فرهنگي و هنري
نيما نوربخش
نگاهي به گروه فيلمسازي «راه آبي ابريشم» (محمد بزرگ نيا)
راه آبي ابريشم يک از پروژههاي بزرگ سينماي ايران است که نيمي از صحنههاي آن در قشم مقابل دوربين رفته و نيمي ديگر از آن در چين و تايلند فيلمبرداري شده است.
فيلم داستان سفر دو کشتي ناخدا سليمان سيراف و ناخدا ادريس است که براي اولين بار ميخواهند مالالتجاره خود را از ميان دريا عبور دهند و به چين ببرند. تا پيش از آن، کشتيها از کناره ساحل عبور ميکردند تا راه را گم نکنند. در اوج تاريخ دريانوردي ايرانيان، شازان ابن يوسف که به تحصيل نجوم در دارلعلوم شيراز مشغول است، پيشنهاد شغل کتابت کشتي را ميپذيرد و به همراه دو کشتي سليمان و ادريس به سفري دشوار و ناممکن ميرود. او از حوادث و ماجراهاي اين سفر، سفرنامهاي مينويسد.
محمد بزرگ نيا با نام اصلي محمدرضا بزرگ نيا متولد 1323 تهران و فارغ التحصيل مدرسه عالي تلويزيون و سينما (دوره دوم) است. او پس از پايان تحصيلات، فعاليت هنري خود را در تلويزيون آغاز و با ساخت فيلمهاي مستند، در گروه ورزشي ادامه داد. او با دستياري کارگردان در فيلم «پستچي» به کارگرداني داريوش مهرجويي وارد سينماي حرفهاي شد. بزرگ نيا براي فيلمهاي جنگ نفتکشها و جايي براي زندگي از جشنواره فيلم فجر برنده سيمرغ بلورين بهترين کارگرداني شده است. همچنين راه آبي ابريشم برنده سيمرغ زرين بهترين فيلم از نگاه ملي در بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر شد. محمد بزرگ نيا کارگرداني است که علاقه خاصي به ساخت فيلمهايي درباره دريا و دريانوردي دارد. او پيش از اين پروژه هاي دريايي «کشتي آنجليکا»، «توفان» و « جنگ نفتکشها» را ساخته است. راه آبي ابريشم يکي از پرهزينه ترين فيلم هاي توليد شده در تاريخ سينماي ايران است. اين فيلم براي اثبات حقانيت ايران درباره خيليج فارس و جزيرههاي ايراني آن ساخته شده و با مستندات تاريخي نشان ميدهد خليج فارس از مدتها پيش از شکل گيري ملتهاي عربي تحت مالکيت ناخدايان و مردم ساحل نشين ايران بوده است. فيلمبرداري راه آبي ابريشم در آذر ماه سال 1387 در جزيره قشم شروع شد و گروه سازنده فيلم چهار ماه در اين جزيره ساحتي مشغول کار بودند. داستان فيلم در قرن چهارم هجري و اوج تاريخ دريانوردي ايرانيان ميگذرد.
حسن بشکوفه (تهيه کننده) که سابقه تهيه سريالهاي فاخر تلويزيوني را دارد و پيش از اين تهيه کننده «شب دهم» و «مدار صفر درجه» بوده است. درباره فيلم ميگويد: « راه آبي ابريشم درامي تاريخي است و تصويري از هويت و فرهنگ ايراني. فيلم گذري است به دل تاريخ، تاريخي که ايرانيان در شکل گيري آن سهم بزرگي داشتهاند.»
