نقد و تحليل
روابط عمومي اداره كل تبليغات اسلامي استان كهكيلويه و بويراحمد
تربيت يکي از مؤثرترين عوامل درشکل گيري شخصيت انسان است و چنان چه مبناي نظري آن از صحت کامل برخودار باشد ، فرد وجامعه مي توانند از آثار وپي آمدهاي مطلوب و مثبت آن ، بهره هايي فراوان ببرند .
زندگى» و «تربيت» براى انسان دو مفهوم لازم و ملزوم يکديگرند که بدون يکى، وجود ديگرى امکان ندارد. انسان تازمانى که زنده است به تربيت نيازمند است و او را تربيت مىکنند تا بتواند زندگى کند؛ زيرا زندگى، سازگارى با محيط طبيعى و اجتماعى است. البته هميشه سازگارى وجود ندارد، بلکه بعضى مواقع ناسازگارى نيز هست؛ اين سازگارى، در صورتى سودمند خواهد بود که سازنده و مثبت باشد و پيدايش اين نوع سازگاري، مستلزم تربيت صحيح است.
زندگى اجتماعى انسان، عبارت است از: يک سلسله روابط؛ و اين روابط در صورتى سالم و سودمند خواهد بود که فرد از تربيت اخلاقى برخوردار باشد.
اسلام ديني همگاني است وکلمه دين از لحاظ نظري داراي عمق و معناي زيادي است زيرا دين به اعتقادها ، عبادت ها ، ارزش ها ، قاعده هاي رفتار ، نظام ها و تجربيات مرتبط است .
فرايند تربيت اسلامي را مي توان به سه عنصر اساسي تفسير کرد: هستي ، انسان و زندگي
هستي از ديدگاه اسلامي مخلوق خداست و به صورت منظم خلق شده وحرکتش داراي هدف معيني است . هستي با همه زمين ، آسمان ، نجوم ، افلاک وهمه آنچه در آن است در يک سطح با هم در تعاملند وتوازن ، اعتدال وارتباط آنها حساب شده است به طوري که افزايش يا کاهش هر يک از عناصر ، در نظام طبيعت اختلال ايجاد مي کند . پس تربيت اسلامي ترتيبي متوازن است يعني جنبه نظري آن بر جنبه عملي يا بالعکس وهم چنين جنبه عيني آن بر جنبه ذهني غالب نيست . اينها مباني يک خلقت هدفمند ، واحد و متوازن است .
اما انسان موجودي است که براي تحقق هدفي خلق شده است . اين هدف در اسلام ( عبادت خدا ) است و مقصود از عبادت تنها اقامه شعائر ديني مانند نماز نيست زيرا مثلاً جهاد وتحصيل در انديشه اسلامي عبادت است پس دانش آمور ، وقتي وظايف تحصيلي خود را انجام مي دهد وسرباز ، در جنگ با دشمن در حال عبادتند .
پس انسان در انديشه اسلامي از جسم ، روح ، رفتار وعواطف تشکيل شده است و يک مخلوق بشري متوازن است وظيفه تربيت اسلامي ، توجه به اين مخلوق با تمام ابعاد عقلي ، جسمي ، عاطفي ، اجتماعي و معنوي است و تربيت اسلامي از اين نظر انسان را به منزله يک کل و واحدي مرتبط ، منسجم و متوازن مي داند و فقط به يکي از جنبه هاي انسان اهتمام نمي ورزد . برنامههاى عملى هميشه مؤثرترين برنامههاست؛ زيرا عمل، حکايت از ايمان عميق انسان به گفتارش مىکند و سخنى که از دل برآيد بر دل نشيند. مردم را با رفتار خود به حق رهبرى کنيد، نه با زبان خويش. هميشه وجود الگوها و سرمشقهاى بزرگ در زندگى انسانها وسيله مؤثّرى براى تربيت و پرورش روحى آنان بوده است، به همين دليل، پيامبران و پيشوايان معصوم(ع)، مهمترين قسمت هدايت و تربيت را با عملشان نشان مىدادند.
آرى، براى تربيت معنوى و تزکيه روحى مردم ذکر نمونه و اسوه امرى ضرورى است که قرآنکريم به اين موضوع اهميت فوقالعاده قايل شده است و کراراً به پيامبر اکرم مى فرمايد: به ياد پيامبران بزرگ باش که برخوردار از اين صفات برجسته انسانى و واجد فضايل و مکارم روحى بودند؛ البته روشن است که مقصود اصلى خطاب به مؤمنان و گروندگان به اسلام است که درس مقاومت و پايدارى و اخلاص و اعتقاد و عمل را از انبيا بياموزند وگرنه پيامبر اکرم(ص) مقتداى تمام پيامبران و اوليا و معصومان(ع) است.
