فرهنگي و هنري
نيما نوربخش
نگاهي به گروه فيلمسازي«يک حبه قند»(سيدرضا ميرکريمي)
سيدرضا ميركريمي متولد هشتم بهمن ماه سال 1345 تهران، فارغ التحصيل گرافيك از دانشگاه تهران است. وي فعاليت هنري را سال 1375 با كارگرداني فيلم كوتاه آغاز كرد. نخستين تجربه حرفه اي او در سينما فيلم كودك و سرباز مي باشد. يک حبه قند ششمين فيلم ميرکريمي است.
سيدرضا ميركريمي در مورد ايده اوليه يه حبه قند ميگويد: «يكي از قسمتهاي فرش ايراني را با شادمهر راستين در اردكان كار ميكرديم، فضاي صميمي يك خانواده بود كه همان جا ايده يك فيلم در آن فضا به ذهنمان رسيد و با شادمهر راجع به آن صحبت كرديم.
چندسالي طول كشيد و در اين فاصله من به همين سادگي را ساختم. اما هميشه به اين پروژه فكر ميكردم. قصههاي مختلفي براساس طرح نوشته شد و من خاطرات كودكيام از مراسم عروسي و ديگر آيينهاي مشابهي كه در آنها شركت داشتم را روي كاغذ آوردم. سه سال پيش براي يه حبه قند پروانه ساخت گرفتيم كه نشد بسازيم و شادمهر مشغول قراردادهاي ديگري شد، به همين خاطر تصميم گرفتم با محمدرضا گوهري كار كنم.»
ميركريمي در مورد تهيهكنندگي كارش ميگويد: «اخيراً سعي ميكنم تهيهكنندگي كارهايم را خودم برعهده گيرم، نه به خاطر سود احتمالي آن بلكه به خاطر اين كه مطمئن باشم سرمايه درست در جاهاي لازم فيلم هزينه ميشود. در مورد يه حبه قند بايد ميرفتيم به يك شهرستان و يك خانه قديمي كه مشابهت داشت با آنچه ميخواستيم را با هزينه زيادي بازسازي كنيم و يك گروه پنجاه شصت نفره را حدود سه ماه اسكان دهيم و مديريت كنيم يا اين كه رو بياوريم به سمت دكور و سعي كنيم حال و هوا و نوع و پوشش بازيگران و گويش بازيگران و معماري را بر اساس مستنداتي كه از خانههاي كويري جمع كردهايم بازسازي كنيم، كه آنها سختيهاي مخصوص به خود را داشت. طبعاً ابتدا نگران بودم و به شدت به دنبال واقعيتگرايي در فيلم بودم و نگران اينكه كار جنبه تصنعي نگيرد در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه بهترين كار ساخت دكور است و به نظرم فيلم از اين جهت موفق است.»
مير کريمي درباره اکران فيلم مي گويد: «اميدوارم ضيافتي كه فيلم يه حبه قند با تصوير، نور و كلمه فراهم ميكند براي مخاطب باوفا و باصفاي ايراني، شيرين باشد. ما در ساخت يه حبه قند تيم بسيار خوب و باهوشي داشتيم كه بايد حتما از آنها تشكر كنيم. همچنين جا دارد از مديران شايستهاي كه به ما اعتماد كرده و در كارمان دخالت نكردند، هم تشكر بكنم.»
محمدرضا گوهري(نويسنده فيلمنامه) در مورد همكارياش با اين پروژه ميگويد: «طرح مبسوط و خوبي نوشته شده بود. طبيعي بود كه در مرحله نگارش به دريافت كاملي از موقعيت رسيدم كه قصه درش نوشته شده بود با مشورتي كه كرديم، قرار شد قصه در يكي از شهرهاي كوچك اطراف همدان باشد.
يك هفته رفتم به منطقه مورد نظر و براساس آن تحقيقات، طرح را بازنويسي كرديم. بافت و فضاي خانه به لحاظ معماري سنتي برايمان مهم بود. به همين دليل به اين نتيجه رسيديم كه اين معماري را در مناطق كويري ميتوانيم پيدا كنيم. اين بار نياز شد يك سفر به مناطق كويري بروم و به همين خاطر به ميبد و اردكان رفتم در همين حين فيلمنامه همزمان نوشته ميشد.»
