كتاب
م رستمي
نسبيگرايي اخلاقي
نوشته نيل لوي
ترجمه اسفنديار زندپور
انتشارات: اميرکبير
نوبت چاپ:اول 1390
نسبيگرايي اخلاقي معتقد است که چيزي به نام قانون مطلق اخلاقي وجود ندارد از اين رو کتاب حاضر با ارائه تعريفي جامع از اين نظريه جنجال برانگيز تمامي ادله موافق و مخالف نسبيگرايي اخلاقي را، از تبعاتي که براي اخلاقيات دارد گرفته تا نقشي که بيولوژي انسان و دشواري جداسازي ارزشهاي فرهنگي از رفتارهاي ذاتي دارد بررسي ميکند.
بر طبق ديدگاههاي بسيار مشهور معيارهاي لازم براي قابل قبول بودن يک قضاوت اخلاقي به فرهنگ و گروه اجتماعي که قضاوت در آن صورت ميگيرد، بستگي دارد. اين ديدگاه نسبيگرايي ناميده ميشود و مقبوليت خود را از اين حقيقت ميگيرد که فرهنگها و گروههاي اجتماعي در ظاهر معيارهاي متفاوتي براي زندگي دارند. به عبارت ديگر آشنايي با اخلاقيات جوامع مختلف نشان ميدهد که همگي داراي ارزشهاي اخلاقي يکساني نيستند بلکه هر جامعهاي به ارزشهاي اخلاقي خاصي پايبند است تا جايي که گاهي اين ارزشها با ارزشهاي اخلاقي جوامع ديگر در تضاد و تعارض هستند.
اين کتاب در هفت فصل تنظيم شده است. در فصل اول تلاش شده است حدود دو قلمرو مبحثنسبيگرايي تعيين گردد که به زعم نويسنده اين امر نيازمند پرداختن به پرسشهاي فکر ميباشد. به باور وي، معناينسبيگرايي اخلاقي شامل آموزههاي مختلف و گوناگوني است که روابطي پيچيده ميان آنها برقرار است. در حين شرح اين آموزهها به موضع اخلاقي و فکري مربوط به نسبيگرايي پرداخته شده است. در اين زمينه دو پرسش مطرح شده است: نسبيگرايي اخلاقي تا چه اندازه قابل قبول است؟ و نيز، پيامدهاي آن براي اخلاق کدامند؟
«هنگامي که ميگوييم مسئلهاي نسبي است منظور اين است كه وجود آن به نحوي وابسته و يا مربوط به مسئله ديگري است. اگر بگوييم چيزي، خاصيتي نسبي دارد، منظورمان ميتواند اين باشد که انتساب آن خاصيت را بايد به نحوي مقايسهاي درک کرد. براي مثال، تصور کنيد شخصي در يک صبح بهاري از خانه خارج شود و اظهار کند که هوا نسبتاً گرم است. منظور او از اين عبارت اين است که گرچه هوا در مقايسه در روزهاي اواسط تابستان کاملاً خنک است اما در مقايسه با روزهاي اخير گرمتر است. بنابراين در قضاوت نسبي ارجاعي اساسي به مسئلهاي ديگر که با آن مقايسه ميشود، انجام ميپذيرد. حقيقت چنان قضاوتي به موقعيتي که در آن صورت ميگيرد بستگي دارد. »
در ادامه مباحث حاضر به انواعنسبيگرايي اخلاقي اشاره شده است نظيرنسبيگرايي توصيفي، نسبي گرايي مبتني بر الزامات اخلاقي و فرااخلاقي:نسبيگراييمبتني بر الزامات اخلاقي، ديدگاهي است که براساس آن الزامات اخلاقي افراد از يک گروه به گروه ديگر و از يک فرهنگ به فرهنگ ديگر و غيره فرق ميکند بنابراين اگر نسبي گرايي مبتني بر الزامات اخلاقي را صحيح بدانيم براي مثال، من ملزم به رعايت برخيامور هستم. حتي ممکن است اموري وجود داشته باشند که برخي افراد ملزم به رعايت آن هستند. در حالي که افراد ديگري وجود داشته باشند که ملزم به انجام آن امور نباشند. بنابراين ممکن است يک روحاني آزتک به عنوان مثال، به لحاظ اخلاقي ملزم باشد انسانها را براي خدايان قرباني کند در حالي که همين عمل مطلقاً براي من ممنوع است.
