گفتگو
بابك راكخواه
مصاحبه با محمد مهدي بحرالعلوم، حافظ كل و مدرس بين المللي قرآن كريم
محمدمهدي بحرالعلوم متولد 1350 است. وي در مقطع كارشناسي در رشته اقتصاد نظري از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و پس از آن در رشته حفظ قرآن كريم به تدريس پرداخت. پس از آن به مدت 4 سال در مجامع القرآن مشغول به فعاليت بود و و در حال حاضر هم به مدت 8 سال است كه در سازمان دارالقرآن الكريم در معاونت ارتباطات و فناوري اطلاعات مشغول به فعاليت است. آنطور كه خودش ميگويد از كودكي به سمت قرآن گرايش پيدا كرد و با توجه به اينكه در خانوادهاي مذهبي زندگي ميكرد، به علت حضور در هيأتهاي مذهبي و مسجد محله كمكم پايش به محافل قرآني باز شد و استارت شروع را از آن زمان زد. بيشتر به رشته حفظ علاقهمند بوده و در كودكي سورههاي كوچك را حفظ ميكرده و در مقطع دبستان و راهنمايي مدرسه، در مسابقات قرآن شركت ميكرده است.
چه شد كه تصميم به حفظ كل قران گرفتيد؟
به طور كلي در سطوح مختلف آموزش قرآن استاد خاصي كه به تعريف امروزي بتوان نام او را استاد گذاشت از اين منظر كه از اول تا پايان دوره حفظ قرآن در كنار بنده باشد نداشتم. البته در مقاطعي از جلسات پربار استاد فاطميان استفاده ميكردم. به هر حال در مدرسه كه بوديم فرزندان استاد فاطميان كه يكي از اين افراد حافظ قرآن هم بودند در مدرسه ما حضور داشتند و با من همكلاسي بودند. يك روز فرزند استاد فاطميان با يك جعبه شيريني وارد كلاس شدند و ما متوجه شديم كه ايشان به دليل شركت در مسابقات بينالمللي قرآن در كشور عربستان و كسب مقام، خوش و خندان با يك جعبه شيريني به دست در كلاس حضور پيدا كردهاند. از آن مقطع بود كه متوجه شدم انگار ميشود كل قرآن را هم حفظ كرد. بنابراين در آن سال با بچهها تصميم گرفتيم كه كل قرآن را حفظ كنيم. اين جلسات چندين سال ادامه داشت و از سال 69 به طور ويژه به حفظ قرآن پرداختيم.
براي اين كار از چه روشها و تكنيكهايي استفاده كرديد؟
در كشور ما در حال حاضر روش و موسسات فراگيري قرآن در زمينه حفظ و قرائت و ديگر بخشهاي فعاليتهاي قرآني به طور وسيع وجود دارد. اما آن موقع اينگونه نبود. حفظ روش خاصي نداشت البته در زمينه حفظ بايد اين موضوع را بگويم كه مقوله حفظ كار پيچيده و دشواري نيست. شما در حال حاضر بسياري از شمارههاي تلفن، آدرسها، فرمولها و كلي از آموختههاي دورههاي دبيرستان و دانشگاه را به ياد داريد. اما وقتي پاي حفظ يك كتاب 600صفحهاي به ميان ميآيد يكسري ضوابط هم براي يادگيري اين حجم اطلاعات بهوجود خواهد آمد. اين ضوابط را ميتوان در قالب فرمول، تكرار، تمرين و مرور معرفي كرد. البته براي ارائه اين ضوابط كتابهاي گوناگوني تأليف شده است، از قبيل: حفظ حافظه كوتاه مدت، انتقال اصطلاحات از حافظه كوتاهمدت به بلندمدت، چگونگي حفظ اطلاعات، بالابردن ماندگاري اطلاعات، عوامل فراموشي و ... من تنها از تجربه استفاده كردهام و از اين نوع كتابها