محمدرضا منصوري(مجري طرح) در مورد شروع فيلم ميگويد: «كار پيش توليد از بيست و دوم فروردين 1389 آغاز شد. در ايام عيد باغ مورد نظر را در منطقه شهران تهران پيدا كرديم و تصميم بر آن شد كه اين خانه قديمي را در آن بسازيم. اين باغ با مساحت چهل هزار متر انواع درختان ميوه (گردو، توت، گيلاس، خرمالو، شاهتوت و...) را دارد.
پس از تعطيلات نوروز، از پانزدهم فروردين براي دريافت مجوزهاي شهرداري اقدام كرديم و به طور همزمان، كارهاي نقشهكشي و نقشه برداري توسط آقاي شاهابراهيمي و گروهش آغاز شد. ساخت دكور خانه در دو شيفت كاري به صورت شبانهروزي با مسطح كردن خاك باغ شروع شد.
براي آمادهسازي و رساندن سطح باغ به ارتفاع مورد نظر، نزديك به 250 كاميون خاك وارد محوطه باغ كرديم به مدت 45 روز كار ساخت دكور خانه طول كشيد اين خانه 350 متر مربع زيربنا دارد و شامل بادگيرها، شاهنشين، اتاق هاي مختلف، انبار، آشپزخانه و حوض است.
تمام در و پنجرههاي اين منزل از يزد و شهرستانهاي اطراف يزد آورده شد. چندين مورد در و پنجرهاي را كه در يزد يافت نشد نيز در كارگاه تجاري واقع در لوكيشن ساختند. بخش عمده ديگري از كار آمادهسازي براي محوطه باغ شامل گلكاري و هرس كردن درختان باغ نيز همزمان انجام شد.»
حميد خضوعي ابيانه(مدير فيلمبرداري) در مورد پنجمين همكارياش با ميركريمي ميگويد: «بارزترين مشخصهاي كه وجود دارد اين است كه حجم تعداد شخصيت هاي اين فيلم بسيار زياد است همين ويژگي نه فقط درخصوص فيلمبرداري بلكه در كل، يك مقدار كار را پيچيدهتر كرده است.»
محسن شاه ابراهيمي(طراح صحنه) درباره همكاري با ميركريمي ميگويد: « سال گذشته براي همكاري با من در رابطه با كار جديدي كه ميخواستند شروع كنند، تماس گرفتند و خلاصه قصه را برايم تعريف كردند، چون فيلمنامه در آن زمان نوشته نشده بود. كار با بازديد لوكيشن ها شروع كرديم. طبق داستان قرار بود 85 درصد فيلم در يك خانه اتفاق بيفتد و يك فضاي ايراني را تجسم ببخشد.
بازديد از مناطق مختلف جغرافيايي از استان هاي يزد و مركزي آغاز و به طالقان و اطراف تهران ختم شد. خانه مورد نظر را با اندكي اختلاف در ميبد پيدا كرديم. با استدلالهاي مطرح شده يعني دوري و مسافت و اقامت تعداد بالاي بازيگران اين فيلم و عوامل ديگر در مدت دو تا سه ماه در شهرستان، به اين نتيجه رسيديم كه محلي را در تهران پيدا و فضاي مورد نظرمان را بازسازي كنيم. براساس اين تصميم، تجسس گروه توليد و تداركات آغاز شد و پس از گذشت دوهفته، باغي در شهران پيدا كرديم و عمليات اوليه شروع شد.»
عبدالله اسكندري(چهرهپرداز) در مورد يک حبه قند ميگويد: « به هر حال شخصيت هاي اين فيلم آدم هايي بودند كه از محيط شهر دور بودند و سعي كرديم چهره ها به اين سمت و سو نزديك شوند. تا آنجا كه امكان داشت از گريمهاي غلو شده كه مد شده سعي كرديم دوري كنيم. همچنين سعي كرديم به فضاي رئال(واقع گراي) قصه نزديك شويم. سعي كرديم گريم نامحسوس باشد و از صورت بازيگران استفاده كرديم. فكر ميكنم عمدتاً هم راضي بودند.»
