گفتگو
فرهنگ متين
گفتگو با جواد نوري
طنز امروز دامنهي وسيع گستردهاي پيدا کرده است در يک تعريف کلي طنز اصيل عبارت است از هر بيان اعم از گفتار، رفتار و نوشتار و تصوير به ظاهر غير جدي بر مبناي لطيفه و مزاح که نمايانگر واقعيتي جدي و رسانندهي پيامي اصيل باشد. به عقيدهي يک نويسندهي روسي طنز بالاترين درجه نقد و انتقاد ادبي البته نقد و انتقادي زيرکانه و دلنشين است و نيز انتقادي که چنان جذاب بيان ميشود که نه تنها همگان را متوجه و متنبه ميسازد بلکه خطاکاران و مخاطبان اصلي خود را هم به خود ميآورد و به تفکر و تأمل وادار ميکند انتقادي با حفظ حريم ادب و کمال متانت که حتي در آنان که مورد انتقاد قرار گرفتهاند به جاي ناراحتي و کينه و ناراحتي، بيداري و توجه و زمينه پذيرش و فيلم به وجود ميآورد.
طنز ممکن است هريک از مقولات اخلاقي فرهنگي سياسي اجتماعي اقتصادي و غيره را شامل شود موضوع طنز مي تواند فرد يا گروه فرقه يا ملت و جامعه باشد. در طنز انسان و زندگي او از لحاظ فردي يا اجتماعي مورد بحث قرار مي گيرد طنز گاه به نفس آدمي و بديها و پليديهاي آن ميپردازد يا بزرگ نمائي آنان همگان را به خطر دشمني که همراه خود دارند، هشدار ميدهد، و گاه به فرقه و گروهي خاص و اعتقادات آنان ميتازد و حقيقت زشت عملشان را آشکار ميکند و گاه به معايب و مفاسد اجتماعي که نفس آدمي و خودخواهيهاي آن خالق آن بوده روي ميآورد و پرده از حقايق تلخ آن برميگيرد و افراد جامعه را از بي خبري و غفلت آگاهي و چاره انديشي فراميخواند.
هدف طنز تنبه و توجه دادن افراد يا جامعه به معايب و مفاسد خود، تحقير و کوبيدن رذائل اخلاقي، رشد فضايل اخلاقي و در يک کلام تزکيه، تهذيب، اصلاح و به کمال رساندن فرد و اجتماع است. قلم طنزنويس کارد جراحي است نه چاقوي آدم کشي. با همهي تيزي و برندگياش جانکاه و کشنده نيست بلکه آرام بخش و سلامت آور است زخم نهاني را ميشکافد و چرک و عفونتهاي آن را بيروون ميکشد و بيمار را بهبود ميبخشد.
طنز آثار مثبت ديگري نيز دارد. طنز مثبت يعني طنزي که آموزههاي ديني هماهنگي و هم سو باشد داراي آثار شگرف و نيک خواهد بود و فرد جامعه را به سوي سعادت و وحدت هدايت خواهد کرد. اين طنز داراي آثار فردي همچون توجه دادن به عيبها و تربيت صحيح و سريع و آثار اجتماعي چون پر شدن اوقات فراغت و کم شدن بزهکاري و ايجاد وحدت و همدلي اجتماعي است.
طنز نوعي انتقاد نوش و نيش دار است و در عين حال که وضعيت خاص اعتقادي اجتماعي، روش خاص زندگي معاشرت و تربيت و مديريت و . . . را نقد ميکند تک تک افراد را به درون خود متوجه ميکند تا عيبهائي را که در طنز بزرگ نمايش داده ميشود در خود بررسي کند و مروري بر رفتار افکار و عملکرد خودشان داشته باشد. اگر طنز مثبت به چنين توصيفي دست يابد خدمت بسيار بزرگي به جامعهي اسلامي کرده است.
