گفتگو
شيما حسن زاده
گفتگو با قدرت الله معماريان از پايهگذاران هنر مجسمهسازي بعد از انقلاب
قدرت الله معماريان از پيشکسوتان عرصه مجسمهسازي است و به نوعي از پيشگامان هنر مجسمهسازي به شمار ميآيد معماريان فارغالتحصيل رشته مجسمهسازي است و تجربه تدريس در چندين دانشگاه معتبر را دارد همچنين برپائي و شرکت در چندين نمايشگاه انفرادي و گروهي از جمله نمايشگاه تخصصي دانشگاه تهران، موزه هنرهاي معاصر، پارک جمشيديه، باکو، نمايشگاه تبريز، خانه سوره اصفهان و خانه سوره شيراز و خانه سوره از ديگرفعاليتهاي هنري وي بوده است. او که از بنيانگذاران واحد مجسمهسازي حوزه هنري است، مجسمههائي چون نقش برجسته حضرت امام خميني (ره) به مساحت 72 متر مربع، مجسمه سعدي، مجسمه خوارزمي و پوتره شهيد حسين فهميده و مجسمه آرش کمانگير را خلق کرده است. همچنين استاد معماريان به همراه اساتيدي چون قشقائي و گروسيان سال 70 دست به خلق اولين مجسمه جدي که منحصراً به طبيعت و بحث فيگور انساني ميپرداخت، دست زدند و يادگاري از خودشان در ميدان فلسطين تهران به جا گذاشتند. « بسيار متأسف ميشوم وقتي ميبينم مردم و حتي اهالي هنر در کشورمان از مشاهده مجسمههاي فاخر نصب شده در سطح شهر لذت ميبرند و اما خالق اثر را نميشناسند، درد است که هنر و هنرمندانمان را نميشناسيم، درد است. » شنيدن اين جملات از استاد معماريان، از پايهگذاران هنر مجسمهسازي بعد از انقلاب، کافي است تا از سوئي و منظرهاي به اين هنر نگاه کنيم و نظرات استاد را در اين موارد جويا شويم:
- تحليل محتوائي شما در بحث مجسمهسازي در بازه زماني قبل و بعد از انقلاب چيست؟
هنر مجسمهسازي در قبل از انقلاب درگير فرآيند خاصي بود. در قبل از انقلاب فعاليت هنري در اين عرصه معطوف به فعاليت اساتيدي همچون ابولحسن صديقي، مددي، قهاري، تناولي، قره گوزلو و . . . بود که اساتيد شاخصي هم بودند هنر مجسمهسازي قبل از انقلاب معطوف به ساخت مجسمههائي با عناويني همچون شخصيتهاي رژيم پهلوي و تحت تأثير مجسمههائي که در نمايشگاههاي مختلف در سراسر جهان نمايش ميگذاشتند، بود. به نوعي کپيبرداري از سبک مدرن بود. سال 57 بود که وارد دانشگاه شدم و درست سه ماه بعد انقلاب شد و ما را با يک تحول عظيم روبرو کرد. در آن موقع بود که کلاً رشتههاي هنري زير سؤال رفت و از همه بيشتر اين هنر مجسمهسازي بود که مهجور واقع شد. انقلاب فرهنگي بر روي همه فعاليتهاي هنري به خصوص اين رشته تأثير گذاشته بود و بعد از انقلاب فرهنگي هم يک سري برنامهريزي خاص روي رشتههاي هنري اعمال شد که کم کم با ورود هنرمنداني همچون ما کم کم اين اعمال نظرات کم رنگتر شد. تا سال 72 که هنر مجسمهسازي براي عموم جا افتاد.
- در آن زمان چند هنرمند در اين عرصه حذف شدند؟
اکثراً هنرمنداني که قبل از انقلاب فعاليت ميکردند کم کم مورد کملطفي قرار گرفتند اکثراً فعاليت نميکردند. از سال 57 تا سال 72 که دانشگاهها بازگشائي شد که البته من سال 70 مجسمه نصب کردم يک فضاي خاصي روي اين هنر حاکم بود. يادم ميآيد سال 58 نمايشگاهي در موزه هنرهاي معاصر برگزار کرديم و ترس داشتيم که نمايشگاه مورد هجوم واقع شود به هر حال يادگار فضاي خاص هنري آن سالها من و هنرمنداني همچون بندهايم که پايههاي هنري مجسمهسازي در حوزه هنري را بنا کرديم.
