گفتگو
آرش معظمي
گفت و گو با منصور انوري در باره وضعيت ادبيات دفاع مقدس
«ما انبوهي از خاطرات دفاع مقدس را مکتوب کردهايم که اگر اين خاطرات عينا وارد حوزه ادبيات نشده، اما جزيي از آن است. البته نکته مهم اين است که ادبيات دفاع مقدس جدا از کليت ادبيات کشورمان نيست و ما کلا در زمينه ادبيات داستاني قوي نيستيم.» منصور انوري؛نويسنده رمان چند جلدي «جاده جنگ» درباره وضعيت ادبيات دفاع مقدس اينگونه عقيده اش را بيان مي کند و معتقد است آنچه تاکنون در مورد جنگ منتشر شده بيشتر جنبه مستند نگاري داشته و اگر مي خواهيم تاثيرگذاري مان در اين حوزه بيشتر شود بايد اين مستند نگاري به سمت ادبي شدن بروند. انوري متولد روستاي بيشآقاچ از بخش سرولايت نيشابور در سال 1334 خورشيدي است. دوران كودكي را هم در همان روستا مي گذراند اما در ادامه و از سن 15سالگي ساكن مشهد ميشود. اولينبار، شنيدن افسانه «ملك جمشيد» در خردسالي از زبان كشاورزي سادهدل او را با جهان داستان آشنا و متصل ميكند؛ پيوندي كه باعث ميشود هر روز مبلغي به آن مرد بپردازد و در قبالش قصهاي بشنود؛ پيوندي كه تا امروز هم كه مشغول نگارش رمان مفصل «جاده جنگ»- برنده جايزه قلم زرين- است، ادامه داشته است. وي بهتازگي نگارش هفتمين جلد از اين اثر را به پايان برده و گويا تا چند سال ديگر هم اين مجموعه رمان ادامه خواهد داشت چرا که انوري عنوان کرده که اين رمان تاريخ نيم قرن از تاريخ اين مرز و بوم را روايت خواهد کرد. هرچندگاهي در ميانه كار، تنوعي به قلم خود ميدهد و كارهاي ديگري مثل رمانهاي چاپ نشده «از عشق آباد تا عشق آباد» و «زندگي شهيد كاوه» را مينويسد.گفت و گوي ما را با اين نويسنده مشهدي درباره وضعيت ادبيات دفاع مقدس و همچنين رمان «از عشق آباد تا عشقباد» که مراحل آماده سازي خود را در سوره مهر به سر مي برد بخوانيد.
جايگاه فعلي ادبيات دفاع مقدس در کشورمان را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
آنچه تاکنون درباره جنگ انجام شده بيشتر جنبه مستندنگاري دارد و گاهي فکر ميکنم اگر ادبيات داستاني قويتري داشتيم، اين رويکرد و قالب مستند ميتوانست در بافت ادبي حل شود.البته گاهي رويکرد داستاني به مستندات لطمه ميزند، ولي اين دليل نميشود در قالب تاريخ شفاهي و خاطرهنگاري به جنبههاي ادبي دقت نشود و اتفاقا هرقدر اين مستندنگاريها ادبيتر شوند، تاثيرگذاريشان بيشتر ميشود.
دفاع 8 ساله ما در قبال حمله عراق ظرفيتهاي ادبي فراواني دارد فکر مي کنيد ما متناسب با اين ظرفيت کار کرده ايم؟
متناسب با ظرفيتي که اين موضوع دارد، کار نکردهايم و ادبيات دفاع مقدس هنوز به جايگاه شايستهاش نرسيده است.جنگ براي ما فقط يک درگيري با پيروزي و شکستهاي ميداني نبوده است، بلکه فراتر از اين شکل ظاهري، جنگ ما يک بطن و لايه دروني داشت که آن را با ديگر جنگها متفاوت ميکند و ضمن اينکه ما هرگز در آن اتفاق، مهاجم نبوديم، بلکه از خود دفاع کرديم.