نگار جواهريان(بازيگر) در مورد بازي در يک حبه قند مي گويد: «واقعاً وقتي فيلم را ميبينم احساس ميكنم گروه بازيگران يك پيكره هستند. حسن گروه بازيگران يه حبه قند اين بود که همه از تئاتر آمده بودند و اين به همه ما کمک ميکرد، چون خيلي خوب زبان همديگر را ميفهميديم. حضور افشين هاشمي در اين تبديلشدن به يك پيكره بسيار موثر بود. ميخواهم اين را هم يادآوري کنم که حتي تئاتري بودن بازيگران ملاک قطعي نيست. در نهايت حضور کسي به اسم رضا ميرکريمي بود که باعث ميشد کل گروه صاحب يك روح باشند.»
افشين هاشمي(بازيگر) درباره چگونگي انتخاب بازيگران اين فيلم ميگويد: «طي چند سال گذشته آقاي ميركريمي بسياري از تئاترهاي روي صحنه را ميديدند و وقتي به توليد اين فيلم رسيدند، با گنجينه بزرگي از بازيگران خوبي رو به رو بودند كه انتخاب مناسبترينشان براي اين نقشها چندان كار سختي نبود. ايشان آنقدر در اين مدت تئاتر و بازيگران متنوع و خوب روي صحنه ديده بودند كه ترديدي نداشتند كه با جمعي از اين بازيگرها ميخواهند كار كنند.»
هاشمي در مورد لهجه بازيگران ميگويد: «به غير از بازيگراني كه بنا به جغرافياي فيلم، يزدي صحبت ميكنند، اما لهجهها را از خود بازيگران الهام گرفتيم. مثلاً آقاي كيانيان مشهدي بودند، آقاي همت شيرازي بودند و ... اين ها به لهجه خود صحبت ميكردند، اما آقاي فرهاد اصلاني كه اصليتي كرد دارد، به پيشنهاد خودش مازندراني صحبت كرد.»
رضا كيانيان در مورد حضورش در يه حبه قند ميگويد: «بعضي از كارگردان ها خودشان مهمتر از فيلمهايشان شدهاند و صاحب امضا هستند، به شكلي كه حتي فيلمنامهها را نخوانده، مطمئني فيلمنامه خوبي است. آقاي ميركريمي در اين چند سال هر فيلمش از فيلم قبلي بهتر بوده. قبلاً در خيلي دور خيلي نزديك قرار بود كار كنيم كه به خاطر گرفتاري هايم نشد دوست داشتم با ايشان كار كنم و ايشان هم براي همكاري ابراز علاقه ميكرد.
من فيلمنامه را نخواندم، ايشان بيشتر فيلمنامهرا برايم تعريف كرد. به هر حال مثل فيلمهاي ديگر نظراتم را گفتم و شخصيتي كه قرار شد بازي كنم شكل خودش را پيدا كرد. ويژگي ديگر اين فيلم، منهاي تمام محاسني كه ميركريمي دارد و موقع فيلمبرداري هم به من ثابت شد، آن است كه ايشان كارگردان بسيار بااخلاقي است و هميشه براي بچههايي كه كار ميكنند محيط خوب و دلپذير و خلاقانهاي درست ميكند.
براي من پشت صحنه يك فيلم در زمان فيلمبرداري مهمتر از دوران اكران است. زمان اكران، فيلم به وجود آمده و زندگياش را بر پردههاي سينما آغاز ميكند، اما من در دوران فيلمبرداري زندگي ميكنم. مديريت ايشان فضا را به محيط خلاقانهاي تبديل كرد.»
مشخصات يک حبه قند:
كارگردان: سيدرضا ميركريمي، نويسندگان فيلمنامه: سيدرضا ميركريمي و محمدرضا گوهري (براساس طرحي از سيدرضا ميركريمي و شادمهر راستين) مدير فيلمبرداري: حميد خضوعي ابيانه، طراح صحنه و لباس: محسن شاهابراهيمي. چهرهپرداز: عبدالله اسكندري، صدابردار و صداگذار: بهمن اردلان، تدوينگر: حسن حسندوست، موسيقي: محمدرضا عليقلي، منشي صحنه: باران كوثري، انتخاب بازيگر: سيد افشين هاشمي، مجري طرح: محمدرضا منصوري، بازيگران به ترتيب حروف الفبا: فرهاد اصلاني، سعيد پورصميمي، نگار جواهريان، ريما رامينفر، سهيلا رضوي، شمسي فضل اللهي، رضا كيانيان، پريوش نظريه، هدايت هاشمي، اصغر همت و ... تهيهكننده: سيدرضا ميركريمي، محصول حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، زمان:120 دقيقه
شنبه 23 مهر 1390 - 14:4