از نظر اجتماعي هم طنز مطلوب عاملي در جهت جلوگيري از پديدههاي بزهکاري و پر کردن اوقات فراغت است همچنان که ورزش، مطالعه تفريح گردش و فعاليتهاي هنري ميتوانند ساعات بيکاري انسان را پر کنند طنز نيز مي تواند اوقات خوب و مفرحي را براي انسان بوجود بياورد و عامل ايجاد و تقويت روحيه و نشاط در جامعه شود با توجه به اين مهم لزوم برنامه ريزي جدي و توجه همه جانبه در اين زمينه به خوبي آشکار ميشود.
اين واگويهها گوشهاي از تعريف جواد نوري طنزپرداز صاحب سبک کشورمان است که از مقوله طنز و طنزپردازي دارد. وي که سابقه همکاري ديرينهاي با دفتر طنز حوزه هنري و محافلي چون حلقه رندان و دگرخند را دارد معتقد است: طنزنويسي دشوار است و دشوارتر از آن گفتن درباره طنز است.
1- از ديدگاه شما مهمترين استاندارهاي طنز و طنزپردازي با توجه به نياز فرهنگي مردم چيست؟
بيان دغدغههاي مردم و جامعه بطوري که مرهمي بر آلام جامعه باشد و دردهاي مشترک آنان را بيان نمايد و روح شادي و شادابي را و فرهنگ نقد و نقدپذيري را در اجتماع در تمام سطوح آن نهادينه نمايد. ميتوان طنز را فراتر از طنزهاي ادبي و خواستگاه اجتماعي هم تعريف کنيم. کشور ما چون اساساً پيشينهي بسته بودن فضا را در سه هزاره پيش دارد چه به عبيد نگاه کنيم و چه به حافظ و ابوالقاسم حالت، طنز به اين قسمت ميرود که نقد را با زبان ديگري جز زبان صراحت بيان کند که يکي از راهکارهايش زيان طنز است. ميتوان به طنز استاندارد از نگاه کارکردي وارد شد. از نگاهي که کارکرد طنز در کشورمان را مورد بررسي قرار دهد طنز زبان نسبتاً لطيفي بوده است و براي گفتن انتقادهائي که ميتوانسته است گزنده باشد. اين شيوهي کار کردن در قرون متمادي در ايران رايج بوده است. در دههي 60 اتفاقي که افتاد اين بود که طنز منظوم به محاق رفت در صورتي که که پيش از آن طنزي که شعر بود خواهان داشت در دوره مشروطه و پيش از آن طنز منظوم خواهان دارد اما در سالهاي بعد با سرعتي که طنز پيدا کرد و حجم توليد بالائي که اتفاق افتاد آن فارغ نشستن و در گوشهاي مقفا کردن و در لفافه گفتن را گرفت و جامعه هم صراحت بيشتري را طلبيد و لُب کلام را ميخواست اين باعث شد که شعر طنز در نيمهي دوم دهه 70 در سايه قرار بگيرد و در دهه 80 اين شرايط ادامه پيدا کند بنابراين شعر طنز خيلي از لحاظ رعايت استانداردهاي مفهومي و مردمي رشد نكرد و خيلي هم داوطلب نداشت.
2- عده اي معتقدند طنز موفق بدون چهارچوب است چقدر با اين ديدگاه موافقيد.
نميدانم منظور آنها از طنز موفق چهارچوب چيست که ما طنز موفق را بدون آن قلمداد کنيم. در هر عرصه فرهنگي خطوط قرمز و محدوديتهايي وجود دارد که طرح و بيان آن بصورت جدي و مستقيم امکان پذير نيست. و در واقع طنز هنريست که ميتواند بدون گستاخي و هتاکي از چهارچوب موجود عبور نمايد و به عبارتي شيوهاي در بيان بکار بگيرد که با هنرمندي محدوديتها و چهارچوبها را عبور کند و فراتر ازآنها عمل نمايد بدون اينکه باعث شکستن آن حريم و خطوط قرمز شود البته طنز مرز ندارد چرا که متعهدانه است و ميتوان به راحتي در اين عرصه کار کرد چرا که در طنز محدوديت نداريم برخي البته اشاره ميکنند که در طنز خطوط قرمز وجود دارد حال ميخواهيم بدانيم اين خطوط قرمز کجاست ما ميتوانيم مجموعهاي از طنزهاي اجتماعي خوب و موفق و چهارچوب دار تهيه کنيم و آسيب شناسي درستي هم از اين مسائل داشته باشيم وقتي اين قضيه درست رعايت شود دچار مشکل نميشويم چرا که اين مسائل ارتباطي به خطوط قرمز راه ندارد زبان ما ايهام دارد و گاهي از صحبتهائي که طنزهاي ما ميشود برداشتهاي نادرستي مي شود البته بايد سعي کرد که در طنزپردازي حريمها را حفظ کرد.