آدمى هميشه در پى آن بوده که انسانهاى نمونه و ايدهآل را در جهان بيرون، مشاهده کند و با الگو گرفتن از آنان، رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را سامان دهد؛ زيرا آنچه که انسانها را در مسير پرورش استعدادهاى خويش و سير الى اللّه مدد مىرساند و پيشرفت و ترقى را ميسر مىسازد، پيروى آگاهانه از اسوهها و الگوهاست؛ چون انسان الگو و نمونه، راههاى پرخطر و صعبالعبورى که در پيش روى ديگر انسانهاست، به سلامت گذرانده و از پيچ و تابهاى آن و آفتهاى مسير، همراهان و دوستان راه، علل و نحوه شتاب گرفتن و يا کند شدن و ديگر مشکلات، به خوبى آگاه است. از اينرو، گفتهاند: مدلسازى رفتارى و انتخاب الگو، يکى از نيازهاى اساسى انسان است.
خداوند متعال، که خالق انسان است و بر تمامى نيازهاى وى آگاهى کامل دارد، با برانگيختن پيامبران از ميان خود مردم و معرفى پيشوايان معصوم )ع( و عالمان وارسته، اين نياز انسان را پاسخ گفته است. قرآنکريم نيز به صراحت تمام، پيامبر اسلام(ص) و را به عنوان الگو و اسوه معرفى نموده و مىفرمايد: براى شما در پيامبر(ص) تأسى و پيروى خوبى است، مىتوانيد با اقتدا کردن به او خطوط زندگى خويش را اصلاح و در مسير صراط مستقيم قرار گيريد.
اصولاً يکى از روشهاى مهم تربيتى که مورد تأکيد اسلام بوده و اکنون مورد توجه روانشناسان واقع شده است، «روش الگويى» است؛ يعنى الگوپذيرى از بزرگان در شئون مختلف زندگى.
امام صادق(ع) فرمود: «من دوست ندارم مسلمانى بميرد، مگر اين که تمام آداب و سنن رسول خدا(ص) را ولو يکبار هم که شده، انجام داده باشد.»
الگوها، عامل تحرک انسانها و پويايى حيات ايشان مىشوند و جامعه را از ايستايى و يا عقبگرد بازمىدارند: اسوه و الگو، قوههاى خام و آرميده درون انسان را به فعليت درمىآورد و استعدادهاى نهفته را شکوفا مىسازد و از خمودى و خفتگى جلوگيرى مىنمايد .
قرآن به تأثيرپذيرى انسان از محيط و شرايط گوناگون اذعان دارد و به او نسبت به تأثيرات آنها هشدار مىدهد. در مورد فرزند حضرت نوح (ع) خداوند به صراحت مىفرمايد: او از اهل تو نيست؛ زيرا به دليل متأثر شدن از عوامل محيطى ناصالح، از مسير صلاح و درستى خارج شده است.
خداوند متعال به ستايش از جوانان «اصحابکهف» مىپردازد که با هجرت از محيط فاسد، خود را از عوامل محيطى ناسالم دور ساختند و ايمان خويش را حفظ کردند.
مىتوان گفت: اقدام شجاعانه سحره فرعون در زير پا گذاشتن موقعيت اجتماعى خود و ايمان آوردن به حضرت موسى(ع) الگوى توبه حقيقى براى ديگران مىشود.
به جهت اختصار چند نمونه از الگوهاى قرآنى را ذکر مىکنيم:
* يوسف، قهرمان مقاومت در مقابل شهوت .
* جوانان کهف، اسوه هاى مهاجرت در راه خدا براى رشد و هدايت.
* اسماعيل، نماد تسليم در مقابل فرمان خدا.
* ابراهيم، الگوى فطرت جويى، عادت گريزى و بت شکنى .
* نوح، الگوى پايدارى و استقامت در تبليغ دين .
* ايّوب، قهرمان صبر و تحمّل در شدايد روزگار.
* داود جوان، نمونه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت.
قرآنکريم در همه اين موارد مىفرمايد: «... اينان کسانى هستند که خدا هدايتشان کرده است، پس به هدايت آنان اقتدا کن....»