استفادهاي نكردهام و اصلاً استادي هم به معني امروزي نداشتم. البته داشتن استاد و مطالعه كتب روانشناختي و روانشناسي لازمه كار است. در جلساتي كه از سال 69 با گروه بچههاي همكلاسي داشتيم هر دوره در منزل يكي از بچهها بود و هر بار يكي از بچهها استادي جلسه را بر عهده ميگرفت. در آن مقطع با اين حركت هم تمرين دانشآموزي و هم استادي ميكرديم، درست مانند جلسات مباحثه طلاب در حوزه علميه كه انجام ميگيرد. مباحثه براي علما از دو جنبه اثر مثبت دارد؛ هم از جهت آموزش و فن سخنراني و هم از جهت كسب درس و بحث كه از طرف مقابل در اختيار او قرار ميگيرد. موضوع ديگر بحث امتيازاتي است كه امروزه به حافظان قرآن داده ميشود. آن زمان امتيازات مثل الان نبود، آن زمان حداكثر يك حج به نفر اول كشوري داده ميشد، در صورتيكه الان علاوه بر حج مدرك داده ميشود، ليسانس قرآني ميگيرند، براي سربازي يك امتياز است، انتقالي براي معلمين آموزش و پرورش آسانتر انجام ميگيرد و ... آن موقع ميدانستيم كه كساني كه در مسابقات كشوري شركت كنند و برتر شوند ميتوانند به حج اعزام گردند. خب، تمام عشق ما اين بود كه در مسابقات برنده شويم و به حج اعزام شويم و نميدانستيم كه در آينده براي ما امتيازات ديگري هم قائل خواهند شد. آن زمان هم براي شركت در مسابقات قرآني كشوري همه كارها را كنار گذاشتم و حفظ كل قرآن را متوقف كردم و تنها به قوي كردن خودم در 10 جزء اول قرآن پرداختم. در سال 70 در سطح استان تهران سوم شدم و راه به مسابقات كشوري پيدا نكردم. سال بعد دوباره شركت كردم كه چهارم شدم تا اينكه براي سومين بار سال بعد شركت كردم و در سطح استاني اول شدم و به مسابقات كشوري راه پيدا كردم و بعد از آن هم در مسابقات كشوري دوم شدم و به آرزوي ديرينهام رسيدم. ديگر سر از پا نميشناختم.
آن موقع چند سالتان بود؟
سال 73 بود. آن موقع كساني هم كه در مسابقات برنده ميشدند به مكه اعزام ميشدند الان ديگر چنين اتفاقاتي نميافتد. پس از آن 20 جزء قرآن را حفظ كردم و سپس در چهار مسابقه بينالمللي شركت كردم؛ مسابقات بينالمللي عربستان، دو بار سوريه و تهران حضور داشتم.
اما از نوع فراگيري قرآن و روش خاصتان نگفتيد، اشاره كرديد به تكرار و تمرين و مرور. آيا از روشي مثل روش رسمالخطي يا ديگر روشها براي فراگيري و حفظ قرآن استفاده نكرديد؟
خب، اگر منظورتان اين نوع روش است كه ما علاوه بر اين از ديگر روشها هم استفاده كرديم. اما نكتهاي كه بايد گفت اين است كه بحث تكرار، تمرين و مرور در تمام روشهاي استخراجي موجود براي حفظ قرآن وجود دارد و هيچ روشي را پيدا نخواهيم كرد كه از اين بخش منفك باشد. روشهاي كاري هم زياد است، اما بايد در تمام اين روشها از فن تكرار و تمرين و مرور استفاده كرد. البته در حال حاضر با توجه به فضاي مصاحبه نميتوان به طور تخصصي به اين شيوهها و آسيبشناسي اين روشها پرداخت. پس از طي اين دوره به بحث تدريس پرداختيم و سپس جلسات حفظ قرآن كريم را داير كرديم.
