مقاله
نيما نوربخش
نگاهي به زندگي و آثار استاد حميد سمندريان
استاد حميد سمندريان در ارديبهشت سال 1310 در تهران زاده شد. فعاليت تئاتريش را حين تحصيل در دوره متوسطه آغاز کرد.
او در کلاسهاي تئاتر و هنرپيشگي حسين خيرخواه، شباويز و نصرت کريمي شرکت کرد که زير نظر عبدالحسين نوشين اداره ميشد. سمندريان همچنين ويلون مينواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون بود.
وي پس از اتمام دوره دبيرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دوره مهندسي شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتي برلين گذراند اما بعد از آن به کنسرواتور عالي موسيقي و هنرهاي نمايشي هامبورگ وارد شد. برخورد با تئاتر آن قدر برايش جذاب بود که مجالي براي موسيقي نميگذاشت و به همين دليل براي هميشه از موسيقي خداحافظي کرد.
سمندريان طي شش سال به صورت آکادميک تحت آموزش ادوارد مارکس که يکي از استادان برجسته تئاتر بود اصول و مباني کارگرداني و بازيگري را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفهاي مشغول به کار شد.
وي پس از پايان اين دوره به دعوت اداره هنرهاي نمايشي دراماتيک اداره کل هنرهاي زيباي ايران به کشور برگشت و بهسرعت نمايشنامه دوزخ يا در بسته اثر ژان پل سارتر را در تالار نوبنياد همين اداره به روي صحنه برد و فعاليتهاي خود را به شکل پيوسته در عرصه تئاتر ادامه داد؛ همچنين با همکاري مهدي فروغ به تأسيس هنرستان آزاد هنرهاي دراماتيک که وابسته به هنرهاي زيباي کل کشور بود دست زد.
پس از آن حميد سمندريان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدي برکشلي و با همکاري مهدي نامدار دانشکده تئاتر دانشگاه تهران را بنيان گذاشتند و کار تدريس را بدون وقفه تا پايان عمر در دانشگاههاي تهران و کليه دانشگاههاي تئاتري ادامه داد.
او در سال 1373 به تأسيس کلاسهاي آزاد بازيگري و کارگرداني دست زد که هنرجويان بسياري از آنجا دانشآموخته شدند و به عرصه حرفهاي هنر وارد شدند.
سمندريان برخي از مهمترين متون نمايشي از نويسندگان شاخص ادبيات نمايشي غرب همانند فردريش دورنمات، برتولت برشت، آنتوان چخوف، اوژن يونسکو، آرتور ميلر، ماکس فريش، ژان آنوي، تنسي ويليامز، ژان پل سارتر و هنريک ايبسن را ترجمه و سپس کارگرداني کرد. از اين منظر بايد او را يکي از کارگردانان شاخص تئاتر در تاريخ تئاتر ايران به شمار آورد که سهمي جدي در آشنايي مردم و علاقهمندان تئاتر و نمايش با متون و آثار کلاسيک و برجسته تاريخ تئاتر جهان داشتند.
سمندريان تجربهاي هم در حيطه سينما داشت و فيلم تمام وسوسههاي زمين را در سالهاي اوليه دهه 1360 کارگرداني کرد؛ اما ديگر به سمت سينما نيامد؛ اگرچه همسرش، هما روستا از جمله بازيگران شاخص تئاتر و سينماي ايران است.
بسياري از هنرمندان مطرح ايران از شاگردان او محسوب ميشوند؛ از جمله: عزتالله انتظامي، گوهر خيرانديش، رضا کيانيان، ميکاييل شهرستاني، احمد آقالو، کيومرث مرادي، پرويز پورحسيني، گلاب آدينه، مهدي هاشمي، ناصر هاشمي، آتش تقيپور، سعيد پورصميمي، مريم معترف، سوسن تسليمي، فريبرز عربنيا، امين تارخ، احمد ساعتچيان، محمد رحمانيان، محمدرضا جوزي، محمد يعقوبي، امير جعفري، فتحعلي اويسي، فردوس کاوياني، مهران مديري، ميرطاهر مظلومي، پيام دهکردي، پارسا پيروزفر، نويد فريد، شهاب حسيني، حامد کميلي، حامد بهداد، نگار فروزنده، يوسف تيموري، رابعه اسکويي، مجيد صالحي، فرزاد حسني، شهرام عبدلي، قطبالدين صادقي، عليرضا اشکان، حميد فرخنژاد، اليکا عبدالرزاقي، حميد ميهندوست، آشا محرابي، حسام نواب صفوي، ايرج راد، انوشيروان ارجمند.
