لِلْجَبَل جَعَلَهُ دَكاً و خَر موسى صَعِقاً».
«هنگامى كه جلوه خدا بر كوه تابش كرد كوه را متلاشى ساخت و موسى بيهوش افتاد.»
اين سرزمينى كه موسى در آن جا به دريافت خلعت نبوت و هدايت قوم خود نائل مىشود سرزمين كربلاست، در اين سرزمين پاك، سرور شهيدان، ريحانه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حضرت حسين بن على«عليهالسلام» با ياران پاك و باوفاى خود شهيد مىشوند.
پيش از حضرت موسى«عليهالسلام» ابراهيم خليل الرحمان«عليهالسلام» نيز روزى در اين بيابان پر ماجرا ويلان و سرگردان در گرداب بلا گرفتار شد، باران مصيبت از زمين و آسمان به سوى او سرازير شد، ابراهيم به خانه خدا پناه برده و از او پرسيد: پروردگارا اين سرزمين بلا خيز با اين خصوصيات و با اين تركيب اندوهبارش چگونه سرزمينى است؟ جبرئيل برايش خبر آورد: كه اين سرزمين جايى است كه سرنوشت دلخراشى در كمينش نشسته است، در آينده در همين سرزمين حوادثى به وقوع خواهد پيوست كه بشريت را خجل و تا دنيا دنياست انسانيت راستين را در سوگ جگر گوشه رسول الله صلى الله عليه واله خواهد نشانيد، اينجا يك كشش و جاذبه ويژهاى دارد.
در اين سرزمين رازهايى نهفته است كه جز خدا كسى را از آن خبرى نيست، موسى اينجا سرگردان و ابراهيم د رهمين جا در سيلاب بلا گرفتار شد، نوح نبى در كشتى نجات از اين سرزمين عبور كرد، همين كه اينجا رسيد طوفان عظيم و وحشتناكى آرامش او و كشتى اش را در هم ريخت. نوح و همراهانش در شرف غرق و انهدام قرار گرفتند در اين هنگام نوح خطاب به پروردگارش چنين گفت: پروردگارا تو به من وعده نجات داده بودى، در وعده تو كه خلافى نيست، راز اين حادثه شوم و غمين را بر من بنما، جبرئيل از آسمان فرود مىآيد و به نوح توسل به پنج تن را تذكر مىدهد، شيخ الانبياء به پنج تن توسل مىجويد، دريا آرام مىشود، جبرئيل شمهاى از حوادث شومى را كه در اين سرزمين بلا به وقوع خواهد پيوست با نوح در ميان مىگذارد، به نام حسين«عليهالسلام» كه مىرسد دل نوح مىشكند و از سبب آن جويا مىشود، جبرئيل برايش مرثيه حسين«عليهالسلام» را مىخواند و سيل اشك از چشمان نوح سرازير مىشود.
تا اينكه: عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله فرا مىرسد، روزى درخانه دختر دلبند او فاطمه عليها السلام نوزادى به دنيا مىآيد، و پيامبر صلى الله عليه وآله به ديدن او مىايد، نوزاد را به رسول خدا صلى الله عليه وآله مىدهند، و او بچه را در آغوش مىكشد و چشم به صورت زيباى نوزاد فاطمه عليها السلام مىدوزد، وهاىهاى گريه مىكند.