- ميخواهيد بگوييد بنيانگذاران هنر مجسمهسازي بعد از انقلاب هستيد؟
آقايان قشقائي، گروسيان، مرحوم رضائي، ابراهيمي، بنده و . . . ما با شرايط انقلاب اسلامي کار کرديم. زماني فعاليت مي کرديم که دوران جنگ تحميلي بود. شرايط خاصي حکمفرما بود. برادرم در جبهههاي جنگ اسلحه بدست خدمت ميکرد و من به نوعي در پشت جبهه با گل و سنگ و گچ ارزشهاي او را پررنگ ميکردم. شرايطي بود که به غير از اين مباحث به چيز ديگري نميتوان فکر کرد. البته اين موضوع در همه هنرهاي هفتگانه تبلور داشت. عواطف و احساسات هنرمندان در دهه 60 شديداً با انقلاب و جنگ گره خورده بود و ما به عنوان هنرمندان اين عرصه درگير اين فضا و حال و هوا بوديم. به ياد دارم که مجسمه آرش کمانگير که هم اکنون در اصفهان نصب شده است را در آن دوران و حال و هوا ساختم. مجسمه اي که نماد احترام و دفاع از حرمت يک ملت است.
- با توجه به تجربه 20 سالهتان در حوزه هنري، بعد از انقلاب اسلامي فعاليتهاي حوزه هنري از لحاظ محتوائي چه رنگي به خود گرفت؟ با ارائه اين مجسمه در دهههاي 60 و 70 چه ميزان بر شناخت مردم از جنگ و انقلاب تأثيرگذار بوديم؟
به هرحال تغيير ذهنيت در امر مجسمهسازي از حوزه هنري شروع شد. سال 70 بود که سه مجسمه از آثارم در خرمشهر نصب شد که تقريباً کارهاي خوبي بعد از انقلاب محسوب ميشد. همين کارها بود که تغيير و تحول در افکار مديران هنري پديد آورد که منجر به پذيرش دانشجويان رشته مجسمهسازي از سال 72 در دانشگاه تهران شد. قبل از سال 72 اين دانشگاه دانشجو پذيرش ميکرد اما خبري از دانشجويان و هنرمندان مجسمهساز نبود. به صورتيکه من امثال بنده نگران بوديم که شايد آخرين بازماندههاي اين هنر در کشور باشيم بنابراين يک رسالت سنگيني به دوش خود احساس ميکرديم که بتوانيم با زمانه خودمان همگون شويم تا بتوانيم اثري خلق کنيم که ماندگار شود. البته اين ويژگي در همه کشورهاي جهان وجود دارد که هنرمندان از يک موضوع و تحول تاريخي، تأثير ميپذيرند، انقلاب هم براي هنرمندان ايراني يک نقطه برجسته تاريخي بود که تأثيرات خودش را به همراه داشت. سال 74 اولين بينيال هنري در اين عرصه به صورت کاملاً جدي و رسمي برپا شد هرچند بينيال غير رسمي هم در سال 68 برگزار کرده بوديم همچنين به مناسبت رحلت امام سال 68 بود که يک نقش برجسته بزرگ کار کرديم و در بهشت زهرا نصب کرديم تمام کارها براي شناساندن و معرفي بهتر مجسمه سازي بود. از طرفي براي آن کارها ريالي هم به عنوان دستمزد نگرفتيم. تنها به هنر فکر ميکرديم.
- معتقديم که انقلاب اسلامي باعث گسترش توانمنديهاي انسان شد آيا اين گسترش در بعد هنري نيز اتفاق افتاد؟
صد در صد معتقدم رشد داشتهايم. قبل از انقلاب فعاليت هنري در اين عرصه از لحاظ کمي و کيفي در سطح بسيار پاييني بود به صورتيکه حال و روز اين هنر با مقايسه با بعد از انقلاب توليد هيجان ميکند. امروز ما حدود 600 هنرمند تحصيلکرده در مقاطع مختلف تحصيلي داريم. به غير از تعداد مجسمههاي مشاهير که اساتيد آن زمان ساختند، اثر ديگري خلق نشده است.