شرايط زندگي عامل اساسي است که قبل از هر چيز براي انسان خلق شده است به عنوان مثال : همه حيوانات اهلي براي خدمت به انسان ، غذا يا نقل و انتقال او خلق شده اند و اينها تحت تسخير انسانند وتربيت اسلامي انسان و زندگي اش را مقدس مي شمارد اما توصيه مي کند که زندگي او در جنبه هاي مادي و معنوي متوازن باشد ، زيرا زندگي خوش آيند است و نمايان ساختن اين عنصر در تربيت اسلامي ضروري است .
ويژگي هاي تربيت اسلامي
تربيت انسان شايسته ، نقطه مشترک غالب شيوه هاي تربيتي ، انديشه ( هم وطن شايسته ) است ولي هدف تربيت اسلامي ( انسان شايسته ) است واين هدف برزگ تر و فراگيرتر است و هدفي جهاني براي تربيت و تعليم به حساب مي آيد پس تربيت اسلامي همچون تمدن اسلامي عبارت ا ست از نتيجه کنش و واکنش فر هنگ ها ، وآداب ملت هاي مختلفي که در سايه حکومت اسلامي و تحت تأثير زبان عربي انسجام وارتباطي پيدا کرده اند .
2- داشتن اطلاعات مفيد براي فرد و جامعه
3- توازن ميان انواع شناخت ها پس علوم نظري بيش از علوم عملي وبالعکس نيست
4- آموزش اجباري و رايگان : فراگيري علم بر هر مرد وزن مسلمان واجب است و تربيت اسلامي نوع آموزش اجباري را تعيين نمي کند ، زيرا آموزش اجباري به جهت اختلاف شرايط حاکم بر جوامع ، متفاوت است .
5- تربيت مستمر : تربيت اسلامي هميشگي است ودر طول زندگي استمرار دارد
6- ايجاد فرصت هاي آموزشي يکسان : افراد جامعه اسلامي نه تنها در( تعليم ) بلکه درهمه چيز مساويند .
7- هم زماني آموزش و پرورش ، به کار گيري علم بايد همراه ضوابط اخلاقي باشد
8- جايگاه علم وعالم ، معلم و اهتمام به آموزش ارزش بالايي دارد زيرا خداوند مي فرمايد يکو آيا کساني که مي دانند ، با کساني که نمي دانند برابرند .
9- تأکيد بر فراگيري علم مفدي وسازگار با ارزش هاي اسلامي
10- تنوع شيوه هاي آموزش : راه هاي کسب معرفت در تربيت اسلامي متفاوت ، گسترده و عمومي است از راه گوش ، قرائت ، چشم و ... امکان پذير است .
11- توجه به معنويت هدف تربيت اسلامي ايجاد ارتباط هميشگي ميان انسان ها وخداوند است .
12- تربيت عاطفي ، يعني رساندن فرد به مرحله اي از رشد عاطفي که فقط متنفر باشد ودر وقت غضب خشمگين نشود .
13- تأکيد بر پذيرش عقيده هاي منطقي و مستدل ، تربيت اسلامي توجه زيادي به ورزيدکي عقل از طريق استدلال مستمر ، يعني راه فکر کردن ، به کار گرفتن برهان و اعتماد نکردن به گمان دارد .
12- توجه به تربيت جسماني : اسلام به ارضاي نيازهاي مادي مثل خوردن ، آشاميدن و پوشيدن ، به شرط آن که با تربيت اسلامي متناسب باشد ، معتقد است وبه ورزش بدني مثل شنا ، تير اندازي و اسب سواري توصيه مي کند وقواي جسماني را در راه سعادت فردي واجتماعي به کار مي گيرد .
در تربيت اسلامي جمع واجتماعي بودن اهميت ويژه اي دارد . تربيت اجتماعي يعني استقرار ارتباط ميان فرد و جامعه است که در مسائل زير نمايان مي شود :
الف – رشد آگاهي فرد به مسئوليتش
ب- آشنايي با حقوق متقابل فردي وگروهي وتأکيد بر وحدت جامعه
ج – تقويت روحيه مثبت نگري وانجام واجبات
و اينها خصلتهاى طبيعى و غريزى انسان است که در نظام تربيت اسلامى تعديل و هدايت مىشوند، و بديهى است که در کنار اينها استعدادهاى متعالى و گرايشهاى معنوى است که شخصيت حقيقى انسان را تشکيل مىدهد و به شيوه متعال و هماهنگ در تربيت اسلامى مورد توجه است.
