كتاب
علي الله سليمي
نگاهي به رمان«شاه بي شين» نوشته محمد کاظم مزيناني
رمان«شاه بي شين» نوشته محمد کاظم مزيناني نخستين رمان بلند اين نويسنده براي مخاطبان بزرگسال است. از اين نويسنده پيش از اين آثار متعددي در قالب هاي شعر و داستان براي محاطبان کودک و نوجوان به چاپ رسيده و جوايز معتددي را هم از جشنواره هاي ادبي مختلف نصيب اين نويسنده کرده است. با اين حال، رمان شاه بي شين سال 1386، در نخستين جشنواره داستان انقلاب، جزو آثار برگزيده معرفي شد و سپس دستنويس ارايه شده آن به نخستين جشنواره داستان انقلاب تا اوايل سال بعد مورد بازنگري قرار گرفت و سرانجام چاپ اول نسخه بازنويسي شده آن در سال 1389 توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شد. اين رمان در حجم قابل توجه(420 صفحه) و در 20 فصل تنظيم شده که محوريت ماجراهاي آن مربوط به زندگي شاه مخلوع(محمدرضا شاه پهلوي) است که از زمان تولد تا مرگ او را روايت مي کند. البته قصه از بيماري شاه آغاز شده و سپس با نگاهي به گذشته، از كودكي تا لحظه مرگ محمدرضا از زبان او روايت مي شود. نويسنده براي تنوع بخشيدن به اثر خود، اين زندگي به ظاهر پر طمطراق، اما کسالت آور را از زاويه ديدهاي مختلف روايت کرده تا فصل هاي مختلف رمان براي خواننده جذابيت لازم را داشته باشد. روايت رمان به شکل خطي نيست و بارها در طول روايت شکست خطي حوادث داستان اتفاق مي افتد. به غير از زندگي شاه و اطرافيانش، نويسنده شخصيت هاي داستاني ديگري را هم وارد دنياي قصه کرده تا ابعاد خيال انگيز ماجرا به حاشيه رانده نشود. او با اين شيوه نگارشي به استقلال شخصيت هاي داستان خود هم تاکيد دارد و نمي خواهد راوي صرف ماجراهاي تاريخي باشد. به نظر مي رسد با اين تاکيد نويسنده، او اعتقاد دارد وظيفه رمان اين نيست که اطلاعات تاريخي صرف به مخاطب بدهد. رمان هيچ وظيفه و مسئوليتي در اين حوزه ندارد. بنابر اين، نويسنده در همه جاي اين داستان سعي کرده به نفع رمان کار کند نه به نفع تاريخ. براي او مهم اين بود که از نگاه شاه حوادث تاريخي و اجتماعي را بيند و اين نگاه را به مخاطب هم انتقال دهد. اين نوع نگاه تا به حال در ادبيات داستاني معاصر کشورمان کمتر ديده شده، چرا که پيش از اين اغلب اتوبيوگرافي هايي منتشر شده که در آنها افرادي مثل اسدالله علم به نقل خاطرات خود از خاندان پهلوي به ويژه محمدرضا شاه پرداخته اند. محمد کاظم مزيناني سعي کرده به نگاه هاي خصوصي شاه هم بپردازد. مانند نگاه به روابط خصوصي، طبيعت، زن، کودکي، آب و هوا و حيوانات و حتي به مصيبت هاي ريز و درشتي که شاه با آنها دست به گريبان بوده است. به عنوان مثال، او سعي نکرده درباره واقعه 15 خرداد اطلاعات تاريخي دقيقي بدهد، چون اين کار را وظيفه مورخان دانسته و خود را موظف کرده که در وهله اول داستان بنويسد و براي اين کار بايد به جزئيات رفتاري شاه بيشتر نزديک مي شده که اين کار را کرده و تقريباً بيشتر جزئيات زندگي شاه را در شکل هاي مختلف در رکتاب خود آورده است. گويي براي نويسنده نقطه پيوند تاريخ معاصر با زندگي معاصر جذابيت بيشتري دارد و او سعي کرده اين نقطه داستان پرداز و رمان ساز را از دست ندهد و مرکز ثقل رمان خود را در اين نقطه حساس قرار دهد. زوايه نگاه نويسنده بيشتر دوم شخص مفرد است که طي آن شخص شاه مورد خطاب نويسنده قرار ممي گيرد و نويسنده در مقام راوي و مورخ آگاه به همه جزئيات زندگي شاه، لحظه لحظه زندگي او را تقريباً با تمام جزئيات به او يادآوري مي کند:«با ظرافتيي شاهانه، سيگاري از جاسيگاري مطلُا بيرون مي کشي و بر لب مي گذاري و صبر مي کني تا موش مرده، سيگار را با فندکش روشن کند. بادي به غبغب