- معتقد نيستيد آثار آن اساتيد ماندگارتر بوده است؟
اينگونه نبايد قضاوت کرد. خوب آنان زمان داشتند تا تجربه کنند. کساني مثل تناولي، قهاري و صديقي و . . . به اندازه کافي براي کسب تجربه زمان داشتند. الان اگر بخواهم از خودم مثال بزنم بنده 32 سال است که در اين عرصه در حال فعاليت هستم اما به صورت حرفهاي از سال 69 وارد اين عرصه يعني 21 سال است که به صورت حرفهاي کار ميکنم. اوج فعاليتهايم هم از سال 80 شروع شد. ما در دهه 60 تنها سه مجسمه در خرمشهر کار کرديم در حاليکه وسعت فعاليت هايمان با دهه 80 غير قابل مقايسه است.
- از نگاه شما معيارهاي رشد مجسمهسازي چيست؟
بستگي به پذيرش جامعه دارد، موضوعي که زمان انقلاب دچار خلاء بزرگي بود. آن زمان مسئولين به اين هنر نزديک نميشدند، تعريف ديگري از آن داشتند و در دانشگاهها هم برنامهريزي مجزائي براي پرداختن به هنر مجسمهسازي داشتند. از طرفي عنوان هنر را هم به حجمسازي تغيير داده بودند و به طور کلي پذيرش نداشتند اما ما از آن فضا رشد کرديم و مسير درست را انتخاب کرديم. از طرفي اين هنر نسبت به هنرهاي ديگر هزينههاي بيشتري دارد اگر از آتليه و مصالح هم بگذريم به بحث شرايط فرهنگي و توليد انگيزهها خواهيم رسيد که بسيار هزينهبر است. مثلاً هنرمندي که در عرصه نقاشي فعاليت ميکند با يک سهپايه و بوم گوشه اتاق کارش را پي ميگيرد اما مصالح يک مجسمهساز چوب، سنگ، آهن و گچ است. شايد بشود 50 تا بوم نقاشي را در گوشهاي جاي داد اما آيا 10 تا مجسمه را ميتوانيم در منزلمان جا دهيم؟ مقداري از فعاليتها و رشد مجسمهسازي هم معطوف به سفارش ارگانها و شهرداريها است. چون اين هنر گراني است بنابراين ميزان فعاليت ما بستگي به نوع سفارش دارد. مثلاً مجسمه ميدان فلسطين در نيمه دوم سال 70 سفارش داده شد که محصول مشترک بنده،گروسيان و قشقائي است که بصورت اولين مجسمه جدي در شهر نصب شد. مجسمهاي که روي طبيعت انسان و فيگور کار نشده است.
- چه ميزان به سفارشي کار کردن اعتقاد داريد؟
سفارش به اين معني نيست که به هنرمند لطف ميشود کسي به ما لطف نميکند. من هنرمند براي هنر و طرز فکرم قاعده و قانون دارم. فکرم را به معرض قضاوت گذاشتم و مورد پذيرش واقع شده است. حضور دارم و نفس ميکشم. پس هنرمند بايد اثر خلق کند چون زنده است. پس بايد تا ميتوانم اثر فاخر خلق کنم تا ماندگارتر شوم. نبايد سفارشي کار کردن را از جنبه منفي مورد بررسي قرار دارد من بايد سفارش داشته باشم تا يک مجسمه 4 متري خلق کنم اين لطف به هنرمند نيست لطف به هنر تاريخ کشور است سفارشي کار کردن در اين هنر باعث ميشود اثر توليد شود و فرهنگ و هنر پا برجا بماند. اين بدان معني نيست که تنها براي پول کار ميکنم. کسب درآمدکردن که يک امر طبيعي است. مجسمه که به صورت اتوماتيک ساخته نميشود. توليد انگيزه ميخواهد. سفارش و توليد اثر و کسب درآمد توليد انگيزه ميکند. اينکه هنرمند از طرف مديران و مردم ديده ميشود توليد انگيزه ميکند. البته سفارشي کار کردن هم به اين معنا نيست که هنرمند به هر چيزي تن دهد.