به باور بسياري با وجودي که تئاتر نوين ايران توسط عبدالحسين نوشين بنا شده بود ولي در زمان سمندريان جديتر شد. به طوري که تمام کساني که از دهه 1340 به بعد در زمينه تئاتر در دانشکدههاي تئاتر تهران تحصيل کردهاند از شاگردان سمندرياناند و در واقع کسي نيست که در عرصه تئاتر ايران کار کند و به نوعي شاگردي وي را نکرده باشد.
حميد سمندريان در سال 1342 گروه تئاتري منسجمي بهنام گروه هنري پازارگاد تشکيل داد که افراد گروه عبارت بودند از: پرويز پورحسيني، سعيد پورصميمي، پري صابري، اسماعيل محرابي، جمشيد مشايخي، پرويز کاردان، محمد حفاظي، منوچهر فريد، ثريا قاسمي، اسماعيل شنگله، مهدي فخيمزاده.
بسياري بر اين نکته تأکيد دارند که سمندريان در تمام محافل و نشستها به جز تئاتر از چيزي صحبت نميکرد. حتي چند روز قبل از درگذشتش از گذشته تئاتر ميگفت و مسائل امروزش و اظهار اميدواري کرده بود که اگر عمري باقي باشد، باز هم بتواند يک تئاتر به صحنه بياورد.
در تاريخ شنبه 8 اسفند 1388 و با همت معاونت اجتماعي شهرداري تهران و با حضور محمدباقر قاليباف، شهردار تهران، تماشاخانه شماره دو ايرانشهر در خانه هنرمندان ايران به پاس يک عمر حضور هنري حميد سمندريان به نام اين چهره نامدار عرصه هنر ايران نامگذاري شد.
همزمان با اين اتفاق نمايشگاهي از پوستر نمايشهاي سمندريان در طول سالها کارگرداني نيز در خانه هنرمندان برپا شد و آنطور که محمدباقر قاليباف گفت، قرار بر اين شد که تنديس اين هنرمند هم در «تماشاخانه سمندريان» نصب شود.
همچنين شهردار تهران از نمايشگاه پوستر و کاريکاتور سمندريان ديدن کرد. علاوه بر اين، در اين روز از کتاب «اين صحنه خانه من است» سمندريان نيز رونمايي شد.
در اسفندماه سال 1386 سمندريان اعلام کرد که اجراي نمايش گاليله از وصيتهاي هنري اوست. سرانجام آخر فروردينماه 1389 اعلام شد که حميد سمندريان هفت سال بعد از توقف تمرينهاي نمايش گاليله نوشته برتولد برشت اين اثر را زمستان 1389 در سالن سمندريان تماشاخانه ايرانشهر به صحنه ميبرد.
در حالي که سال پيش از آن يعني در سال 1388 طي مراسم بزرگداشت حميد سمندريان در تماشاخانه ايرانشهر محمدباقر قاليباف، شهردار تهران، در حاشيه نامگذاري سالن شماره دو تماشاخانه ايرانشهر نيز به نام حميد سمندريان، اعلام کرد که شهرداري حمايتهاي مادي و معنوي را از توليد و اجراي نمايش گاليله به کارگرداني سمندريان خواهد داشت.
سمندريان که در تمام اين سالها حسرت اجراي «زندگي گاليله» را با خود داشت، آخرينبار در سال 1389 سرگرم ترجمه و کار بر روي اين نمايشنامه معروف برتولت برشت بود و قصد داشت اواسط تيرماه همان سال گروه بازيگران اين نمايش را مشخص کند تا براساس توافقات انجام شده با شهرداري تهران، «گاليله» را از بهمن سال 1389 تا ارديبهشت 1390 در تماشاخانه ايرانشهر به صحنه ببرد، اما اين آرزو هرگز محقق نشد.