مي اندازد و با رضايت خاطر اين کار را انجام مي دهد. کشته و مرده اين چاپلوسي هاست؛ کاري که هميشه موقع ورق بازي انجام مي دهد. اين، يکي از همان موجودات پر دردسري است که دور و برت را گرفته اند و اگر چه تا به حال دسته گل هاي زيادي به آب داده، اما از او خوشت مي آيد. (ص 219) شاه بيشين در واقع روايتگر لحظات آخر زندگي مردي است که در نظر همگان از همه مواهب زندگي مادي برخوردار بوده، اما وقتي با مرگ تنها ميشود درمييابيم که اين مواهب چندان چيز دندانگيري هم نبوده است. اين رمان توانسته حقارت يک انسان مقامگرا را در روند از دست دادن مقام به تصوير کشد. نويسنده در اين رمان در تلاش بوده تا با روايت ماجراها از نگاه شاه و با اين ترفند، روايتهايي نو و گيرا و بکر، ارائه دهد. البته بخشهايي از رمان، کاملا شخصي است و از نگاه سوم شخص، روايت ميشود؛ اين بخش ها، در فضاي خانوادهاي شهرستاني ميگذرد و تا اندازهاي روايتگر زندگي نويسنده و خانوادهاش است. در ساير بخشها، داستان، منطبق با نگاه و موقعيت رواني شاه و همسرش، جريان مييابد. داستان از نگاه شاه که در بستر بيماري خوابيده، جريان مييابد و اين خود، يک موقعيت رواني ميآفريند. محمد کاظم مزيناني در رمان شاه بي شين تلاش مي کند بيشتر به مکنونات و درونيات شاه بپردازد و با اين ترفند، دنيايي داستاني خلق کند تا براي ارايه فضاها و حرفهاي نو و تازه دستش باز باشد؛ اگر تنها از منظر داستاني هم نگاه کنيم، بازخواني وقايع از نگاه شخصيتي طرد شده(شاه)، بسيار جذاب و گيراست. ما همه جور نگاهي از انقلاب را ديديم. چپ، راست، مذهبي و... هر کدام روايت هاي خودشان را کردهاند. حالا بياييم ماجرا را از ديد شاه نگاه کنيم. اين، يک موقعيت تراژيک و سينمايي به وجود ميآورد، به خصوص که او در بستر بيماري هم هست. پايه اين رمان بر مستندات تاريخي قرار دارد، اما اتفاقي که افتاده، اين است که اين مستندات به سطح و فضاي داستان کشيده شدهاند و از صافي و منشور درام عبور کردهاند. رمان نثر ساده و ژورناليستي دارد. نويسنده از جملات کوتاه استفاده کرده تا خواننده به راحتي با کلمات و جمله ها ارتباط بر قرار کند:« تنها نشستهاي و به تلويزيون نگاه ميکني. شهبانو، بچهها را برده باغ وحش تا چند ساعتي را کنار آنها بگذراند. بيشتر کانالهاي تلويزيوني از گروگانگيري کارکنان سفارت آمريکا در تهران به دست دانشجوها حرف ميزنند. اين جوانان، خودشان را «دانشجويان انقلابي پيرو خط امام» ناميدهاند. ناز شستي که آنها به آمريکاييها نشان دادهاند تا اندازهاي دل تو را هم خنک کرده است. بارها از اين آمريکاييهاي کودن خواسته بودي که تکليف خود را با قضاياي ايران روشن کنند يا رومي روم يا زنگي زنگ! ولي آنها گوش نکردند که نکردند تا اين بلا به سرشان آمد. يکباره روي تخت وا ميروي، دانشجوها ميگويند تا آمريکاييها شاه خائن را تحويل ندهند، گروگانها را رها نميکنند، نگراني و اضطراب به تمام وجودت چنگ مياندازد...» همين زوايه ديد خطابي در بيشتر فصل هاي رمان ديده مي شود. يکي از ظرافت هاي اصلي اين رمان، انتخاب هوشمندانه عنوان آن است که شاه بي شين، "آه" مي شود و به تمام حسرتهاي شاه مخلوع نسبت به زندگي، همسر، گذر زمان و بلندپروازي هايش و شکست و ناکاميهايش اشاره دارد. در مجموع، رمان شاه بي شين روايتگر لحظه هاي آخر زندگي يکي از منفورترين چهره هاي تاريخ معاصر ايران است که از منظر خيلي ها زندگي پرشکوهي داشته، اما وقتي مخاطب از طريق قلم نويسنده به هزارتوي زندگي اين شخصيت سرک مي کشد، جز حسرت و اندوه چيز ديگري نمي بيند و اين همان سرنوشت محتوم شاهان ظالم است که در حق ملت خود جفا کرده اند.
سهشنبه 5 مهر 1390 - 11:3