بشکوفه در مورد مکانهاي فيلمبرداري ميگويد: «تعدد لوکيشنها اگرچه روند توليد را دشوار و طولاني ميکرد، اما اصرار داشتيم در مناطقي کار کنيم که به دنيايي که در ذهن کارگردان بود نزديک باشيم. مثل اسکله درگهان که در اين اسکله اين روزها فعاليتي انجام نميشود. تمام اسکلههاي جنوب کشور که فعال هستند، امکان کار در آنها نيست، اما خوشبختانه توانستيم اين اسکله را پيدا کنيم. اين مکان متعلق به سازمان عمران قشم است و ما داخل آن را بازسازي کرديم تا بتوانيم به عنوان کارگاه از آن استفاده کنيم. خوش اقبال بوديم که اين اسکله براي کار در اختيارمان قرار گرفت و توانستيم فضايي را که ميخواهيم خلق کنيم. با توافقهايي که صورت گرفت، قرار شد دکورهاي اين مکان به همان شکل باقي بماند. رستوراني در آن بنا شود تا جاذبه توريستي ايجاد کند. اين هم ميتواند يکي از اتفاقهايي باشد که با ساخت راه آبي ابريشم براي اولين بار در سينماي ايران به وجود ميآيد و سينما عاملي براي جذب مخاطب در حوزههاي ديگر ميشود. ماجرايي که سالهاست در سينماي دنيا رخ ميدهد.»
بشکوفه در مورد آماده کردن کشتيها ميگويد: «سه کشتي عظيم الجثه در کنار ساحل لنگر انداختند. کشتيها به دليل جزر و مد بالاي آب از ميان دريا به کنار ساحل آورده شدند، بدنه ديوارها، کف و حتي گيره و قرقرهشان از چوب ساخته شده و طنابهاي بلند و عظيم آنها تا دل آسمان بالا رفته است. کشتيها که اسکلت آنها اجاره شده است هرکدام قابليت حمل 450 تن وزن را دارند و بدنه و اتاقک آنها توسط طراحان ساخته و نصب شده است. همچنين براي دوخت بادبانهاي آنها چندين نفر از افراد گروه صحنه روزها وقت صرف کردند. کشتيهاي ايراني از بزرگترين کشتيهاي بوشهر موسوم به بوم هستند که به قشم آورده شدند و حدود سه ماه آماده سازي آنها طول کشيد. دکل، بيرک، طناب و بخشهاي ديگر کشتيها از دبي و هند وارد شد، چون ديگر اجناس قديمي به اين شکل در ايران وجود ندارد.»
مصطفي احمدي(دستيار کارگردان)، درباره اين پروژه ميگويد:«مراحل اوليه تحقيقات پيش توليد راه آبي ابريشم از اواسط سال 1385 شروع شد. با استفاده از تجربه موفقي که پيش از اين با تهيه کننده فيلم، آقاي بشکوفه در سريال مدار صفر درجه داشتم، مسير يافتن شرکت مناسب براي ارائه خدمات سينمايي در چين را آغاز کرديم. همزمان براي بخشهاي ديگر خارج از کشور فيلم با چندين شرکت در کشورهاي مختلف آسياي جنوب شرقي از اندونزي و مالزي تا سنگاپور و تايلند وارد مذاکره شديم و اخذ اطلاعات کرديم. بازبيني شانگهاي در زمستان همان سال انجام و مذاکرات اوليه و برنامه ريزي توليد فيلم در چين به اطلاع طرف چيني رسيد. با جديتر شدن توليد فيلم و شروع رسمي پيش توليد در خرداد 1387، توافقات با شرکتي معتبر در تايلند نيز نتيجه داد و در شهريور همان سال بازبيني لوکيشنها در تايلند و مذاکرات با آنها نيز انجام شد و برنامه توليد به اطلاعشان رسيد. براي بخش ايران از شروع پيش توليد رسمي با هماهنگي تمام گروهها، که به شکلي کاملاً حرفهاي به زيرمجموعههايي منسجم و در عين حال با وظايفي تفکيک شده تقسيم شده بودند، برنامه ريزي کل کار طراحي شد و در نتيجه در نهم آذر 1387 راه آبي ابريشم در بندر طاهري در جنوب ايران کليد خورد. پس از آن چند روزي به شيراز رفتيم تا پس از فيلمبرداري بخشهايي از دارالعلم شيراز به سوي جزيره قشم، مکان اصلي فيلمبرداري حرکت کنيم. نهايتاً با توجه به چند روزي که به دليل شرايط جوي امکان کار نداشتيم، با تأخيري پنج روزه نسبت به برنامه اوليه به تهران برگشتيم تا بقيه کار را در شهرک سينمايي غزالي ادامه دهيم. اين بخش نيز در هفتم ارديبهشت 1388 به اتمام رسيد.»