نسبيگرايي مبتني بر الزامات اخلاقي تنها در اين صورت صحيح است که انواع اصول اخلاقي که براي برخي افراد الزام آورند و براي برخي ديگر الزامي نميباشند، حقيقتاً بنيادي باشند. اين امر درست و غيرقابل بحث است که افراد مختلف ملزم به شيوههاي مختلفي هستند اما اين الزامها به هيچ وجه پشتيبان نسبيگرايي نيستند مگر اينکه مربوط به اصول بنيادين باشند.
در فصل دوم کتابمسئله فکري مربوط بهنسبيگرايي اخلاقي به صورت عميقتر بررسي ميشود يعني به اين پرسش پرداخته ميشود که آيا نسبيگرايي اخلاقي آموزهاي منسجم است يا خير. هدف اين بخش از کتاب کشف اين حقيقت است که آيا نسبيگرايي ميتواند درست باشد يا نه؟ آيانسبيگرايي اخلاقي به لحاظ دروني منسجم است يا متناقض با خود ميباشد؟ بسياري از استدلالهاي مطرح شده عليه اين آموزه عقلي ميباشند يعني برآنند ثابت کنندنسبيگرايي اخلاقي نميتواند صحيح باشد بنابراين در اين بخش عمدتاً، هرچند منحصراً با استدلالهاي پيشيني روبرو خواهيم بود استدلال پيشيني تماماً با تجربه و تحليل عقلي سروکار دارد يعني سعي ميکند پيش از آنکه در عمل به شواهد بپردازد، آنچه ميتوانيم بدانيم را کشف کند از اين رو در اين فصل با استدلالهاي عقلي موافق يا مخالف نسبيگرايي و نيز با کسب ابزارهاي مورد نياز براي بررسي آن سروکار خواهيم داشت.
اين بخش همچنين به شرح پيش زمينهاي فکري ميپردازد که به باورپذيري هرچه بيشتر نسبيگرايي دامن زده و به طور عمدهاي انتشار آن در طي يکدو سده گذشته را توضيح ميدهد اين پيش زمينه به از دست رفتن ديدگاهي مابعدالطبيعي نسبت به دنيا ميپردازد که بر طبق آن خدا و يا نظم کيهان شناختي ارزشهاي اخلاقي را تضمين کردهاند اکنون که چنين ديدگاهي باورپذيري خويش را از دست داده، توجيه تازهاي از اخلاق جهان شمول مورد نياز است و در صورت فقدان چنين توجهي، نسبيگرايي گريزناپذير خواهد بود.
در مقدمه اين فصل از نوشتار حاضر آمده است: افراد به شيوهها و دلايل گوناگوننسبيگرايي را ميپذيرند، اغلب آنها حتي به روشني نميدانند که چرا آن را صحيح ميدانند با اين وجود ديدگاههاي آنان را بحثهايي شکل داده است که کم و بيش به روشني درک ميشود که در اين فصل به اين بحثها پرداخته ميشود. به باور نگارنده به طور کلي اين مسير معمول به سمت نسبي گرايي از طريق تعمق بر روي منبع ارزشهايمان است بنابراين اولين وظيفه ما بررسي ارزش هاي اخلاقي آن است. ارزشها چه هستند و چه نقشي در تفکر ما بازي ميکنند؟ چگونه آنها را کسب ميکنيم؟ و پاسخ اين پرسشها چه تاثيري بر نسبيگرايي اخلاقي ميگذارد؟
اعتقاد به نسبيگرايي اخلاقي را معمولاً ديدگاهي برميانگيزد که نويسنده آن را نظريه فرهنگ پذيري مي داند. يعني در نتيجه بزرگ شدن در يک جامعه و به شيوهاي خاص به دست ميآيند. بنابراين نظريه فرهنگ پذيري معتقد است که ارزشهايي که هريک از ما داريم نتيجه همان گونه فرآيندي است که ما را به يادگيري زبان مادريمان رهنمون شده بود ما در معرض اين زبان، و آن ارزشها قرار گرفته و به سادگي آنها را فرا گرفتهايم.