در دوران امير مؤمنان«عليهالسلام»، دشمنان پيامبر صلى الله عليه وآله و مخالفان اسلام از خلافت آن حضرت ناراضى اند، به همين سبب گرفتارىهاى دردناكى براى او به وجود مىآورند در جمل دهها هزار تن از مسلمانان را در كنار بصره به جان هم مىاندازد، يگانگى و اتحاد مسلمانان به هم مىخورد، عده زيادى در حدود چهل هزار نفر از طرفين كشته مىشوند اميرمؤمنان«عليهالسلام» از ديدن اين منظره دلش خون مىشود، ولى مسأله هنوز به پايان خود نرسيده است، معاويه سوداى خلافت در سر مىپروراند، قتل عثمان را بهانه قرار داده و در شام بر عليه هارون محمد صلى الله عليه واله فتنه انگيزى مىكند، عدهاى از عناصر ناآرام و دنيا طلب را به دور خود جمع كرده است و از بيعت و اطاعت از مركز قدرت اسلامى سرباز مىزند، امام براى خاموش كردن اين فتنه با لشكرى اراسته به طرف شام حركت مىكند، در سر راهش هنگام رفتن و يا مراجعت از صفين از كربلا عبور مىكند و براى رفع خستگى در ان جا توقف مىكند، جلو خيمه فرماندهى خواب بر چشمانش غلبه مىكند، و پس از چند لحظه سراسيمه و آشفته خاطر از خواب برمى خيزد، دليل آشفتگى خاطرش را از وى سئوال مىكنند، مىفرمايد: خواب عجيبى ديدم، و ديدم كه اين بيابان به درياى خونى تبديل شده است، و من نگران و مضطرب به دريا مىنگرم ناگهان ديدم يكى در ميان امواج خروشان خون دست و پا مىزند، خوب نگريستم، ناگهان حسينم را در ميان درياى خون ديدم كه دست و پا مىزند و كسى براى نجات وى اقدام نمىكند آنگاه امام همانند يك مادر جوان مردهاى ناله سر مىدهد و از چشمش خون مىبارد.
پيش از آن كه امام حسين«عليهالسلام» عزم كربلا كند حتى مردم عادى مدينه نيز از سرنوشت خونبارى كه در كمين آن نور ديده زهرا«عليهاالسلام» نشسته بود اطلاع داشتند، بر همين اساس بود كه هنگام حركت آن بزرگوار در و ديوار مدينه خون گريست و در سوگ آن سرور جوانان اهل بهشت ترانه غم زمزمه مىكرد، شخصيتهاى بزرگ آن تاريخ اعم از مخالف و موافق يكى پس از ديگرى با آن مظلوم ديدار به عمل آورده و او را از حركت به عراق باز مىداشتند.
امام همراه برادران و تعدادى از نزديكان خود حتى زن و بچهاش مدينه را به سوى مكه پشت سر مىگذارد، محمد بن حنيفه، يكى از برادران آن حضرت از موضوع باخبر مىشود، با عجله و با سرعت هر چه تمامتر خود را به برادر بزرگوار خود مىرساند، در برابر او زانو مىزند، گريه مىكند و با اصرار و الحاح مىكوشد آن حضرت را به انصراف از سفر عراق وادارد به برادرش عرض مىكند: برادر از پدرم شنيدم كه اين سفر براى شما بسيار خطرناك است. برادر مردم كوفه امتحان خود را دادهاند، آنها مردمان بى وفا و لين الاريكهاى هستند: كه با پدر و برادرت آن چنان كه نبايد كردند، ولى امام تصميم جدى گرفته است.
به هر حال، مبدأ پيدايش روضه خوانى براى سيد جوانان بهشت، از زمان تأليف روضه الشهداء و يا از زمان پيدايش حكومت صفويه نيست، و منشأ اين سخنها از عدم تحقيق و عدم بررسى كافى در تاريخ زندگى ابا عبدالله الحسين«عليهالسلام» و يا از اغراض مسموم و مرموز باصطلاح روشنفكران غرب زده سرچشمه مىگيرد.
زيرا اولين روضه خوان پس از شهادت آن حضرت كه مورد قبول همگان است زينب كبرى «عليهاالسلام» خواهر رشيد وستمديده امام«عليهالسلام» است.
در روايت آمده هنگامى كه آن حضرت به گودال قتلگاه رسيد و در كنار نعش قطعه قطعه شده برادرش به زمين نشست زار زد و گفت:
0يا اَخى اَىُ المصائِبْ اَشْتَكى، فِراغَكَ اَبكى أم لِبُعْدِ مسافتى».