سمندريان بارها اعلام کرده بود که دوست دارد اين نمايش را روي صحنه ببرد. دليلي که خود اينگونه شرحش داد: «زندگي گاليله در واقع افراطيترين درامي است که دوست دارم آن را اجرا کنم، اما شرايط بهگونهاي نيست که بتوانيم زندگي او و سکوت تحميلي پنجاهسالهاش را اجرا کنيم. از آنجا که طعنههاي اندک من در نمايش «ملاقات بانوي سالخورده» مضر شناخته نشده و همينطور با اصراري که به ادامه کارم وجود دارد، بار ديگر وسوسه شدم تا نمايش زندگي گاليله را بهعنوان وصيتنامه زندگي هنري خود اجرا کنم.»
امري که هربار بهدلايل مختلف انجام نگرفت تا سرانجام خبر از اجراي نمايش «بازي استريندبرگ» که او سالها پيش به صحنه برده بود با همان بازيگران قبلي يعني هما روستا، رضا کيانيان و پيام دهکردي به گوش رسيد.
حميد سمندريان که از بيماري سرطان کبد رنج ميبرد، حدود ساعت 5 صبح روز پنجشنبه 22 تيرماه 1391در سن 81 سالگي در منزل خود درگذشت. اين اتفاق در حالي افتاد که همراهان و شاگردان هميشگياش تصميم گرفته بودند براي بهتر شدن حال استادشان، بار ديگر اجراي نمايش «بازي استريندبرگ» را که او سالها پيش به صحنه برده بود با همان بازيگران قبلي يعني هما روستا، رضا کيانيان و پيام دهکردي پاييز امسال به صحنه ببرند و حتي بخشي از تمرينات اوليه اين نمايش نيز در منزل شخصي او آغاز شده بود.
سمندريان از كلام هنرمندان
عزت الله انتظامي درباره استاد سمندريان مي گويد: نتيجه نيم قرن تدريس، تربيت هنرمندان بسياري در تئاتر و سينماست كه همگي مشغول به كار هستند و بيشترشان را امروز اينجا ميبينيم. سمندريان خلق و خوي بينظيري داشت و من هيچگاه او را نديدم كه عصبي به نظر برسد.
انتظامي ضمن يادآوري خاطرهاي از گذشته گفت: آن زمان اجازه نميدادند من به دانشگاه بروم و بعد از مذاكرات مختلف سرانجام گذاشتند در كلاسها حاضر شوم. به اولين كلاسي كه رفتم كلاس سمندريان بود. او تا مرا ديد گفت: عزت تو اينجا چه كار ميكني؟ برو از كلاس من بيرون!، ولي من از او خواستم در كلاس بمانم.
اسماعيل شنگله هم که خود را از شاگردان حميد سمندريان ميداند و ميگويد از سال 1338 که هر دو کارمند اداره هنرهاي دراماتيک بودند با هم دوست شدند و هر روز مسير خانه تا اداره را پياده ميرفتند تا از تئاتر بگويند.
شنگله اين ديدارها و گفتارها را کلاسي شفاهي براي خود دانست که باعث افزايش اطلاعات او از تئاتر شده و منجر به رفتن شنگله به اتريش و آلمان براي تحصيل در اين رشته شد. شنگله يکي از مدرسان آموزشگاه سمندريان نيز بوده است.
اسماعيل خلج با يادي از لبخند هميشگي سمندريان به عنوان يك ويژگي مثبت از خاطره تماشاي 3 نمايش استاد در سالهاي دور سخن مي گويد: خاطره ديدن اين نمايشها هميشه با من است. «كرگدن» در تالار فردوسي، «مرغ درياي» در تالار سنگلج و «ملاقات بانوي سالخورده» در تئاتر شهر كه همگي آثاري زيبا، حرفهاي و آموزنده بودند. او هميشه استاد من بود. اين مصيبت را به خانواده ايشان و به خانواده تئاتر تسليت عرض ميكنم.
داريوش فرهنگ بازيگر و كارگردان تئاتر، تلويزيون و سينما در خصوص ويژگيهاي سمندريان به «باني فيلم» گفت: متأسفانه هيچ وقت فرصت همكاري با استاد سمندريان را پيدا نكردم چون وقتي ما دانشگاه را تمام كرديم او تازه به دانشگاه آمده بود، اما هر وقت كارگاهي برپا ميكرد همه ويژگيهاي سيال و جاري بودن و پر شور بودن را در او ميديدم.