با توجه به وجود آمدن شيوههاي مختلف حفظ قرآن، رشد كمي و كيفي اين بخش از فعاليتهاي قرآني را چگونه ميبينيد؟
ببينيد شيوه حفظ قرآن كريم در كشور ما نوپاست. زمان زيادي از طراحي و به كارگيري شيوهها نميگذرد. اما در چند سال اخير با توجه به نوپا بودن جريان حفظ در مسابقاتي كه از 10 جزء اول قرآن كريم در سال گذشته برگزار كرديم حدود 1800 نفر شركت كردند كه ما فكر ميكنيم تعداد بسيار زيادتري از حافظان، بهخصوص در جامعه اهل تشيع ما وجود دارد كه در مسابقات شركت نكردهاند. جالب است بدانيد از اين 1800 نفر حدوداً 80درصد شركتكنندگان را خانمها تشكيل ميدادند. به هرحال از لحاظ كمي كه رشد چشمگيري داشته است، اما از لحاظ كيفي رشد داشتهايم ولي ...
طبيعتا بايد يك مشكلي وجود داشته باشد؟!
بله يك مشكل وجود دارد و آن هم اين است كه همه چيز خالص نيست. زمان ما اين قدر ناخالصي نبود. آن موقع آخر يك مسابقه اين بود كه او را يك مكه ميفرستادند، ولي الان با توجه به وجود جوايز مختلف يك مقداري آن ناب بودن مسابقات را زير سوال بردهاند. اكثر افراد شركتكننده فقط براي نفس مسابقه و قرآن شركت نميكنند ...
تجاري شده است؟
نميخواهم اين را بگويم. به قولي پيرمردها و پيرزنهاي قديم وقتي يك ميوه را ميخورند ميگويند اين ميوه مثل ميوههاي قديم نيست. آن طور دلچسب و ناب و خوشمزه نيست.
به نوعي در حال حاضر سطح جايزهها بيشتر شده است؟
البته نميتوان گفت همه تقصيرها به گردن جوايز است، اما در بعضي مسابقات جوايز به تنهايي همه چيز را تعيين ميكنند.
بسياري از شركتكنندگان مشكل را حضور داوران ناشايسته ميدانند. معتقدند گاهي پارامترها با حضور يك قاري كاملاً تغيير ميكند. آيا اين حد تغيير براي يك مسابقه بينالمللي قرآني تعريف شده است؟
اين گفته شما كاملاً درست است. البته در حال حاضر يك ستاد مسابقات در كشور شكل گرفته است كه ديگر مانع از بروز چنين اتفاقاتي بشود. اما زمانيكه بنده خودم به عنوان شركتكننده در مسابقات شركت ميكردم يا الان داوري مسابقات را به عهده دارم گفته شما را تأييد ميكنم. معيارها به سرعت تغيير ميكند و البته نبايد غير از اين هم انتظار داشت. ضوابط بسيار متفاوت است. ما مانند مسابقات جام جهاني فوتبال معيارها و قوانين استاندارد نداريم. مسابقات بينالمللي مصر يا عربستان و يا مالزي و يا سوريه داراي آييننامههاي كاملاً متفاوت هستند. حتي بايد اين را بگويم كه در خود ايران مسابقات كشوري هم براي خودش آييننامههاي مختلفي دارد. مسابقات اوقاف با مسابقات دارالقرآن الكريم يا ديگر مسابقات داخلي كشوري با يكديگر متفاوت هستند. وقتي من در عربستان مسابقه ميدادم دو تا داور حضور داشتند كه بر روي همه پارامترهاي موجود مسلط بودند، بنابراين پس از پايان كارم هركدام از داوران امتياز مربوطه را اعلام ميكردند. اما در مسابقات بين المللي ايران اين گونه نيست. پنج داور وجود دارند و هر كدام به يك پارامتر امتياز ميدهند و معدل نمره اين پنج داور امتياز شركتكننده در مسابقه ميشود.