«برادر بر كدامين مصيبت تو بنالم، براى شهادتت بگريم يا به اين سفر وحشتناك دور و درازى كه در پيش رو دارم؟»
زينب عقيله بنى هاشم عليها السلام در سال شصت و يك هجرى در گودال قتلگاه با بدن چاك چاك برادرش روبرو شده و دست به شيون و زارى زد.
شيره زن كربلا زينب بنت على عليهما السلام و ام كلثوم عليها السلام هر كدام بر سر نعش برادر مظلوم خود سخنان دلخراشى دارند: اين زينب عليها السلام است كه با ديدن جنازه برادر مظلومش دردمندانه اشك مىريزد و مىگويد:
«يا محمدا صلى عَليكَ مَليكُ السماءِ هذا حسينٌ بالعَراءِ مُرَملٌ بالدماء مُعَفَرٌ بالترابِ مُقطعُ الأعضاء، يا محمدا بَناتُكَ سَبايا و ذُريُتُكَ قَتْلَى تَسفَى عَليهُمِ الصبا هذا اِبْنُكَ مَخزوزُ الرأس من القَفا...»
«يا جدا كه پروردگار آسمانها بر تو درود فرستاد، اين حسين است كه با بدن خاك آلود و اعضاى قطعه قطعه شده و تن آغشته به خون بر روى زمين افتاده است، يا جدا دخترانت اسير شدند و اولاد و احفادت از دم تيغ گذشتند و اينك باد خس و خاشاك بيابانها را بر روى جنازه آنها مىريزد، يا جدا اين فرزند دلبند تو است كه سرش را از پشت از تن جدا كردهاند...»
و وقتى كهام كلثوم عليها السلام بر بالاى سر برادر بزرگوارش آمد و آن حضرت را در حال رقت بار ديد، دست هايش را بر سر گذاشته و با گريه و ناله دلخراشى چنين مىگفت:
«وا محمدا، وا جداه، و انَبِيا.... هذا حسينٌ باِلَعراء، صريعٌ بِكربلا، محزوزُ الرأسِ مِنَ القفا مَسلوبُ العِمامه و الرداء ثُم غُشِىَ عليها».
«يا جدا يا رسول الله اين حسين تو است كه در كربلا بر زمين افتاده، و آفتاب سوزان كربلا بر بدنش تابيده، نه بر سر عمامهاى دارد، و نه بر تن لباسى، و سرش از پشت از بدنش جدا شده است».
اين را گفت و از حال رفت و بيهوش بر زمين افتاد.
هر كدام از بانوان حرم در راهها، در مجالس دشمن، در موقعيتهاى حساس، در برابر ابن زياد در مقابل يزيد مصائب سرور شهيدان امام حسين«عليهالسلام» را شرح داده و دوست و دشمن را به گريه و زارى واداشتهاند.
خطبه زينب عليها السلام، خطبهام كلثوم عليها السلام، و خطبه امام زين العابدين«عليهالسلام» را در كوچه و بازار كوفه، و خطبه خواهر شجاع و عقيله بنى هاشم حضرت زينب عليها السلام را كه در مجلس يزيد، در جلو آن ستمكار، و خطبه امام على بن الحسين«عليهالسلام» را در مسجد اموى دمشق- در حالى كه يزيد و تمامى شخصيتهاى بلند پايه بنى اميه و... حضور داشتند- ايراد گرديده ببينند در اين خطبهها قسمتهاى عمده آنها اختصاص به ذكر مصائب دلخراش ابا عبدالله الحسين«عليهالسلام» دارد، پس از واقعه ننگين و دلخراش عاشورا در مدينه و در بلاد ديگر اسلامى ائمه معصومين عليهم السلام و طرفداران آنها هيچ فرصتى را در اين زمينه از دست نداده و به ذكر مصيبت آن ستمديده مظلوم پرداختهاند، و در فاصله پس از شهادت سرور شهيدان تا آغاز دوران حكومت صفويه هزاران شاعر دلسوخته اديب همچون سيد حميرى، دعبل خزائى، سليمان بن قته، كميت، ديك الجن، و... قصائد بلند و زيبايى حاوى مصائب آن بزرگوار از خود به يادگار گذاشتهاند.