افتخار داشتم كه نمايشنامهاي از ترجمههاي او را قبل از اينكه خودش سالها بعد كارگردانياش كند در دهه 50 و در گروه تئاتر «پياده» اجرا كنم. حتي اجراي نمايش «ديوار چين» را هم به نوعي وامدار او هستم چون او بود كه باعث آشناييام با ماكس فريش نويسنده اين اثر شد.
سمندريان مردي بود كه روي همه نسلها تأثيرگذار بود. اكثر شاگردانش جزو ستارگان پر دوام تئاتر، تلويزيون و سينما هستند. روي پردوام بودن تأكيد دارم. يعني جزو كساني نيستند كه زود بيايند و زود بروند.
همين جا بگويم كه اي كاش سمندريان اين فرصت را پيدا ميكرد «گاليله» برشت را روي صحنه ببرد. «گاليله»اي كه من چند سال پيش اجرا كردم بنا به دلايلي فقط با 22 جلسه تمرين آماده شد در حالي كه براي اثري چنين بزرگ حداقل به 5 ماه تمرين نياز است.
اكبر زنجانپور نيز در گفتوگو با «باني فيلم» حميد سمندريان را هنرمندي سرسخت، مسؤول و كاربلد مي داند و مي گويد: استاد در انتخاب نمايشنامهها و روي صحنه بردن كار بسيار حساس بود و اين حساسيت را ميتوان ناشي از سواد و دقت سمندريان دانست. ايشان با سرسختي همه قواي خود را به كار ميگرفت تا نمايشي را كه روي صحنه ميبرد نشان از سواد، دقت و كاربلدي داشته باشد.
وي در ادامه افزود: نحوه انتخابهاي استاد براي ايفاي يك نقش و حتي پشت صحنه يك نمايش به هيچ عنوان سليقهاي نبود و بازيگران بر اساس تواناييهاي خود روي صحنه حاضر ميشدند.
بازيگر نقش گاليله بيان كرد: «زندگي گاليله» را كه نمايش مورد علاقه حميد سمندريان بود و از آن به عنوان وصيتنامه خود ياد ميكرد چند ماهي تمرين كرديم، اما متأسفانه به دليل برخي مسائل، اين نمايش به صحنه نرفت و حميد سمندريان وصيتنامه خود را اجرا نكرد، اما براي من خاطره بازي در دو نمايش «نگاهي از پل» و «ملاقات بانوي سالخورده» به كارگرداني سمندريان سرشار از آموختن بود و از آن به عنوان يك تجربه خوب ياد خواهم كرد.
زنجانپور مهرباني را بزرگترين خصوصيت استاد دانست و گفت: معتقدم مهرباني بارزترين اخلاق سمندريان بود و با همين خلق و خوي خود توانست در دنياي نمايش ايران ماندگار شود.
بازيگر نمايش «ملاقات با بانوي سالخورده» بيان كرد: توصيه استاد به شاگردان و همكارانش هميشه انتخابهاي درست و به جا بود و اعتقاد داشت: به هر قيمت نبايد به صحنه رفت و اعتقاد به آنچه بازيگر ميگويد و بازي ميكند لازمه موفقيت اوست.
اكبر زنجانپور در آخر حميد سمندريان را برابر با حميد سمندريان دانست و گفت: اخلاق، تواناييها و خلاقيت در سمندريان مستتر است و خودش براي خودش بهترين مفهوم و معني است.
ميكائيل شهرستاني درباره استاد سمندريان مي گويد: سالها قبل زماني كه از من خواستند تا مقالهاي درباره استاد حميد سمندريان بنويسم مقابل اسمشان نوشتم: معلمي بزرگ و امروز بعد از سالها خواهم گفت كه حميد سمندريان معلم اول و آخر من بودند و اگرچه در گذر زمان از استادان بسياري چون قطبالدين صادقي آموختم، اما همچنان اين لقب را براي سمندريان به كار خواهم برد، چرا كه اخلاق و زندگي را با نمايش توأمان به ما آموخت.
وي افزود: امروز درست نميدانم كه چقدر آموختم و به چه ميزان آموختههايم را انتقال دادهام، اما به خوبي آگاهم كه صراحت و صداقت دو خصيصه بزرگ استاد را از وي ياد گرفتهام.