3- تفاوت ماهيت طنز با ادبيات محاورهاي و عامه پسند در سالهاي اخير از نگاه طنزپردازان چقدر رعايت شده است و اين عدم توجه چقدر به ضرر طنز و طنزپردازي حوزه فرهنگي و ادبيمان بوده است.
هرکدام از مقولههاي فوق بسيار گسترده و وسيع و دامنه آنها امروزه به مراتب پيچيدهتر و گستردهتر از ديروز است و اين دو در زمينههايي در هم ادغام شدهاند که تفکيک آنها عملاً کار بسيار مشکلي است. طنز في نفسه توان بروز در هر عرصهاي را دارد و به گمان من يکي از بهترين عرصات بروز و تجلي طنز همين ادبيات محاوره است و اين البته به معني تن دادن به مفاهيم و مضامين سطحي و نازله و پايين آوردن جايگاه طنز نيست. طنزپرداز ميتواند با بهره گيري از پتانسيلهاي هرکدام اثري به وجود بياورد که از طرفي ادبيات محاوره با تمام گستردگياش و از طرفي طنز با تمام پيچيدگيهايش در آن حضور داشته باشد. هميشه جايگاه بروز طنز ادبيات معيار نيست يا هميشه نبايد طنز ماهيتي فلسفي داشته باشد پس امکان بروز طنز در ادبيات محاوره نيز هست و شايد يکي از دلايل پويايي ادبيات محاوره نيز همين طنز باشد. و گمان نميکنم امتزاج اين دو چيزي به نام ضرر فرهنگي رقم زده باشد اما اگر منظورتان از محاوره اين است که طنزپرداز هنر فاخر طنز را ابزاري براي شوخيهاي سطحي و آلوده به ابتذال قلمداد کند يا ساده لوحانه با اين ابزار مخاطب عام را به خنده وادارد و طنز فخيم و فاخر ادبي را از جايگاه واقعياش پايين بياورد خسران بوجود آمده غير قابل جبران است.
4- با طنز تجاري چقدر موافقيد. آيا اين شيوه را يک فرصت ميدانيد يا يک ضعف.
اصطلاح طنز تجاري را تازه ميشنوم و مفهوم درست و واقعي آن را نميدانم. اما اگر منظورتان از طنز تجاري طنزي است که در پي کسب درآمد است يا طنز را وسيلهاي براي کسب مال و ثروت قلمداد ميکند و بنا به نياز سطحي جامعه و افراد آن طنز توليد ميکند به شدت مخالفم و اين ضعف بسيار بزرگي است و اگر چنين چيزي وجود داشته باشد يا محصول جشنوارهها و همايشهايي است که با ارائه موضوعاتي خاص طنز را در چنيني حد و اندازهاي ظاهر ميکند يا نياز مالي هنرمند طنزنويس و طنزپرداز که مجبور است براي گذران امور زندگي و غلبه بر مشکلات معيشتي دست به توليد طنز تجاري بزند. مدتي است که در باغ سرسبز ادبيات ايران زمين درخت طنز پوياتر شده است و شاعران و طنزپردازان به دليل پرداختن به معاش پرکارتر شدند. اين فراگيري را ميان عوام و خواص شاهد هستيم چرا که اگر به ميان مردم برويد خواهيد ديد اين شور و شوق و علاقهي مردم به شعر طنز در ايران به نوعي براي اصلاح ايرادات بزرگ و کوچک خود و جامعه استفاده ميکنند که تا حدودي هم اين روش با اين روش بستر براي بهبود رفتارهاي غلط مؤثر بوده است اما نه آن طور که بايد. متأسفانه اين از ضعفهاي جامعهي هنري ما است که به طنز تنها به عنوان جک و خنده نگاه ميشود و اکثر قريب به اتفاق طنزپردازان فقط حول محور خنداندن ميچرخند و آثاري فاقد بار معنوي و معنائي و فرهنگي عرضه ميکنند که باعث تأسف است طنز قبل از اينکه خنده دار باشد بايد با مخاطب حرف بزند طنز يک ديدگاه اجتماعي است و بايد مانند آئينه نواقص فرهنگي و اجتماعي يک جامعه را نشان بدهد خنده دار بودن اين نواقص به خودي