تحت تأثير مصيبتها و روضه خوانىها بود كه دولت يزيد از آن لجاجت و قاطعيت اوليه خود كه در آغاز حادثه كربلا از خود نشان مىداد- تا جايى كه حتى طفل شش ماه شير خواره را هم از قتل عام وحشيانه خود استثناء نمىكردند و بعد از ظهر عاشورا هنگام تاراج خيام آل الله عليهم السلام امام على بن الحسين«عليهالسلام» را كه در آن هنگام به شدت مريض بود مىخواستند، بكشند و اينها همه نشانه آن بود كه بنى اميه آل على«عليهالسلام» را سد راه هوسرانىها و عياشىهاى خود تشخيص داده بودند و مىخواستند ريشه خانواده رسول خدا صلى الله عليه وآله را از روى زمين بكنند- دست برداشته و بالاخره با يك تغيير موضع 180 درجهاى خود مرثيه براى سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين«عليهالسلام» خواندند.
اين حسين«عليهالسلام» چه كرده است كه براى هر كس مو بكنى، سينه بزنى، صورت بخراشى بى اشكال نيست ولى براى امام حسين«عليهالسلام» عكس است امان از آتش است اين حسين«عليهالسلام» چه كرده است آرى اسلام به امام حسين«عليهالسلام» زنده شد حق همين است كه ياد او، نام او، نه تنها باعث امان از آتش بلكه حتى باعث راحتى جان دادن باشد مگر نخواندهايد آنكه اشرف مخلوقات و آقاى انبياء است آن پيامبر اولين و آخرين زمانيكه در حال احتضار خانه را خلوت فرمودند و دستور دادند كسى را راه ندهيد كه با فاطمه سلام الله عليها و على«عليهالسلام» حرف هايى خصوصى دارم وقتى صداى حسين«عليهالسلام» بلند شد بهام سلمه فرمودند ام سلمه بگذار حسين«عليهالسلام» بيايد و روى سينهام بنشيند او باعث راحت جان دادن من است. چه بسا براى خدمتگذاران به دستگاه ابى عبدالله در دم مرگ حسين«عليهالسلام» و برادرش ابوالفضل (عليه السلام)آمدهاند و موجب راحتى جان كندنشان شدهاند.
آرى اشك براى امام حسين به انسان حيات معنوى مىدهد ما 16 نوع اشك در روايات داريم كه خوب است و يكى از بهترين آن اشك بر امام حسين«عليهالسلام» است. هر عاقلى بلكه عاشقى مىبايست اشك براى چيزى بريزد كه بيارزد. حقير احوالات خيلى از علماء و مراجع و عرفاء و اولياء را مطالعه كردم آخرش گفتهاند به هر جا رسيديم از اشك بر حسين«عليهالسلام» به آن مراتب رسيديم راه اين است دنبال اين و آن چرا مىگرديد.
چگونه براى فرزند رسول الله صلى الله عليه و آله و على«عليهالسلام» نگرييم كه امام زمان(عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف) مىگريند و عليرغم اينكه امام حسين«عليهالسلام» وقت دفن برادر بزرگوارشان امام حسن«عليهالسلام» وارد قبر شدند و صورت برادر را روى خاك گذاشتند و آنگاه صورت خودشان را بر صورت برادر و ناله مىزدند كه برادر غارت زده آن نيست كه مالش را غارت كنند بلكه غارت زده منم كه با دست خودم ترا در خاك مىگذارم و مىروم. برادر ديگر حسين تا زنده است عطر نخواهد زد لباس نو نخواهد پوشيد، محاسنش را خضاب نخواهد بست. اما آه آه آه امام زمانمان به همين حسين«عليهالسلام» كه عهد كرده است خضاب نبندد مىفرمايند: السلام على الشيب الخضيب. اگر خضاب نمىبست چرا اينجور فرمودند. براى آنكه با خونش خضاب شد. حالا بگذريم كه بنده سر در نمىآورم سر قبر امام مجتبى براى حسين«عليهالسلام» سختتر گذشت يا كنار عباس«عليهالسلام» كه فرمودند الان انْكَسَرَ ظهرى. عباسى كه وقتى ام البنين در مدينه برايش شعر مىخواند و مرثيه سرايى مىنمود. دوست و دشمن جمع مىشدند و بحال ام البنين مىگريستند و يا براى امام حسين«عليهالسلام» آنجا سختتر گذشت كه گفتند تو را بخاطر بغض با پدرت مىكشيم پدرى كه پيامبر عرقهاى او را مىگرفت و به صورتش مىماليد كه بوى بهشت مىشنوم از نگاه تو و حسين«عليهالسلام» آنجا بلند بلند بر مظلوميت پدر گريستند و خلاصه نقطه نقطه و جاى جاى كربلا همه و همه گريستن دارد«لا يوم كيومك يا ابا عبدالله».