- ميتوان از اين منظر نگاه کرد در حال حاضر به دليل تعدد بيش از اندازه همين هنرمندان تحصيلکرده هنر مجسمهسازي، کپيبرداري از آثار فاخر رشد دوچندان گرفته است، خلاقيت در سطح پاييني قرار دارد؟
اين موضوع برميگردد به اينکه هنرمند چه اندازه با خودش صادق است اثر هنري تکهاي از وجود هنرمند است زماني که کاري را کپي کرديم به مرگ خودمان تن دادهايم. هرگز حاضر نشدم اثري را کپي کنم هرچند آثارم به تناوب کپي شدند. شايد براي بهتر ساختن، از برخي آثار تأثير بگيرم اما هيچگاه حتي نبايد به کپيکردن فکر کرد. قانون کپي هم که در سرزمين ما بيشتر به يک تعارف شبيه است تا يک قانون. اگر اقدامي کني، متهم ميشوي به اينکه فلان هنرمند، نان فلان هنرمند را آجر کرد و در توجيه کارشان ميگويند که يک مقدار بيش از حد از کار تو تأثير پذيرفته است. در مملکت ما حکايت کپي کردن حکايت دزد پر رو و يقه صاحبخانه است.
- به نظر ميرسد يکي از عوامل کپي کردن خشکيدن ذهن خلاق هنرمندان است که ناشي از عدم آموزش و مطالعه است؟
به نظر ميرسد بيشتر سعي دارند با کپي کردن وجهه خوبي از خودشان بروز دهند.
- چرا مجسمهسازان، آثارشان را بيشتر به کشورهاي خاورميانه عرضه ميکنند؟
بيشتر عرضه نميکنند، شرايط به گونهاي است که آثار فاخر ديده ميشود و در حراجهاي بزرگ مثل حراج کريستي به فروش ميرسد.
- منظورم حراج نيست، بلکه ديد ه شده است در کشورهايي مثل امارات به هنرمندان پول خوبي مي دهند و با آثار ايراني براي خودشان نمايشگاه و جشنواره برگزار ميکنند. به نوعي به نام ما به کام آنها.
هنرمند در هيچ چهارچوبي نميتواند زنداني شود. هنرمند روح پر جنب و جوشي دارد. نميتوان گفت که هنرمند تنها حق دارد اثرش را در تهران نصب کند. هنرمند تفکرش را عرضه کرده و مورد قضاوت قرار داده است. تفکر او ديده شده است و در کشور ديگري مورد خريداري قرار ميگيرد. کجاي اين جريان اشکال دارد؟
- عناصر حجمي که در سطح کشور نصب ميشود با ميزان سطح سواد و فرهنگ هر نقطه ارتباط مستقيمي دارد، در خبرها داشتيم که مديران فرهنگي کلان کشور سعي در وارد کردن مجسمههاي چيني به کشور را دارند. ورود اين مجسمهها چه ميزان فضاي هنري کشور را تحت تأثير قرار ميدهد؟
چرا از ما هنرمندان داخلي خريداري نميشود؟
- مديران معتقدند به ميزان قانوني از همه هنرمندان خريداري شده است و تصميم دارند مازاد خريدها را از چين انجام دهند.