خود باعث اصلاح آنها است اگر از شخصي اشتباه خنده داري سر بزند و شما به او بخنديد محال است که آن اشتباه را تکرار کنيد چون قطعاً دوست نداريد ديگران به شما بخندند. در واقع خنديدن مردم به طنز آنان به اشتباهات کودکانه و خنده دار خود در زندگي روزمرهان است روزانه بارها و بارها خواسته يا ناخواسته آنها را تکرار مي کنند که متوجه فعل خود نباشد نه به واژههاي نسبتاً نامربوطي هستند که عرضه کنندهي يک اثر به کار ميبرد. در حال حاضر هم اکثر طنزپردازان فقط به فکاهه نويسي ميپردازند و آنقدر در آن غرق شدهاند که طنز را به کلي فراموش کردهاند. بايد از طنز به نحو احسن استفاده کرد چرا که اگر تنها يک فکاهه نويس باشم تنها يک جک نويس هستم و اين نه تنها يک فرصت نيست بلکه يک ضعف است.
5- به نظر ميرسد گسترش روزافزون طنزهاي تجاري تهديدي براي فضاي سالم طنز و اثرگذار بوجود آمده است. در اين مورد چه نظري داريد.
بايد ذائقه مردم را از نظر سطحي و لوده به چشيدن طنز واقعي و سالم ارتقا داد و اين کار هنرمندان است يعني تعهد در توليد طنز سالم و ماندگار و عميق و دوري از توليد طنز سطحي و نازل.
6- جبهه گيري منفي صنوف و مديران و نهادهاي مختلف در برابر طنز اثرگذار، چقدر دست طنزپردازان را در پرداختن به طنز سالم و اثرگذار بستهتر کرده است.
از دو راه ميتوان به اين سؤال پاسخ داد يک در نگاه اول اين سؤال درست است و طنزپرداز از موضع گيري جاهلانه و يا مغرضانه دستههاي فوق در رنج است و طنز مجالي براي مطرح شدن ندارد که اين مشکل امروز تا حدوديس گريبان گير طنزپردازان را گرفته است و تشديد اين فضا باعث بوجود آمدن خفقان فکري ميشود و طنزنويس ممکن است براي غلبه بر اين محدوديتها روي به هزل و هجو و . . . بياور که آثار آن خيلي زيان بار است و يا نهايتاً مجبور به ترک طنز شود که باز هم ضرر غيرقابل جبراني است.
اما از نگاه دوم به زعم بنده هنر واقعي طنز در اين است که با خلاقيتها بر محدوديتها غلبه کند. اصلاً يعني همين نزديک شدن عاقلانه به خطوط قرمز بدون رنگي شدن و بدون تعدي و تجاوز به حريم ممنوعه في الواقع طنز به مقتضاي شرايط حاکم ساحت بروز خود را تغيير ميدهد و اين البته مستلزم آن است که طنزنويس مسلح به دانش و پشتوانه غني و قوي فرهنگي و علمي و ادبي باشد. طنزنويسي بيش از اينکه تکنيک را پشتوانه خودش داشته باشد برخاسته از نوعي نگاه است. طنزپرداز اين قدرت را دارد که از موضعي فراتر، نقادانه و بيرحم به سوژه نگاه کند اين نگاه بيش از آنکه حاصل تمرين و ممارست باشد يک توانائي ذاتي در برخي از افراد است که اين توانائي ذاتي از عملکردهاي اطرافيان، اجتماع و کساني که با آنها در ارتباط هستيم شکوفا شده و رخ مينمايد. نبايد فراموش کرد که طنز نسبي است بستگي به درک و تلقي افراد دارد هرچه عميقتر باشد و در لايههاي اثر بيشتر پنهان باشد و کمتر به چشم نيايد، نسبيت آن بيشتر است اثري را که ممکن است يک گروه يا صنف توهين تلقي کنند ممکن است ديگري بخواند و بگويد: عجب طنر عميق و پر مغزي؟ و ساعتها به فکر فرو برود و يا حتي دربرگيرندهي يک جريان فکري و اجتماع باشد. اين امر هم تنها پيرامون مقوله طنز اجرائي است و در مورد ديگر اقسام ادبيات داستاني کارآئي ندارد.