اينکه گفته مي شود که برخي نويسندگان حوزه دفاع مقدس درباره طيف ديگر نويسندگان صفبندي کرده و مانع ورود آنها به اين حوزه شده اند تا چه اندازه منطبق با واقعيت است؟
شايد اين فکر وجود داشته باشد که هرکس توان وارد شدن به اين عرصه را ندارد، ولي هرگز ممانعتي از سوي نويسندگان دفاع مقدسي براي حضور هر طيف ديگري ايجاد نشده و مقابل آنها موضع نگرفتهاند.
به نظرتان نويسندهاي که قرار است درباره جنگ 8 ساله بنويسد آيا بايد از لحاظ تعالي روحي به جايگاه خاصي رسيده باشد تا بتواند در اين وادي قلم بزند و چون دفاع مقدس بوده بايد نويسندگانش هم مقدس باشند؟
سوال جالب و پيچيدهاي است و جواب دادن بدان سخت. شايد بتوان اين مثال را زد که وقتي کسي قرار است درباره عرفان بنويسد حال چه عرفان نظري و چه عملي، اگر وارد اين جرگه نشده باشد فقط سطوري مينويسد و تاثير چنداني ندارد و دفاع مقدس نيز اينگونه است که اگر در بطن آنچه رخ داده نباشيم نميتوانيم درباره آن متن تاثيرگذار خلق کنيم.ما نويسندگاني داريم که جنگ را از نزديک درک نکردهاند که اين خلا را با پژوهش ميتوان برطرف کرد همانطور که تولستوي در «جنگ و صلح» کرد، ولي اگر به اين اتفاق باور نداشته باشند صورت ظاهر را مينويسند و يا ناقد ميشوند. نميدانم شايد اگر نويسندهاي حرفهاي تمام عيار باشد بتواند بدون دخالت دادن باورهاي شخصيش درباره يک اتفاق و تنها بر اساس مستندات داستان بنويسد.
فکر مي کنيد در زمينه ادبيات دفاع مقدس کمکاري شده است؟
ما انبوهي از خاطرات را مکتوب کردهايم که اگر اين خاطرات عينا وارد حوزه ادبيات نشده ولي جزئي از آن است. ولي نکته مهم اين است که ادبيات دفاع مقدس منفک از کليت ادبيات کشورمان نيست و ما کلا در زمينه ادبيات داستاني قوي نيستيم که اميدوارم نسلهاي بعدي ما اين مهم را انجام دهند.
چطور مي توان ميل به نوشتن درباره جنگ تحميلي را در نسلهاي جديد ايجاد کرد؟
هر نويسندهاي بايد خودش بخواهد که درباره موضوعي بنويسد و اين جوهره خودش بستگي دارد ولي فکر ميکنم هر نويسنده دست به قلمي اگر صداقت داشته باشد به اين سمت ميرود. مساله اينکه شک و ترديد درباره ماهيت دفاع مقدس در ذهن نسلهاي جديد ايجاد شده است يا خير هم مسالهاي سياسي است نه ادبي.اگر ما به وضعيت ادبيات داستانيمان سر و سامان بدهيم، بپذيريم بايد قويتر باشيم و جايگاه فعلي خودمان را درست تشخيص وضع ادبيات دفاع مقدس هم بهتر ميشود. ما در حوزه ادبيات داستاني آثار متنوع و شاخصي به زبانهاي ديگر ترجمه نکردهايم و جوايز معتبر جهاني همچون نوبل نداريم در حاليکه کشورهاي همسايه چون ترکيه و هند موفق به دريافت آن شدهاند.لازم است همپاي مستندنگاري، ادبيات داستاني دفاع مقدس هم رشد کند و چه خوب است ادبيات داستاني به مستندات جنگ متبرک شود.
فکر مي کنيد نويسندگان ما هم مي توانند به استانداردهاي جهاني برسند؟
ما استعدادهاي داستاننويسي داريم که اميدوارم اين ظرفيتها شناخته و پرورش يابد تا بتوانيم خود را به جايگاهي برسانيم که در جهان هم مطرح شويم.