اين امام حسين«عليهالسلام» كيست كه آقاى بهاء الدينى مىفرمودند دستگاه امام حسين«عليهالسلام» فوق فقه است و وقتى در مسجد 14 معصوم مراسم سينه زنى به نماز ظهر برخورد مىكند و كسى مىرود مىگويد اذان بگوئيد وقتى آقا متوجه مىشوند كه سينه زنى نيمه تمام ماند مىفرمايند چرا تعطيل كرديد آنها مىگويند از قول شما گفتند ايشان ناراحت مىشوند و مىفرمايند نخير من نگفتهام، نبايد نيمه تمام مىگذاشتيد زيرا دستگاه امام حسين«عليهالسلام» است كه اسلام و نماز را برپا نگه مىدارد و خود امام فرمودهاند از حال خوش شيعيان در ما نيز ايجاد حال مىشود اين حسين كيست كه:
كسى نظير سلمان رحمه الله كه پيامبر او را تربيت كردند و آنچه انبياء مىديدند مىديد، به زهير بن قين- رضوان الله تعالى عليه- كه با شادى و همراه غنائم جنگى از غزوهاى بر مىگشتند كه به سلمان- رضوان الله تعالى عليه- بر مىخورند سلمان به او مىفرمايد كه زهير: اذا اَدْرَكْتُم سَيدَ شَبابِ اَهْلَ الجَنه، فكونوا اَشدَ فَرحاً بقتالكم مَعَهُ».
هرگاه زمان سرور جوانان اهل بهشت(امام حسين -«عليهالسلام»-) را درك كرديد از يارى كردن او بيشتر شادمان باشيد.(بحارالانوار ج 44 ص 372)
اين اهل بيت و محبت اهل بيت چيست كه:
آقاى بهجت مىفرمايند اينكه شما رواياتى مىبينيد كه محبت اهل بيت عليهم السلام بدون عمل و بندگى مفيد نيست و ميزان در قرب و بعد و طاعت ومعصيت است. اين ديدن روايات بدون ادله ديگر است و نظير تنها به قاضى رفتن است.
محبت و ولايت اهل بيت عليهم السلام خود يك عمل است و واجب.
بلكه از اعظم طاعات و واجبات است بحدى كه فرمودهاند«لَم يُنادَ بِشَىءٍ كَما نُودىَ بالولايه» به هيچ چيز، همانند ولايت فرا خوانده نشده است.
و اگر چيز ديگرى جز مودت اينان براى مردم نافعتر بود مثل الا الموَده فى القربى، بيان مىشد. اين امام حسين«عليهالسلام» كيست كه:
حضرت مىفرمايند به اينهايى كه اهل سير و سلوك اند و مىخواهند مقام قرب الى الله را پياده كنند و بگوييد براى من معرفت و محبت گريه كنند به اين مقام مىرسند.