7- اساتيد فن بارها از خلأ امکانات سخت افزاري و نرم افزاري در اين حوزه گله مند بودهاند شما چه پيشنهاداتي براي حل معضلات مطروحه داريد.
اين مسئله تا حدودي ناشي از همان سوال قبل است يعني جبهه گيري منفي بعضي از مسئولين و متوليان و قدرنشناسيها باعث پايين آمدن سطح مشارکت طنزنويسان برجسته شده است. اين سؤال را ميتوان از صورتهاي مختلف مورد بررسي قرار داد ميتوان اينگونه نگاه کرد که جامعهي امروز ما در شرايط سختي قرار گرفته است و ممکن است به نظر بيايد که شرايط مناسبي براي طنز و حضور اساتيد در اين عرصه و اهتمام به اين افراد وجود ندارد. اما ادبيات طنز در جهان نشان داده است که در همين شرايط غيرعادي ميتواند زمينهاي براي پرداختن به طنز فاخر و استفاده از اساتيد بنام و جهاني در اين عرصه که بتواند احساسات سطحي و عميق افراد را به نوعي تحريک کند. مثلاً طنزنويس بزرگي مثل مارک تواين در دوره بحرانهاي اجتماعي امريکا بود که سر برآورد از استادن طنزپردازان کنوني که از طرف طنزپردازان ديگر در دهههاي گذشته يا حال اجحاف بزرگي در حقشان شده است ميتوان افرادي چون شاهاني را مثال زد. نگاهي به آثار او نشان ميدهد چه تسلط عجيب و غبطه برانگيزي بر زبان فارسي يک دوران و اصطلاحات کوچه و بازار برداشته است يا استاد عمران صلاحي که در زمينهي رمان طنز قدرت خوبي داشت اما جز منوچهر احترامي کسي بر رمان (موسيقي عطر گل سرخ) او در زمان خودش منتشر شد شرحي ننوشت. خود استاد منوچهري را هم ميتوان از نظر واسطه تسلط بسيارش بر زبان و بينش سعدي و آنتوان چخوف و جمع اين دو در يک جامعه توجه ويژه قرار داد. اما مسئله اساسي اين است که تودهي مردم هنوز گرفتار نيازهاي ابتدائي مثل معاش و مسکن بوده و هستند و اين هنرمندان بزرگ و اساتيد هم جزئي از همين مردم هستند که در لابه لاي مشکلات ابتدائي زندگي حل و هضم شدهاند. مهمترين محدوديتي که ميتوان براي اين عرصه در نظر گرفت بسته بودن فضاي جامعهي است و اينکه آدمها بهانه هاي مختلف مواجه ميشوند. به نوعي نبايدها در ذهن طنزپرداز بسيار پررنگ است خصوصاً درباره طنزپردازان اجتماعي اين امکانات ذهني بسيار محدودتر است و اينگونه است که ما آثار کمتري از اين افراد را شاهد هستيم. همهي ما دچار درصدي افسردگي هستيم و جامعهي ما جامعهي بستهاي است از طرفي ديگر طنز يک هنر اجتماعي است و براي مخاطب آفريده شده است در حال حاضر هم در زمينه طنز زمينه خاصي براي ارائهي طنز فاخر فراهم نشده است زماني را ياد دارم که هنرمندان براي اينکه يک مطلب اثرگذار بنويسند يک هفته ميان هر مطلبشان زمان اختصاص ميدادند اما اکنون چرا بايد يک هفته هر طنزپرداز از کار دور بماند؟ و يک هفته زحمت بکشد و اثري را خلق کند چرا؟ مگر اين اثر کجا و در چه وضعيتي منتشر ميشود؟ از طرفي بايد گفت که به دليل اينکه فشار ذهني بر روي نويسندگان طنزپرداز ايراني زياد است براي همين طنز نوشتن براي ايرانيها بسيار سخت است. من مدام خودم را جاي مخاطب ميگذارم و ميبينم که او در بسياري از مطالب از من جلوتر است براي ايراني طنز ساختن بسيار سخت است و هنر زيادي مي خواهد چون هر ايراني يک طنزنويس بالقوه است که آنرا در محاورات روزمره به فعل درميآورد.