داريوش ارجمند (بازيگر) درباره فيلم ميگويد: «ما در تاريخمان اين افتخار را داريم که در دريانوردي از يونانيها پيش هستيم. زماني که آنها کشتيهاي چهل نفره ميساختند، ما کشتيهاي دويست نفره ساختيم. ماجراي فيلم به اين برميگردد که در قرن چهارم هجري، در زمان عضدالدوله، ناخدا سليمان سيرافي تصميم ميگيرد يک راه آبي مثل جاده ابريشم در دريا به چين باز کند. چون اين فکر داراي مخاطرات زيادي بوده در آن زمان به او ميخنديدند، چون الان هم کشتيهاي مدرن وقتي ميخواهند به چين برسند، اگر دريا طوفاني باشد از وحشت ميميرند. از آن زمان که کشتيها از کناره دريا خود را به چين ميرساندند، ناخدا سليمان با تلاشهاي بسيار راهي از ميانه دريا به چين باز ميکند. اين فيلم بازخواني خاطرات شازان بن يوسف است که همراه او بوده و نقشش را آقاي بهرام رادان بازي ميکند. ما در اين فيلم هم اکشن داريم، هم دريانوردي و هم نگاه عميق به سينماي ملي. آقاي بزرگ نيا در کشتي آنجليکا هم نگاه عميقي به سينماي ملي داشت. ايشان در طوفان و جنگ نفتکشها هم نگاه ملي خود را داشتند. او دوست ندارد يک پژوي 206 بردارد و يک دختر و پسر زاغ و بور را در آن قرار دهد و در خيابان پارک وي و اطراف بچرخاند. چون از اين موارد ما در جامعه زياد داريم. اصلاً اين موارد در پرده سينما چرا بايد نشان داده شود؟ ما در راه آبي ابريشم نه تاريخ را مضحکه ميکنيم و نه با ارزشها و اعتقادات بازي ميکنيم. اين فيلم نشان ميدهد که ما هزار سال پيش با همين بومهايي که الان در کنگ و هند ميسازند از خليج هميشه فارس از تايلند و جزاير ناشناس عبور ميکرديم، از دريايي که به دليل استراتژيک بودن از قديم الايام روميها و يونانيها و اين روزها آمريکاييها و انگليسيها و روسها به آن چشم طمع دارند. مورد ديگري که حتما دوست دارم به آن اشاره کنم همکاري با گروه تهيه بخصوص آقاي بشکوفه است، اين مرد بزرگ که من براي اولين بار با ايشان کار کردم، شايد تنها تهيه کنندهاي باشد که شرافت سينما، شرافت تلويزيون، شرافت بازيگر و . . . را ادراک ميکند. آدم خوش قول و بي ادعايي است که چيز فهم است و قصد مطرح کردن خودش را ندارد. ضمن اينکه با محمد بزرگ نيا براي دومين بار همکاري کردم که در هر دو فيلمش نقش اول بودم. آدمي که محکم و قرص است. خوشحالم از همکاري با بهرام بدخشاني که با عشق و درايت فيلمبرداري ميکرد. ضمناً در اين فيلم با يک گريمور جوان حيرت انگيز به نام سعيد ملکان که به نظرم فعلاً حرف اول و آخر را در گريم سينماي ايران ميزند کار کردم. به نظرم ارشاد بايد بورسي براي اين جوان در نظر بگيرد که حداقل يک سالي برود خارج و دوره کاملي ببيند و بيايد تجربهاش را در اختيار ديگران بگذارد، و خوشحالي ديگرم همکاري با رضا کيانيان بود. او از بچگي در مشهد به همراه برادرش به ديدن تئاترهاي ما ميآمد و چند بار من در تئاترها گريمش کرده بودم، اما در چهل سال گذشته هيچ گاه نه در فيلمي، نه در سريالي و نه در صحنه، فرصت همکاري با هم برايمان پيش نيامده بود و به قول خودش بعد از چهل سال بالاخره «شُد.» همين طور از همکاري با آقاي رادان و آقاي دهکردي و خانم آهنگراني خوشحالم و همچنين مصطفي احمدي که برنامه ريز و دستيار کارگردان بسيار خوبي است.»