چطور آدم براى حضرتش گريه نكند كه روز عاشورا وقتى حضرت در قتلگاه بودند. چند نفر آمدند و دور حضرت حلقه زدند و هر كدام جام آبى در دست داشتند و ابها را به زمين مىريختند و مىگفتند ما ابها را روى زمين مىريزيم و به تو نمىدهيم. آرى گريه بر حسين«عليهالسلام» و زيارت اهل بيت آنقدر اثر دارد كه شخص را سعيد مىكند.
آرى مقام محمود هم در نماز شب و هم در گريه بر امام حسين«عليهالسلام» است اما اقاى بهجت مىفرمايند:
در حاليكه در مستحبات افضل از نماز شب وجود ندارد بنده فضيلت بكاء بر سيدالشهداء«عليهالسلام» را بالاتر از نماز شب مىدانم زيرا نماز شب عمل قلبى صرف نيست بلكه كالقلبى است ولى حزن و اندوه به بكا عمل قلبى است به حدى كه بكا و دمعه(اشك چشم)از علايم قبولى نماز وتر است.
و يا مىفرمايند وقتى رضا خان روضه خوانى را منع كرد يكى از اطرافيان حاج شيخ عبدالكريم حائرى- رحمه الله- به ايشان مىگويند چيزى نيست روضه خوانى يك عمل مستحب است كه منع شده حاج شيخ مىفرمايند بله مستحبى كه هزار واجب در آن است.
خدا مىداند چه قدر حالات و سيره و كلمات سيدالشهداء و معصومين عليهم السلام كه در مقدمه روضهها نقل مىشود سبب تقويت دين و موجب افزايش ايمان مردم است.
آرى عزيزان دستگاه اهل بيت و امامت خيلى مهم است چنانكه ايشان مىفرمايند اگر ما التزام قلبى به وصايت و خلافت ائمه و بعد از ان التزام عملى كه واجب است پيدا كنيم كارمان درست است، اين التزام قلبى حتى بر اصل نماز مقدم است زيرا مثلاً فاسق تارك الصلاه با اين التزام قلبى اگر در راه ائمه عليهم السلام باشد در راه نجات است و بر عكس كسى كه به آنها اعتقاد نداشته باشد و از امامت انحراف داشته باشد هلاك است اگرچه نماز خوان باشد. اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضَلَلتُ عن دينى. پس واى به كسانى كه مدعى قرب اند اما ولى او را نمىشناسند البته آن شناخت بايسته از بطون آنان براى ما ممكن نيست و درباره معرفت و اعتقاد به آنان همان«ادنى المعرفه» كه عبارت باشد از اينكه معتقد باشيم آنان ائمه مفترض الطاعه و وصى پيامبرمان هستند كافى است.
پس چه جايى براى ما بهتر از سفينه اوسع و اسرع امام حسين«عليهالسلام» كه با هر جرم و جنايتى واردش شويم ما را نجات مىدهد و يك قطره اشك براى او ما را صفر كيلومتر مىكند كانه تازه از مادر متولد شدهايم و چه چيز براى ما بهتر از زيارت عاشوراى حضرتش كه قبر ما را نورانى مىكند چنانكه مراجع گرانقدر ما همواره از آن مراقبت مىنمودند به عنوان نمونه آقاى بهجت مىفرمايند:
مرحوم شيخ انصارى با اينكه يك چشمى بود و شب نمىتوانست مطالعه كند و در روز هم آنهمه درس و تاليف و كار داشتند با اين وصف هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام مىخواندند. چگونه بر دشمنان امام لعن نفرستيم كه آنهمه جفا را بر امامى كه بر عليه آنان خروج نكرد روا داشتند و با او چنين معاملهاى كردند.