طي چند سال اخير وقتي چند تن از چهرههاي حافظ قرآن در سطوح خردسالي از طريق رسانهها معرفي شدند اكثر خانوادهها به فرزندانشان فشار آوردند كه بايد حافظ و قاري شوند. اين توليد يك دلزدگي ايجاد نميكند؟
در اين حرف شما يك نكته نهفته است. يكي از دلايل دلزدگي دقيقاً اين مورد است. من وقتي در تهران اول شدم 5 هزار تومان سال 71 جايزه گرفتم و وقتي در كشوري اول شدم 40 هزار تومان جايزه بردم. در صورتيكه الان با يكسري جايزههاي بزرگ و غيرمنطقي تبليغ نامناسبي از حفظ و انجام فعاليتهاي قرآني انجام دادهاند. زمانيكه من به حفظ قرآن مشغول بودم هيچ فشاري را تحمل نميكردم براي همين مورد هم بحث حفظ قرآن براي من چندسال طول كشيد. اما وقتي در مسابقات بينالمللي عربستان شركت كردم چهار صفحه و نيم قرآن را از حفظ بدون هيچ غلطي خواندم. خانوادهها بايد بدانند كه هيچ بچهاي با فشار نه حافظ و نه قاري قرآن نميشود. در يك دورهاي درموسسهاي، ما بچهها را يكساله حافظ قرآن ميكرديم. يك روز پدري با دو فرزندش براي ثبتنام فرزندان به موسسه مراجعه كرد. خب ما با همه بچهها كه به اين مركز ميآمدند مصاحبه ميكرديم. قصد مصاحبه با فرزندان ايشان را داشتيم پدر مخالفت كرد. به هرحال ما با اين دو فرزند به طور جداگانه مصاحبه كرديم و مطلع شديم هيچ كدام از اين دو به فراگيري و حفظ قرآن هيچ علاقهاي ندارند. وقتي اين موضوع را به پدرشان گفتيم گفتند: بچه ها نميفهمند شما كار خودتان را بكنيد.خب، همين شتابزدگي باعث وجود يكسري دلزدگيها شده است. كساني كه ميخواهند قرآن را با نيت عمل در زندگي فرا بگيرند بايد بدون فشار با يك فاصله معين براي فراگيري قرآن و حفظ آن تلاش كنند.
برخي خانوادهها اين فاصله را يك نوع خطر بر ميشمارند و احساس ميكنند اين فاصله باعث فراموشي مطالب از ذهن فرزندشان ميشود؟
خب، بايد ديد كه بچه را در چه فضايي قرار ميدهند. به نظرم خواندن قرآن بايد با لذت باشد. خواندن قرآن مستحب است و واجب نيست. خواندن قرآن بايد هميشه با نشاط، لذت و خاطره خوب همراه باشد. هيچ وقت هيچ كسي با توهين و كتككاري جذب قرآن نخواهد شد. از طرفي هم با تشويقات بي جا اصلاً راه درست را از دسترس فرزندانمان دور ميكنيم. 15 سال پيش يادم ميآيد پدري براي حفظ هر صفحه از قرآن 1000 تومان به فرزندش جايزه ميداد. فكر كنيد اگر آن بچه ميخواست كل قرآن را حفظ كند پدرش بايد 600هزار تومان جايزه ميداد كه معادل 5 تا 6 ميليون الان ميشود. به طور كلي ما در تنبيهات و تشويقات دچار مشكل اساسي هستيم، چرا كه هيچ وقت با موضوعات منفعلي و به صورت كارشناسي برخورد نميكنيم. با ادامه دادن اين روش به نتيجهاي كه ميرسيم اين خواهد بود كه مردم را از قرآن دور ميكنيم و باعث خواهيم شد بدنه جامعه كمتر با قرآن انس داشته باشد.
چرا جامعه كمتر با قرآن مأنوس است؟
اگر قرآن را به عنوان زندگي كردن باور كنيم، الزاماً يك قاري هم با قرآن نميتواند به اين معني مأنوس باشد. متأسفانه در جامعه امروز ما قرآن با تجارت همراه شده است و اين نوع نگاه و بينش مردم را تغيير داده است. يك حافظ و قاري قرآن زماني ميتواند با قرآن مأنوس باشد كه در بهكارگيري قرآن يكسري ضوابط ديگر را هم رعايت كند. اين فرمول براي مردم عادي هم مصداق دارد. البته نبايد اين نكته را از مدنظر دور داشت كه توجه به قرآن با هر نيت و منظوري كه شكل بگيرد داراي يكسري تأثيرات خواهد بود.
زماني كه در مسابقات بينالمللي كسب مقام كرديد، اين حركت شما تا چه ميزان در رسانهها انعكاس داشت؟
خب من در آن زمان 5 -6 بار به تلويزيون آمدم.