در بخش سوم کتاب مسئله اخلاقي مربوطبه نسبيگرايي مورد تجزيه و تحليل قرار خواهد گرفت. همان طور که مشاهده خواهيم کرد انگيزههاي اصلي مخالفان و نيز موافقاننسبيگرايي، عمدتاً مسائل اخلاقي است. گرچه هر دو طرف بر اين باورند که براي ديدگاههاي خويش دلايل فکري محکمي دارند اما پيامدهاي اخلاقي که به زعم آنها اين آموزهها واجد آن است انگيزه بخش اصلي آنهاست. اين دو گروه مدعياند نسبيگرايي پيامدهاي اخلاقي اساساً متفاوت و در واقع متضادي را داراست. بنابراين در اين بخش به ارزيابي ادعاي آنان پرداخته و نيز به بررسي ارتباط مياننسبيگرايي اخلاقي و برخي از ضروريترين مسائل اخلاقي و سياسي پرداخته شده است. به ويژه رابطه ميان نسبيگرايي اخلاقي و تساهل مورد بررسي قرار گرفته است.
به نقل از کتاب حاضر، مدافعان نسبيگرايي اخلاقي اغلب دانسته يا ندانسته دشمنانشان را به نابردباري متهم ميکنند. نسبي گرا معتقد است که غيرنسبي گرا با نسبي گرا با ادامه دادن به اين عقيده که يک معيار صحت در اخلاق وجود دارد، تنوع غني تجربه اخلاقي را به عنوان اشتباه صرف رد ميکند.
فصل چهارم به بررسيشواهد تجربي مربوط نسبيگرايي ميپردازد باورپذيرينسبيگرايي اخلاقي زماني به حد اعلاي خود ميرسد که در ميان و مابين فرهنگهاي مختلف تفاوت اخلاقي واقعي وجود داشته باشد و بتوان نسبيگرايي اخلاقي را به عنوان توضيحي براي اين تفاوت ارائه کرد. به هر حال برخي فلاسفه امکان وجود هرگونه تفاوت اخلاقي قابل توجه در دنيا را رد ميکنند. بنابراين؛ اين بخش مواردي واقعي را مورد بررسي قرار ميدهدکه به عنوان مدرکي براي نسبيگرايي اخلاقي ارائه شدهاند.
تلاش اين بخش آن است که دريابد آيا فقطنسبيگرايي است که به بهترين نحو ممکن ميتواند موارد يادشده را توضيح دهد. کشف موارد فراوان تفاوت اخلاقي در دنيا به معناي درست بودن نسبيگرايي اخلاقي نيست گرچه فرهنگهاي مختلفداراي اخلاقهاي متفاوتي هستند اما شايد برخي از اين فرهنگها به راحتي در ديدگاههاي اخلاقي دچار اشتباه باشند. در قسمتي از مقدمه اين فصل آمده است: فلاسفه توجه خود را بيشتر بهنسبيگرايي فرااخلاقي و الزام اخلاقي معطوف کردهاند بدين معني که اين ادعا را رد نميکنند که اختلافات اخلاقي بنياديني ميان مردم وجود دارد اما در عوض خود را به اين محدود کردهاند که نشان دهند در هنگام بروز اختلافات اخلاقي ميان دو نفر، يکي از آنها در اشتباهند، در نگاه اول اين تنها راه پيش روي آنان به نظر ميرسد.
فصل پنجم با عنوان زيست شناسي و منافع انسان تلاش دارد در طبيعت انسان پايه و بنياني براي اخلاق بيابد به نقل از اثر حاضر نسبيگرايي وقتي که به عنوان توضيحي براي تفاوتهاي موجود در ميان سيستمهايي که در جهان با آن روبرو مي شويم ارائه ميشود، پذيرفتني ترين حالت را دارد، به عبارت ديگر، اينکه نسبيتگرايي فرااخلاقي به متقاعد کنندهترينصورت ممکن عرضه شده، استدلالي است که از نسبيتگرايي توصيفي ناشي شده است اما اگر استدلال زيست شناسي پيروز شود، نسبي گرايي توصيفي از ريشه رد ميشود و نسبي گرايي فرااخلاقي چيزي براي توضيح دادن نخواهد داشت اگر استدلال زيست شناسي پيروز شود در آن صورت در واقع همه فرهنگها در مجموعهاي از چيزهاي اساسي با يکديگر اشتراک خواهند داشت.