آن حضرت را«بين السَّلَّه و الذِلّه» يعنى يا جنگ و شمشير و يا پذيرش ذلت و خوارى مخير نمودند و نزول بدون شرط و قيد بر حكم و تسليم ذلت بار را از آن حضرت خواستند«اَن تَنْزَلَ عَلى حُكمِ الاميرِ عبيدالله بن زياد» يعنى بايد بر حكم عبيدالله بن زياد سر نهى، يعنى تسليم خفت بار و بدون قيد و شرط بگونهاى كه هر چه خواستند با حضرت بكنند، يا بكشند يا آزاد كنند. با اين وصف حضرت راه سومى غير از«سلّه» و«ذلّه» را پيشنهاد دادند و آن رها كردن آن حضرت بود تا به سر حدات برود و يا به همان جا كه آمده بود برگردد ولى آنان نپذيرفتند و فرزندانش را جلوى چشمش قطعه قطعه كردند.آرى،اجر آن اين شدكه الان ارمنىها، غيرمسلمانها باتوسل به او ويارانش شفا بگيرند.
آرى شفا بگيرند چنانكه زن ارمنيه براى همسر مرحوم علامه طباطبايى قصه روضه خوانى در مدرسه مروى به پيشنهاد خودش را و گرفتن شفاى جوانش را تعريف مىكند و آنگاه ماجرا را براى علامه تعريف مىكنند علامه طباطبايى مىفرمايند«خاك بر سر شيعه كه قدر خود را نمىداند و از اهل بيت عليهم السلام قدردانى نمىكند.
اهل بيت و امام حسينى كه تربتش براى براورده شدن حاجات مادى و معنوى آنها كافى است مگر در ماجراى سيل خطرناك و خانه برانداز قم آقاى حائرى يزدى چه كار كردند، اين آيت خدا و مؤسس حوزه علميه قم زمانى كه رودخانه قم در اثر سيل طغيان كرده و آب تالبه پل على خانى مىرسد به نحوى كه عدهاى از روى پل با اب رودخانه وضو مىساختند و براى جلوگيرى از نفوذ آب تمام فرشهاى مسجد امام را جمع كرده بودند مرحوم حاج شيخ روى پل مىروند و مقدارى تربت امام حسين«عليهالسلام» در دست مىگيرند و بر آن چيزى خوانده و آب را به آن تربت قسم مىدهند و در آب مىريزند و از همان لحظه آب به تدريج پايين و پايينتر مىروند و بعداز چند ساعت چند متر پايين مىرود كه آن را از كرامات مشهور شيخ نام مىبرند كه البته به بركت تربت امام حسين«عليهالسلام» بوده است.
آرى عزيزان اين ياران امام حسين«عليهالسلام» كسانى هستند كه به مرحوم شيخ انصارى آقاى دربندى مىگويد آقا كار شما براى مردم حجت است وقتى به حرم مىروى ضريح حضرت ابوالفضل«عليهالسلام» را ببوس شيخ در جواب مىفرمايند من عتبه درب را مىبوسم كه گرد و خاك پاى زوار است و در يكى از زيارات حضرت سيدالشهداء«عليهالسلام» آمده«ثُم قَبلِ الضَريحَ مِنْ اَرْبع جوانبه» پس ضريح را در چهار سويش ببوس. (بحارالانوار، ج 98)
گدايى در ميخانه طرفه اكسيريست- گر اين عمل بكنى خاك زر توانى كرد و بقول جناب حافظ «بر بارگاه جانان گر سر توان نهادن - گلبانگ سربلندى بر آسمان توان زد». چرا كه اگر آنان نظر نكنند بقول حافظ «نرود بى مددلطف تو كارى از پيش. و اگر بخواهيم به بارگاه قرب راه يابيم به عشوه نگاه امام حسين«عليهالسلام» سخت محتاجيم چنانكه جناب حافظ مىفرمايندتا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود- كو عشوهاى ز ابروى همچون هلال دوست
اميد آنکه اين محرم و صفر با اقتدا به صاحب عزا حضرت مهدي ارواحنا لتراب مقدمه الفدا در بزرگداشت شعائر حسيني و اندوختن توشه براي سراي جاويدان گام برداريم و همچون قطب عالم امکان در عزاي سالار شهيدان خوتن از ديده جاري کنيم و بسوزيم و دل و جان را با ياد او صفا بخشيم.
مهدي رحماني
کارشناس قرآن اداره تبليغات اسلامي شهرستان جم
چهارشنبه 24 آبان 1391 - 13:21