شما خوششانس بوديد. چرا كمتر از قاريان و حافظان ما در رسانهها الگوبرداري ميشود و يا معرفي ميشوند؟
يك دليل آن به علت تنگنظري برخي از مديران است. ببينيد كسي كه در عرصه ديني و فرهنگي الگو معرفي ميشود بايد داراي ظرفيت بسيار بالا باشد. اگر يك ورزشكار را به عنوان الگو معرفي ميكنند و آن فرد يك خطايي انجام دهد مطمئناً حساسيتها بسيار كمتر از يك الگوي ديني خواهد بود. يك الگوي ديني و فرهنگي اگر خطايي انجام دهد اين خطا را به حساب دين و فرهنگ ميگذارند. از آن طرف آنقدر پارامترهاي مختلف براي گزينش افراد ديني تعريف كرديم كه در انتها كاملاً بي خيال انتخاب و معرفي الگوهاي ديني شديم. مشكل ديگر در عرصه رسانه برميگردد، به مخاطب محور بودن برنامههاي تلويزيون كه به نوعي تبديل به آنچه شما خواستهايد شده است. از يك منظر اين نكته مثبت است اما در جلسه اي كه با مسئولان صدا و سيما داشتيم عنوان كردم كه مثلاً بحث قرآن را در شبكه قرآن از شب تا صبح گذاشتهايد. از قاريان و روحانيون و مبلغين برتر دعوت ميكند اما هيچ كس نيست كه تماشا كند. در صورتيكه سريالهاي خوش آب و رنگ هر روز از تلويزيون ميليونها بيننده دارد. در ماه رمضان سراغ دو تا قاري و حافظ ميروند، منزلشان پاي سفره افطار مصاحبهاي ميكنند و تا سال بعد خداحافظي ميكنند، در صورتيكه فلان ورزشكار هر هفته 90 دقيقه روي آنتن حضور دارد. آن هم در داخل ورزش جذابي به نام فوتبال عرض اندام ميكنند. به نظرم با يك ديد جامعه شناسي و روانشناسي بايد به اين وضعيت سر و سامان داد.
استاد، روشهايي كه در حال حاضر براي فراگيري و حفظ قرآن وجود دارد به چند دسته تقسيم ميشوند و شما با تجاربي كه در اين عرصه داريد كدام گزينه را پيشنهاد ميكنيد؟
بنا بر نوع سن و سال ما سطوح مختلف آموزشي داريم. از سطح كودكان و خردسالان تا سطوح سالمندان براي اين افراد برنامهريزي ميكنيم. به نظرم در سن نوجواني كه بهترين سن فراگيري آموزش است بايد از روشهاي موجود استفاده كنيم. روشهاي موجود عبارتند از شنيداري، ديداري، تلفيقي از اين دو روش و روش نشانهشناسي كه من از اين ميان روش تلفيقي را ميپسندم.
قبل از رسيدن به سن آموزش (نوجواني) براي فراگيري بهتر قرآن در زمينههاي حفظ و قرائت بايد چه نكاتي را رعايت نمود؟
بايد يكسري از كاراكترها را رعايت كرد. از منظر خانوادهها پرداختن غيرمستقيم به فراگيري و چيدن مقدمات آموزش قرآن از مهمترين كاراكترهاي فراگيري بهتر قرآن در سن آموزش است. نبايد از خاطر برد كه بايد اين زمينهچيني كاملاً غيرمستقيم باشد. به نوعي بايد در فرزندشان ايجاد تشنگي كنند، سپس نكته بعدي آشنايي فرزندان با روخواني قرآن است كه سبب انس بيشتر با قرآن و در روند يادگيري حفظ قرآن سرعت بيشتري به اين پروسه داده ميشود. يكي از موفقيتهاي بنده در عرصه حفظ قرآن شركت در جلسات ختم قرآن بود كه روند حفظ قرآن را براي من آسانتر كرد. به نظرم پرورش ذهني و بالابردن تكنيك روخواني كودكان از زمينههاي مهم فراگيري قرآن در زمينه حفظ مي باشد.
چهارشنبه 23 شهريور 1390 - 12:20