اين بازيگر با سابقه تئاتر با بيان خاطرهاي از حميد سمندريان به «باني فيلم» گفت: در نمايش «ازدواج آقاي ميسيسيپي» يكي از هنرپيشگان اتودي زد و تغييراتي را در نقش پيشنهاد داد، زمانيكه استاد به
تماشاي اتود نشست بلافاصله گفت: «حق با توست و من اشتباه كردم»، اين يعني صداقت كارگرداني چون سمندريان كه قادر به پذيرش نوآوري و تغيير در ساختار ذهني خود است چيزي كه اين روزها در ميان برخي از كارگردانان تئاتر كمرنگ شده است.
ميكائيل شهرستاني حميد سمندريان را كارگرداني مولف و طراح دانست و بيان كرد: استاد به درستي ميدانست از يك نقش و به صحنه بردن نمايش چه ميخواهد.
وي در ادامه افزود: بارها از استاد پرسيدم كه چرا اثري از چخوف را به صحنه نميبري؟ و ايشان در پاسخ ميگفت: «ميكا چخوف شوخي نيست» يا بارها از كاركردن روي آثار شكسپير حرف ميزدم و ميشنيدم «شكسپير ترسناك است» اينها را سمندرياني ميگفت كه همه ما به توانايياش در زمينه نمايش معتقديم.
علي نصيريان بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون در گفتوگو با فارس درخصوص زندهياد استاد حميد سمندريان گفت: ايشان از برجستگان تئاتر ايران بود، در دهه 40 زماني که از فرنگ به ايران بازگشت تا به امروز کارهاي بسيار زيادي انجام داد و خدمات بسيار خوبي به تئاتر کرد.
وي ادامه داد: حميد سمندريان داراي دو بعد بود، اولي اينکه کارگردان بسيار خوبي بود و ديگر استاد موفقي در تعليم و در کارگرداني تئاتر شمرده ميشد.
آثار او بسيار ماهرانه و مفيد بود، در واقع او پربار کار تئاتر ميکرد. جاي ايشان خيلي خالي خواهد بود، از اين اتفاق بسيار متاثرم و به خانواده ايشان و جامعه تئاتري ايران عرض تسليت ميگويم.
همچنين هادي مرزبان کارگردان تئاتر در حالي که خود را مديون استاد سمندريان دانست به ايران تئاتر گفت: در دوران تحصيلم در دانشکده هاي مختلف ايران و يا خارج از کشور از اساتيد مختلف تئاتري آموختم، ولي به واقع هيچ کسي در زندگي هنري من به اندازه حميد سمندريان تاثيرگذار نبود.
وي اضافه کرد: از او بسيار آموختم و اگر چيزي در عرصه تئاتر مي دانم مديون آموخته هاي استاد سمندريان هستم. همچنين به اعتقاد بنده تئاتر نوين ايران در همين حدي که هست مديون اين استاد گرانقدر است.
روحش شاد باشد و اطمينان دارم که استاد سمندريان جزو کساني بود که جانشيني نداشت.
ايرج راد درگذشت حميد سمندريان را ضايعهاي بسيار دشوار براي جامعه هنري دانست. همچنين در گفتوگويي با ايسنا گفت: از دست دادن استاد سمندريان براي جامعه هنري و بهويژه تئاتر مملكت بسيار دشوار است. ايشان همواره با انرژي و روحيهاي كه داشت به همه ما انرژي ميداد و هرگز تصور نميشد چنين فردي با اين روحيه و انرژي از دنيا برود، اما سرانجام به خاطر بيماري مهلكي كه داشت، دست مرگ ايشان را از ما گرفت.
ايرج راد كه با بازي در نمايش «مردههاي بيكفن و دفن» با حميد سمندريان همكاري داشته است يادآور شد: تاثير آثار استاد سمندريان بر روند تئاتر كشور بر هيچكس پوشيده نيست. ايشان علاوه بر كارگردانيهاي درخشان، هنرمندان بسيار بزرگي را پرورش داد. به گونهاي كه بسياري از هنرمندان و فارغالتحصيلان تئاتر كشور از شاگردان ايشان بودند و من هم جزو دانشجويان ايشان بودم.