رضا کيانيان در مورد نقشش در راه آبي ابريشم ميگويد: «طبق فيلمنامه آقاي بزرگ نيا، نقش ادريس يک ناخداي شورشي، جنگجو و خوشگذران است. خب اين نقش را تا به حال بازي نکرده بودم و دوست داشتم بازي کنم. با بزرگ نيا حرف هايمان را زديم و قرارداد بستم. شورشي و خوشگذران بودن ادريس را ميدانستم چگونه است، اما جنگجو بودن و آن صحنه دريايي ميان دو کشتي با دزدان دريايي برايم اضطراب داشت. بايد شمشيربازي ميکردم. در فيلمها و سريالهاي ما وقتي شمشيربازي ميکنند، فقط شمشيرهايشان را در هوا به هم ميزنند، مثل بچهها؟ خب شمشيربازي فن دارد و مسئله مرگ و زندگي است. طراحي ميخواهد، آموزش ميخواهد. پيشنهاد دادم از آقايان سهرابي (پدر و پسر) که در مشهد هستند و طراح و معلم ورزشهاي رزمي دعوت کنند که خوشبختانه کردند. جنگ را طراحي کرديم و رفتم جلوي دوربين. پيشنهاد دادم طرف مقابل من خود سهرابي باشد تا بتوانيم بي محابا شمشير بزنيم.»
بهرام بدخشاني (مدير فيلمبرداري) درباره فيلم ميگويد: « در زمستان سال 1386 با من تماس گرفته شد و متن اوليه فيلمنامه را به من دادند که بخوانم. روند پيش توليد کار به دليل اين که دو کشتي بايد ساخته ميشد. که البته وجود داشت، اما بايد تبديل ميشد به کشتي بادباني، زمان بَر شُد. فصل هم دخيل بود در طولاني شدن پيش توليد ما در اين کار چند فازبندي داشتيم و کار را در عسلويه، شيراز، قشم و تهران انجام داديم و يک فاز هم در خارج از کشور بود. صحبتهاي مفصلي با آقاي بزرگ نيا و گروه توليد براي هماهنگي بخشهاي فني کار داشتيم. کار در کشتي شرايط ويژهاي دارد که بايد تجهيزات خاصي را برايش ميساختيم. چون کار در دريا مشکلات عديدهاي را دارد. منهاي آب و هوا و مواج بودن و وضعيت دريا، اگر بخواهيد در کشتي بادباني کار کنيد و بخواهيد کشتي را ثابت نگه داريد زاويه خورشيد هم تغيير نکند، اين کار امکان پذير نيست؛ يا موج تغيير ميکند و يا پديدهاي به نام جزر و مد هست که ما را بسيار شگفت زده ميکرد. فکرهايي شد و تمهيدهايي صورت گرفت و کشتي را به اسکلهاي که گروه توليد در اختيار ما گذاشت، منتقل کرديم که خيلي برايمان کارساز شد. کشتيها را ميبستيم به ديوار اسکله و ميچرخانديم و برعکس ميکرديم. راه آبي ابريشم پروژه سنگيني بود و اين ماجراي شرايط جوي نه به معناي باد و باران و . . . که آن هم بعضي وقتها کار را تعطيل ميکرد و ما را خيلي اذيت کرد، که با گروه جلوههاي ويژه تمهيداتي براي رفع آن انديشيديم. در مجموع تجربه جذابي بود و ميدانستم کار سخت و طولانياي خواهد بود. به دلايل خاصي که برنامه ريز و گروه توليد فيلم ميدانستند از عسلويه براي تيتراژ شروع کرديم، بعد شيراز و سپس حدود چهار ماه در قشم مستقر شديم. پديده کار در کشتي براي من پديده عجيبي بود. منهاي زاويه آفتاب، زماني که کشتي