9- دليل حضور کمرنگ آثار طنز در مجامع جشنوارهاي و بين المللي را در چه ميدانيد.
محدود بودن طنز ما به مسائل سطحي و پيش پا افتاده و موضوعات تکراري يا شعارگونه . . . .اصليترين دليل است زيرا طنز اصيل و واقعي انساني است و طنز انساني در هر زمان و مکاني قابل ارائه است. از طرفي بحث خلا حضور هنرمندان در جشنوارهها و مجامع هنري ويژه نيست بلکه کارآئي و ضرورت برگزاري اين جشنوارهها هم بايد لحاظ شود. برگزاري صرف جشنوارهها کاري در جهت رشد جوانان طنزپرداز انجام نميدهد در حقيقت شما با برگزاري جشنواره جوانان طنزپرداز جديد را کشف ميکنيد البته درست است که عرصه رقابت وجود دارد اما اينطور نيست که جواني بگويد يک سال مطالعه ميکنم تا در اين جشنواره شرکت کنم و مقان بياورم. جشنواره مجالي است براي شناختن چهرههاي جديد و ما دوستان طنزپرداز باري را در اين جشنوارهها شناختيم که الان با برخي هم همکار هستيم.
10- برخي کارشناسان معتقدند دليل اين خلا ميتواند خواست مديران هنري ما باشد که با توجه به حساسيتهاي جاري در کشور چندان گزاف نيست. به نظرتان عواقب اين حضور کمرنگ شما چه ميتواند باشد و راهکارتان در اينباره چيست؟
جواب اين سوال بعهده کساني است که اين مشکلات را بوجود آوردهاند راهکاري هم به نظرم نميرسد الا اينک طرفين مشاجره يعني طنزنويس و گروه فکري مخالف يا مقابل به عقايد هم احترام بگذارند تا شکوفايي طنز ايران رقم بخورد. البته براي يافتن جواب دقيق اين سؤال بايد ديد که اصلاً خود مسئولان چه ميزان در جشنوارهها حضور فعال دارند. ما بروشور و کتابهاي جشنوارهها را براي مسئولين ارسال ميکنيم اما مشکل اين است که در طول روز ميزان زيادي بروشور و کتابچه به دست مسئولين ميرسد و اين تفاوت جريانها باعث ميشود که حمايتها و نگاهها به سمت برخي از اين جشنوارهها سرازير شود و بقيه زانوي غم بغل کنند. در اين ميان برندهاي هنري مانند حوزه هنري ميتواند همه ي تفکرات را زير يک پرچم جمع کند چرا که طبيعتاً اين جريانها دوستار انقلاب و اين کشور هستند.
11- يکي از مهمترين مشکلات و آسيبها به حوزه طنز و عدم موفقيت اين حوزه نسبت به دهه هاي گذشته خلأ نشريات طنز در اين زمينه است نظر شما در اين رابطه چيست؟
موافقم و اين مطلب بسيار مهم است در دوره استبداد پهلوي مطبوعات زيادي در عرصه طنز فعال بودند و اين شرايط فعلي برازنده جامعه اسلامي ما نيست و بايد با طنز بهداشت روحي و رواني آحاد جامعه را ارتقا داد و فرهنگ نقدپذيري را نهادينه کرد و اين يعني ترويج روح شادي و شادماني در کالبد خموده جامعه . . .
چهارشنبه 1 شهريور 1391 - 10:6