وي ادامه داد: علاوه بر كارگرداني و تدريس، ترجمههاي ايشان از آثار بزرگ نمايشي از ديگر نقاط قوت كارنامه هنريشان است.
راد با اشاره به ويژگيهاي اخلاقي حميد سمندريان گفت: علاوهبر كار هنري، رفتار، كردار و برخورد استاد با تمام هنرمندان همواره زبانزد همگان بوده است. عشق و علاقه و الفتي كه به تئاتر داشت از دلش برميخاست و با تمام وجود تئاتر را دوست ميداشت.
او با اشاره به آشنايياش با حميد سمندريان يادآور شد: از حدود سالهاي 40 بود كه با استاد از طريق كارهايي كه به صحنه ميبرد آشنا شدم. همان زمان هم در جامعه هنري داراي اشتهار بود و تئاتريها برايشان ارزش و احترام بسياري قائل بودند.
همچنين جمشيد مشايخي بازيگر پيشکسوت سينما، تئاتر و تلويزيون در گفتوگو با فارس درباره زندهياد استاد حميد سمندريان گفت: حميد سمندريان معلم و استاد من در تئاتر بود، يکي از بهترينهاي تئاتر مملکت بود و بزرگترين خدمت را به تئاتر ايران کرد.
حميد عاشق بود؛ حميد تک بود و در واقع حميد، حميد سمندريان بود. شباهتي از نظر اخلاقي به کسي نداشت. آدمي برجسته بود که مثل او را من هرگز نديدم.
اين بازيگر پيشکسوت سينما، تئاتر، و تلويزيون تصريح کرد: حميد کسي بود که اگر جواني به دنبال بازيگري بود و استعداد نداشت هيچگاه او را براي آموزش دادن قبول نميکرد. او براي پول کار نميکرد و قصد داشت انساني کار کند، چيزي که کمتر کسي رعايت ميکند.
مشايخي خاطرنشان کرد: تئاتر ايران بزرگ مردي را از دست داد که نظير نداشت، نميدانم بعدها کسي نظير او به دنيا خواهد آمد يا خير؟
پري صابري کارگردان تئاتر نيز درباره زندهياد حميد سمندريان گفت: بالاخره يک اندوهي به سراغ انسان ميآيد. همه ما ميدانيم که روزي ميآييم و روزي هم خواهيم رفت.
واقعيتي است که براي همه يکسان است، اما زماني که يک عزيزي از دست ميرود، عزيزي که اينقدر در تئاتر اين مملکت کوشيده و تعداد زيادي شاگرد تربيت کرده، فقدانش يک اندوه بزرگ است.
ما در يک دورهاي 10 ساله گروه پاسارگاد را به سرپرستي حميد سمندريان تاسيس کرديم که در آن دوران اين گروه خيلي در زمينههاي نمايش، ترجمه و... فعال بود.
اين بازيگر و کارگردان پيشکسوت تئاتر، استاد سمندريان را به ببر تئاتر ايران تشبيه کرد و بيان داشت: سمندريان عزيز بزرگي بود که براي تئاتر خيلي خيلي کوشيد و شاگرد تربيت کرد و حالا نبود او براي بچههاي تئاتر خيلي اندوهناك است.
محمدعلي کشاورز بازيگر پيشکسوت تئاتر نيز گفت: استاد سمندريان يکي از کارگردانهاي درجه يک تئاتر اين مملکت بود. او انسان بسيار بسيار فرهيختهاي از نظر اخلاق و رفتار بود.
نمايشهايي که در دوران کاري خود به روي صحنه برد همگي آثار موفقي بود که اکثر آنها ترجمه بودند. کارهايي که سمندريان در تئاتر مملکت انجام داده همگي شاخص بوده است البته يک فيلم بعد از انقلاب ساخت که موفقيت زيادي به دست نياورد.
بازيگر نمايش «اشباح» تصريح کرد: يک آموزشگاه هنرپيشگي راهاندازي کرد که هنرمندان بسيار خوبي حاصل آن شدند. گروهي به نام پاسارگاد داشت که من هم جزو آن گروه بودم و در آثار او به عنوان بازيگر حضور داشتم، همواره به دنبال فعاليت فرهنگي و تئاتر بود.