خب اگر موافق هستيد کمي در زمينه نوع نوشتن در زمينه دفاع مقدس با ساير حوزه هاي صحبت کنيد،به نظرتان چه تفاوتي در اين زمينه وجود دارد؟
کسي که داستان جنگي مينويسد بايد آشنايي ويژه با مسائل مرتبط با جنگ داشته باشد ولي اينگونه نيست که لازم باشد افراد خاصي در اين زمينه بنويسند بلکه کسي که تخصص نويسندگي دارد با تکميل اطلاعات تخصصياش ميتواند درباره جنگ هم بنويسد.البته ماهيت دفاع مقدس براي ما مقدس است و من هم به اين تقدس قائل هستم و ميگويم دفاع ما با همه جنگها تفوات عظيمي داشت.
مشکل ادبيات داستاني کشور چيست؟
ما در کليت ادبيات داستاني ضعفهاي جدي داريم که جبران آنها زمان طولاني ميبرد و نسلهاي بعدي بايد اين ضعفها را جبران کنند. همه اين مشکلات را هم نبايد متوليان امر برطرف کنند و ما نويسندگان خودمان هم بايد فعاليت داشته باشيم. نويسندگي يک قلم است و کاغذ و مثل سينما نيست که لازم باشد ابزار آن با هزينههاي زياد فراهم شود. برخي آثاري که ما نويسندگان مينويسيم حتي خودمان رغبت نميکنيم بخوانيم. به هر حال شکاف عظيمي بين ادبايت داستاني ما با جهان وجود دارد که بايد برطرف شود.
در سومين دوره جشنواره داستان انقلاب داستان ارسالي شما با عنوان رمان «از عشق آباد تا عشقاباد» به عنوان رتبه دوم برگزيده شد توضيح مي دهيد که اين رمان در چه زمينه اي است ؟
اين رمان بر اساس داستاني مستند از اتفاقي که در سال 1342 رخ داده، نوشته شده است. يک استوار بازنشسته که در دهه 40 رئيس پاسگاهي در مرز ايران و ترکمنستان بوده است، اين ماجرا را براي يکي از دوستان من که کارگردان هم هست تعريف کرد و قرار بود اين داستان در قالب فيلمنامه نوشته شود که بعدها تصميم گرفتم يک رمان بلند بر اساس آن بنويسم.داستان از اين قرار است که در آن سالها فرزند کوچک دبير اول حزب کمونيست ترکمنستان فعلي دچار سرطان خون ميشود و پدربزرگ اين بچه که در دوران جنگ جهاني دوم در ايران سرباز بوده و دوستي از همان روزها در مشهد دارد، تصميم ميگيرد بچه را براي شفا به بارگاه امام رضا (ع) بياورد.پدر بچه که کمونيست است، به شدت با ايده پدربزرگ مخالفت ميکند تا اينکه پدربزرگ، بچه را بدون اجازه پدرش به ايران ميآورد، ولي او و بچه را ميگيرند. پدربزرگ بچه با امام رضا (ع) اينگونه نجوا ميکند که اگر نوهام را شفا دهيد، مسلمان ميشوم و وقتي پس از اين کش و قوسها گروه پزشکي بچه را معاينه ميکنند، ديگر اثري از بيماري در او ديده نميشود.
دليل انتخاب اين عنوان چه بود؟
دليل اينکه نام کتاب را «از عشق آباد تا عشقاباد» گذاشتم اين بود که عشق آباد اول نام شهر عشق آباد در ترکمنستان است و عشق آباد دوم اشاره به مشهد دارد.
کي قرار است اين رمان منتشر شود؟
اين رمان را مدتي پيش تحويل انتشارات سوره مهر دادم که در مرحله صفحهآرايي است و در 2 جلد منتشر خواهد شد.
چهارشنبه 19 مرداد 1390 - 11:57