کدام تعهدات عمل شده است؟ از کدام هنرمند اثر خريداري شده است؟ چگونه اين اتفاق افتاده که در سکوت رسانهها را در بر داشته است و ما باخبر نشديم. امروز هنرمند متعهد ما تأمين نيست هنرمند حوزه هنري امروز ديگر صرفاً متعلق به حوزه نيست. هنر خود را در جاهاي ديگر به تماشا ميگذارد و در ازاي آن زندگياش را ادامه ميدهد. هنرمند چهارچوب پذير نيست مديران هنرمند کشورشان را نميبينند ميروند هنرمندان کشورهاي ديگر را مورد لطف و عنايت قرار ميدهند. مسئولين بگويند کجا به تعهدات انقلابيشان عمل کردند؟ با ناديده گرفتن هنرمند، ما تا چند سال پيش کارگاه برنزريزي خوب نداشتيم و از دارا بودن نيروي متخصص و آتليه هم بيبهره بوديم. اما امسال که پس از سالها تلاش و ممارست زمان بهرهبرداري از تلاشهايمان در عرصه توليد مجسمه رسيده است کار به کشور ديگري سپرده ميشود. چرا؟ به دليل اينکه افرادي که تربيت شدهاند مورد استفاده قرار نگيرند. اين يعني تحقير کردن هنر و به استيصال کشيدن هنرمندان. از طرفي ميگويند هزينههاي داخل بالاست. خوب آقايان پرايد را داخل کشور به قيمت 8 ميليون به فروش ميرسانند همين خودرو در کشور همسايه 2 ميليون عرضه ميشود. خوب مگر قيمت اين ماشين براي هنرمندان داخل کمتر از 8 ميليون عرضه ميشود که من هم مجسمهام را پايينتر از سطح استاندارد توليد کنم. براي ما هيچ امکاناتي قائل نيستند ولي به صورت کاملاً يک طرفه متوقع هم ميشوند. آيا دستمزد کارگاه، آتليه، کارگر و . . . . با کشور چين برابري ميکند که مجسمه 150 ميليوني را 50 ميليون تومان عرضه کنم. مسئولين شرايط را اندکي فراهم کنند، هنرمندان هم به تعهداتشان پايبند خواهند بود. دهه 60 مجسمه مجاني ميساختيم چرا که حداقل هزينههاي مصالح و لوازم ساخت اثر را پرداخت ميکردند.
- به نظرتان يکي از دلايلي که نمايشگاههاي گسترده در اين بخش برگزار نميشود، عدم خريد مردم و مؤسسات مختلف، به دليل بالا بودن هزينههاي ساخت و به طبع آن قيمت تمام شده اثر نيست؟
يکي از مهمترين عوامل ميتواند اين نکته باشد هرچند که طي سالهاي گذشته نتوانستيم يا نخواستيم هنرمندانمان را به جامعه معرفي کنيم. نگاه کنيد امروز اسامي دست پايينترين فوتباليستهاي ايران براي همه مردم به خصوص جوانان شناخته شده است اما مردم از آثار مجسمههاي مختلف گذر ميکنند و از ديدن اثر لذت ميبرند اما هنرمند و خالق اثر را نميشناسند.
- چه پيشنهادي براي حل اين معضل داريد؟
استفاده از صدا و سيما، مطبوعات و انتشار در کتب درسي دانشآموزان بايد در دستور کار قرار گيرد. به ياد دارم زماني را که اسامي هنرمندان و اديبان معاصر کشورمان در اين کتب درج ميشد و جوانان با چه شوقي آثارشان را ميخواندند.
- به نظر ميرسد آثار توليدي در جهان در کنار پژوهش پيرامون موضوع خلق ميشود اما ما هنوز يک نگاه زيبا نگرانه محدود داريم. هنرمندان ما چقدر خودشان را به اين ديدگاه نزديک کردهاند؟
هر اثر هنري با مکاشفه دروني هنرمند خلق ميشود که اين همان پژوهش است که البته ميتواند کمرنگ يا پررنگ باشد.
- که غالباً کمرنگ است.
بستگي به شرايط دارد. يک وقت کاري نياز به تحقيق و پژوهش بالائي ندارد.
- اين همان سفارشي کار کردن از بعد منفي نيست؟
خير. به هر حال هر اثري نياز به مطالعه دارد. و هنرمند با مکاشفه دروني بايد ميان خودش و اثري که در حال خلق شدن است گرهاي ايجاد کند ولي براي خلق هر اثري نياز نيست 100 تا کتاب بخوانيم اما براي خلق برخي ديگر از آثار نياز به مکاشفه عميق داريم. همه آثار را نميتوانيم در يک قالب بگنجانيم. به هرحال هنرمند موفق کسي است که در زمان خودش جستجوگر باشد که اگر عقب بيافتد اين هنرمند نميتواند پيش قراول باشد.
دوشنبه 24 مرداد 1390 - 13:21