در متون آموزههاى اسلامى نيز مراحل رشد و تربيت انسان در ابعاد مختلف جسمانى و روحانى و مادى و معنوى مورد توجه قرار گرفته است. قرآنکريم مراحل آفرينش انسان را از نقطه آغازين خلقت او يعنى هنگامى که خاک به صورت گياه درآيد و به مواد غذايى و سپس خون و نطفه مبدل گردد تا هنگامى که در عالم جنين به صورت علقه و مضغه و... درآيد و آماده افاضه روح شود .
مدت آموزش در اسلام به اندازه عمر انسان است وخانه ( خانواده ) اولين مکان آموزشي است . اما براي فرزندان افزون بر خانه ، ( مدارس کوچکي ) نيز وجود دارد که در آن جا خواندن ، نوشتن ، قرآن و حساب ياد مي گيرند .
اما مکان آموزشي بزرگسالان ، مساجد است که در آن جا با انواع آموزش ها آشنا مي شوند .
تمدن اسلامي از غني ترين تمدن هاي جهان است .
نمادها واصول تهاجم در برابر تربيت متعدد است و تمامي جنبه هاي زندگي جديد را در بر مي گيرد : تهاجم هاي اقتصادي ، نظام هاي اقتصادي را تغيير مي دهد و زمينه هاي جديدي در توليد ، صادرات ، هم کاري ، رقابت و ... براي بهره برداري ، مصرف و داد و ستد اقتصادي مي گشايد
انسان به خاطر هواهاي نفساني به سرعت منحرف مي شود . لذا بايد براي رفتار و زندگي او برنامه ريزي کرد . امروزه تمام نظام هاي قراردادي به ناتواني خود در رسيدن به خواسته هايشان اعتراف کرده اند ، ولي خداوند متعال امت اسلامي را يک برنامه فوق بشري متمايز ساخته است
بنا بر اين ،در اسلام وجود انسان در اين دنيا موقت و بعد مادي او رو به فنا است در حالي که بعد روحاني او جاودانه است ( به جاودانگي زندگي آخرت ) وانسان بايد تلاش کند تا از خلال زندگي دنيا به آن برسد
در اسلام دانش و دانشمندان در خور تقدير و احترامي شايسته اند .
مسئلهي تربيت خيلي مسئلهي مهمي است. دنيا به علم توجه دارد. به تربيت توجه ندارد.
قرآنکريم يکى از روشهاى مؤثر در تربيت را «ياد مرگ و قيامت» دانسته است. اين صحيفه آسمانى وقتى پيامبران الهى را به عظمت و بزرگى ياد مىکند، مىفرمايد: ياد قيامت و سراى آخرت بود که آنها را به اين مرتبه والا و مقام و منزلت عالى انسانى رسانيد.
«به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را صاحبان (دستهاى نيرومند) و (چشمان بينا) ما آنها را با خلوص ويژه
از پيامبر اکرم (ص) روايت شد که فرمود: «برترين زهد در دنيا ياد مرگ است و برترين عبادت ياد مرگ است و برترين انديشه ياد مرگ است.»
و نيز فرمود: «زيرک ترين مردم کسى است که بيش تر به ياد مرگ باشد.»
«هر کس زياد به ياد مرگ باشد، به اندک سرمايه دنيا راضى مىشود.»
«هر کس زياد به ياد مرگ باشد، خداوند او را دوست دارد.»
برانگيختن حساسيت جامعه در رويارويي با ناهنجاري هاي اخلاقي
از موضوعات درخور توجه در روش هاي راهبردي اهل بيت (ع) درحوزه اخلاق، ايجاد حس مسئوليت پذيري و حساسيت در برابر شکستن هنجارهاي ديني و اخلاقي است. اهتمام شديد اهل بيت (ع) به اين مقوله، از مضمون بسياري از احاديث اسلامي قابل پي گيري است.