اين بازيگر پيشکسوت تئاتر، تلويزيون و سينما افزود: خانم هما روستا همواره يار و ياور او در تمام آثار بود.
قرار بود نمايش «گاليله» را کارگرداني کند که نتوانست، اما قصد داشت آن را توليد کند که به اين درد مبتلا شد و ديگر توان کار کردن پيدا نکرد.
بازيگر نمايش «طبيب اجباري» بيان داشت: زمان به او فرصت توليد «گاليله» را نداد در حالي اگر آن را کار کرده بود ميديديم که «گاليله» را چقدر خوب و با قدرت کارگرداني خواهد کرد. نخستين بار زماني که قصد اجراي «گاليله» را داشت، بعد از انقلاب بود که قرار بود من نيز در آن به ايفاي نقش بپردازم اما به خاطر مسايل مالي بهم خورد.
همچنين نصرا... قادري(کارگردان و مدرس تئاتر) در دلنوشتهاي براي حميد سمندريان نوشته است: «وقتي که گاليله آمد و او نتوانست وصيتنامه هنرياش را بنويسد، گريستم! صبر کردم تا غائله تمام شود، که شد! و منجي که بعد از سالهاي دور آمده بود، معجزهاي نکرد، در حالي که مخي خواست «شق القمر» کند!
فکر کردم که اين پير برناي دانا کي به آرزويش ميرسد؟ کي؟ کي؟ کي؟
دلنوشتهاي را که پيش از اين برايش نوشته بودم دوباره مرور ميکنم، امروز! امروز! امروز! و به اميد فردا ميمانم. فردا! فردا! فردا! و دوستش ميدارم. هميشه! هميشه! هميشه!
اين كارگردان تئاتر در ادامه نوشته است: عشق است که جان عاشقان زنده از اوست نوري است که آفتاب تابنده از اوست هر چيز که در غيب و شهادت يابي موجود بود ز عشق و پاينده از اوست.
براي غريبي چون من، «عشق» مترادف است با «تئاتر»! و سمندريان ذات تئاتر است. مهرش، خشمش، غضبش، محبتش و همه آنچه در اوست، زيباست.
براي تنهايي چون من، «زيبايي» مترادف است با «تئاتر»! و سمندريان ذات تئاتر است.
تلخي بسيار چشيده، سختي بسيار ديده، غربت را با همه وجودش حس کرده است و ناملايمتيهاي بزرگ را تاب آورده است. او استاد مسلم تئاتر است. پير ماست. سالهاست که خاموش است.
وقتي گفت: «گاليله» وصيتنامه من است، به جان گريستم! اين اوج تنهايي يک مرد است که درد به جان دارد. از مروت به دور است که نگذارند «گاليله» اجرا شود و گناهش را به گردن او بيندازند. اين ناسپاسي است. از ياد نبريم که سمندريان استاد همه ما بوده است، هست و خواهد بود.
قادري معتقد است: حيف است که پير ما ساکت باشد، معلم ما بغض به گلو داشته باشد و مهربان ما از دور به نظاره صحنه بنشيند. تئاتر خانه سمندريان است و سمندريان صاحب خانه تئاتر است.
سالها پيش که هنوز هوا ابري بود، به رسم شاگردي گفتوگوي مفصلي با استاد را در ويژهنامه سوره آوردم. سالهايي که هيچ کس حرفي از او در صحنه مطبوعات نميزد. دلم ميخواست همراه پوسترش گفتوگوي مفصلي هم با او داشته باشيم. مثل هميشه در آمد که: نصرا... جان صبر کن. صبر!
فهميدم که چه ميگويد. صبر ميکنم و اين اندک را به رسم شاگردي که اندکي از بزرگياش را پاس داشته ميآورم، تا آن روزگار!
سمندريان، سمندريان است و زيباست و زيبايي دشوار است و ما دوستش داريم.
بسياري از شاگردان ديگر استادهم به لبخند سمندريان و احوالپرسيهاي او با دانشجويانش اشاره کردهاند و اينکه او همواره با لبخند به ديدار شاگردانش ميرفتهاست.
منابع:
1-ويکي پدياي فارسي
2-همشهري آنلاين
3-روزنامه باني فيلم و ...
سهشنبه 27 تير 1391 - 11:2