حرکت ميکرد، تداوم حرکت کشتي در آب بسيار مشکل بود. به نتيجهاي که رسيديم اين بود که من سوار يک تخته روي يک لاستيک بزرگ درون آب قرار گرفتم و فيلمبرداري کردم. فکر ميکردم که کار در صحنه هاي روز راحتتر باشد، اما برعکس شد، روزهاي کشتي به خاطر آفتاب و آمدن ابر و . . . خيلي سخت شد. هر کشتي با چند بادبان عظيم ايجاد سايه ميکرد و ما را خيلي اذيت کرد. براي کار در شب هم کلافه شده بوديم، از جمله مشکلات شب اين بود که از کجا به دريا نور بدهيم و مگر چقدر اين مکان نور داشت که دريا را روشن کنيم؟ ما فقط روي عرشه کشتي را روشن کرديم و استفاده از فانوسهاي پيسوز خطرناک بود، براي همين به دلايل امنيتي از خيرش گذشتيم. گروه توليد، کلي امکانات در اختيار ما گذاشت و از داربستها و پارچههاي عظيم استفاده کرديم. همچنين نياز به نور مهتاب در شب داشتيم براي موقعي که دزدهاي دريايي حمله ميکنند و . . . به طور کلي سختيهاي کار زياد، اما لذت بخش بود.»
کاظم فريبرزي (دکوراتور) درباره اين پروژه ميگويد:«بخش اعظم تحقيق توسط بزرگ نيا، کارگردان و فيلمنامه نويس انجام شده است. تحقيقات ما بيشتر درباره مصالح مورد نياز بود. اطلاعات زيادي در زمينه مصالح مورد استفاده در آن دوران وجود ندارد و سندي نيز در اين باره نيست. اما با اطلاعاتي که کسب کرديم، متوجه شديم در آن دوران شيشه و آهن کاربرد نداشته و ما نيز براي ساخت دکور از اين مواد استفاده نکرديم. براي پيدا کردن لوکيشن مناسب فيلم سه يا چهار بار سفر کرديم و در نهايت تشخيص داديم با توجه به قصه و فضاي فيلم، قشم مناسبترين مکان است. براي ساخت کشتيها از داربست و روکار شروع کرديم. يک ماه صبر کرديم تا کشتيها بارهايشان را تخليه کنند و يک سازنده اسکلت، کشتي را برايمان بازسازي کرد. اتاقکهاي روي کشتي را خودمان ساختيم و با جرثقيل بر روي بدنه کشتي سوار کرديم. اين اتاقکها به گونهاي ساخته شد که به راحتي از کشتي جدا شود و بر روي کشتي ديگري نصب شود. چهار کشتي به نامهاي ادريس، سليمان، دزدان دريايي و کشتي سرگردان داريم، که در انتها ميسوزند. دوخت بادبان و ساخت دکل در اين بخش مشکل بود و فشردگي کار باعث بيماريام شد و حتي مدتي به بيمارستان رفتم.»
اميررضا معتمدي، طراح جلوههاي بصري راه آبي ابريشم در مورد آن ميگويد: «راه آبي ابريشم فرصتي خاص براي صنعت جلوههاي بصري ايران به شمار ميرفت. اين فيلم شامل 97 نماي جلوه بصري نامحسوس به مدت زماني حدود ده دقيقه است. از جلوههاي بصري اين فيلم ميتوان طراحي و ساخت بنادر قديمي از جمله سيراف، مسقط و خان فو، تعويض آسمان در نماهاي دور دريا و کشتيها، ساخت طوفان دريايي، فضاسازي شهر مسقط و اسکله خان فو، آسمان شب، آسمانهاي ابري و طوفاني، جنگ دزدان دريايي و آتش گرفتن کشتيها را نام برد.»
يكشنبه 13 آذر 1390 - 8:47