بخش ششم با عنوان مسئله خودآگاهي غلط، به مشکلي ميپردازد که غالباً آگاهي غلط خوانده ميشود. مسئله تحت بررسي در اين بخش اين است که آيا ميتوان نشان داد مردم ميتوانند به واسطه فرآيند اجتماعي شد نشان در ارزشهايي که به آن باور دارند دچار اشتباه شوند. يکي از مباحث اين بخش شکل گيري ترجيح انطباقي است که در اين راستا مي خوانيم: آن منتقدان نسبي گرايي که بر اين باورند که ارزشهاي محصول جامعه پذيري هستند بر اين نکته تاکيد ميورزند که ابزاري که براي تمييز دادن ارزشهاي بهتر و بدتر از يکديگر مورد نياز است. اين منتقدان به اين مسئله که برخي اوقات از آن به نام «خودآگاهي غلط» ياد ميشود اشاره ميکنند، ناتواني افراد در درک واقعيت موقعيت خود، اين مسئله از مشخصات مهم امري است که نويسنده، موافق «جان الستر»(نظريه پرداز و فيلسوف اجتماعي). شکل گيري ترجيح انطباقي نام نهاده است.
در وراي نسبي گرايي و مطلق گرايي که موضوع فصل پاياني اين مجموعه ميباشد آمده است: موضع ما پس از اين بررسي مبسوط استدلالهاي موافق و مخالف نسبي گرايي اخلاقي چه خواهدبود؟ هيچ يک از تلاشها براي رد نسبي گرايي با وجود اينکه برخي ازآنانقدرتمندانه نيز بودند نتوانستند متناقض بودن و غيرمعقول بودن موضع نسبي گرايي را اثبات کنند. هم چنين با اينکه نسبي گرايي آن مفاهيم اخلاقي را که گاهي هواداران آن ادعا ميکنند ندارد، براي نمونه تساهل را در پي ندارد، اما از جهاتي به دلايل صرفاً اخلاقي جذاب مينمايد که بيشتر به خاطر قدرت توجيهي که دارند، است.. شايد از همه اينها چيزي ظهور کند که به خودي خود نسبي گرايي نباشد اما نتوانيم آن را مطلق گرايي نيزبناميم.
در اين بخش نسبي گرايي، با برداشتي که همگان از آن دارند و مطلق گرايي نشان داد که نقاط مثبت اخلاقي وجود دارد که همه نظام اخلاقي بايدآن را به رسميت بشناسند. نظامهاي اخلاقي ممکن است در بسياري جهات از يکديگر متفاوت باشند به نحوي که گاهي مجبور ميشويم هم صدا با نسبي گرايان اذعان کنيم چيزي که از نظر ما غلط است شايد از نگاه اعضاي فرهنگ ديگري درست باشد اما با توجه به اخلاقيات، اينگونه نيست که همه چيز مجاز باشد ما در اکثر اوقات ميتوانيم به طرزي موجه اعمال به لحاظ فرهنگي موجه ساير مردمان را محکوم نماييم.
در پايان ميتوان گفت که کتاب حاضر ميتواند منبع خوبي براي مراجعه محققين و دانشجويان فلسفه و علاقه مندان به موضوعات اخلاقي باشد. و مخاطبان اين اثر از زواياي مختلف با جنبه هاي گوناگون مباحث اخلاقي و نظرات گوناگون در اين حوزه آشنا خواهند شد.
نويسنده كتاب«نيل لوي»استاد فلسفه و عضو هيأت علمي مرکز فلسفهي کاربردي و اخلاق عمومي در دانشگاه چارلز استرت استراليا است. او متخصص اخلاق و فلسفه سياسي است و در اين زمينه آثار بسياري منتشر و مدت زمان زيادي نيز تدريس کرده است.
دوشنبه 7 آذر 1390 - 9:35