بي گمان جامعه اي که در برابر شکستن هنجارهاي اخلاقي، به مرور زمان شکل بي تفاوتي و مسئوليت ناپذيري به خود بگيرد، جامعه اي غفلت زده و آسيب پذير خواهد بود. به راستي اگر کسي در برهه اي از زندگي در برابر هنجارشکني عده اي از حريم شکنان، مهر سکوت بر لبان خويش زده و به صورت اين که اين هنجار شکني ها ربطي به حريم خصوصي زندگي وي ندارد، از خود حساسيتي نشان ندهد، آيا مي تواند در درازمدت از اين موج بر انداز در امان بوده و خود و خانواده اش را از تجاوز هنجار شکنان مصون دارد؟
مگر نه آن که شکستن حريم هاي ديني، در يک سطح متوقف نمي ماند و به مرور زمان به شکل ويروس به تمام اقشار جامعه سرايت خواهد نمود، پس چگونه است که ما اين روش راهبردي و تأمين کننده ي سعادت جامعه را به بوته فراموشي سپرده و در لاک خويش سر فرود برده ايم؟!
پر واضح است که هر يک از مصاديق قطعي حريم شکني(دين، ناموس، مال و شخصيت فردي و اجتماعي) درجامعه کنوني مي تواند همانند غده ي سرطاني رشد کرده و سلامت اجتماع را با تهديد جدي رو به رو سازد. شکستن حريم عفت، حجاب، روابط سالم زن و مرد وترويج اختلاط و ده ها نمونه ي ديگر، در صورت عدم حساسيت به آن ها، تمام بدنه ي اجتماع را با سرعت تمام فرا خواهد گرفت و زمينه را براي تجاوز دشمنان و چپاول ثروت هاي کشور فراهم خواهد ساخت.
درسخنان اهل بيت (ع) پيش گيري از ناهنجاري هاي اخلاقي، به عنوان روش پيامبران و انسان هاي صالح معرفي گرديده است؛ چنان که با توجه به اين تکليف اصلي مي توان درجامعه اسلامي بستر توجه به تکاليف ديگر را در سطحي فراگير فراهم ساخت، تمام مذاهب و فرق را به ايمني و آرامش رسانيد، زمينه ي تجارت و مبادلات مالي صحيح را مهيا نمود، ظلم و ستم به ديگران را سرکوب کرد، جامعه را آباد ساخت و دشمنان حريم دين را به جاي خويش نشانيد و امور را سامان بخشيد
در روش تربيتي اهل بيت(ع) ياد دهي قرآن به ديگران، داراي جايگاه بلندي است.
يکى از اهداف مهم شريعت انسانساز اسلام و بعثت انبيا(ع) تربيت و تزکيه انسان است. قرآنکريم کاملترين کتاب تربيتى و اخلاقى است و جامعترين هدفها و روشهاي تربيتى در ابعاد فردي و اجتماعى را در بردارد. با اندکى تدبر آيات اين صحيفه آسمانى درمىيابيم که بهترين راه تربيت که مبتنى بر شناخت حقيقت انسان و همه نيازها و وجوه اوست، راه وحى است، راه سنت الهى و سنت معصومين (ع) است،
نتيجه
تربيت يعني خروج از بديها. از چه خارج شويم. تربيت يعني خروج از شرك به توحيد. خروج از تفرقه به وحدت. خروج از كدورت به صفا. خروج از گناه به تقوا. خروج از جهل به علم. خروج از بخل به بخشش. خروج از غفلت به توجه. در يك كلمه تربيت يعني خروج از ظلمات...
بعد از اينكه معناي تربيت را شنيديد، اهميتش را بگويم. در قرآن بيشترين كلمه دربارهي خدا «الله» است. وقتي گفتي: «الله» رحمان هم هست. رحيم هم هست. صمد هم هست. حي و قيوم و خالق و باري و همهي كمالات هست.
خداوند ، ربّ العالمين است
بعد از كلمهي «الله» كه بالاي هزار تا است خدا مربّي است. اصل تربيت كار خداست و كار انبيا است. و اگر تربيت نباشد كل هستي از بين ميرود. يعني اگر تربيت نشود، انسان حق را كنار ميگذارد و دنبال هوا و هوس مي رود .
مشكل اصلي مشكل اين است كه علم و تكنولوژي و سواد و ماهواره و اينترنت پيشرفته است. هرچه اينها پيش ميرود، تربيت خوب پيش نرفته است. مشكل ما همين است.
کار انسان اين است كه يك خرده خودش را ارزيابي كند. و بداند که در برابر اعمال و رفتار خود مسئول است و بايد در قيامت جوابگوي آنها باشد
زرين راهپيما
کارشناس اداره کل تبليغات اسلامي استان کهگيلويه و بويراحمد
چهارشنبه 3 اسفند 1390 - 11:4