پاي منبر معرفت
حجت الاسلام داود كميجاني
اسراف و تبذير، عقلاً مذموم و ناپسند ميباشند، زيرا اين دو رفتار ناصحيح، علاوه بر اينكه عيب بزرگى براى انسان به شمار مىروند، يک بلاى بزرگ اجتماعى است كه باعث محروميت انسانهاى بسياري از مواهب طبيعي مىگردد. بدون شك نعمتها و مواهب موجود در كره زمين براى ساكنانش كافى ميباشند اما به شرط اينكه بيهوده به هدر داده نشوند و دور از هرگونه اسراف و تبذيري مورد بهرهبردارى قرار گيرند و گرنه اين مواهب آن قدر فراوان و نامحدود نيستند كه با بهرهگيرى نادرست، آسيب پذير نباشند. اى بسا اسراف و تبذير در منطقهاى از زمين باعث محروميت منطقه ديگرى شود و يا اسراف و تبذير نسل امروز باعث محروميت نسلهاى آينده گردد.
امروزه فقر گرسنگى يك پديده جهانى بشمار مىرود و بسياري از ساكنان روى زمين از گرسنگى رنج مىبرند. طبق آمارى، تعداد فقرا در جهان۳/۱ ميليارد نفر تخمين زده شده كه اغلب آنها در آسيا و آفريقا زندگى مىكنند، هر سال حدود ۱۲ ميليون نفر كودك از گرسنگى يا بيمارى مىميرند.
امروزه شكاف اجتماعى و اختلاف طبقاتي نه تنها در سطح جهانى، بلكه حتي در سطح يك كشور نيز بسيار وسيع شده است. در برخي طبقات اجتماعي مانند يك قطب، ثروت انباشتهتر مىشود و در قطب ديگر فقر به صورت دلخراش گستردهتر شده است. اين مسئله باعث بروز بحرانهاي اجتماعي مهمي همچون عصيانگري و فساد مال، فحشا و ...، گرديده است. اين مسئله آنچنان گسترده شده که نمىتوان آن را ناديده گرفت؛ به ويژه اين كه اکثر اين ثروت اندوزيها، نامشروع بوده و انباشته شدن آنها علاوه بر عدم مشروعيت ماهيتاً به زيان ديگران نيز ميباشد.
صاحب نظران معتقدند که فقر و گرسنگى به هيچ وجه پديدهاي طبيعي نيست، که مانند «مرگ» يك حادثه اجتناب ناپذير و پيوند يافته با زندگى قلمداد گردد، بلكه آن را بايد يك نوع بحران اجتماعى دانست كه به دست خود انسان پديد آمده است، آنان با مطالعه اين پديده در نواحى مختلف جهان به اين واقعيت رسيدهاند كه نعمتها و مواهب موجود در كره زمين براى ساكنان آن كافى است، و خلاف تصور، به طور كلى عوامل و شرائط طبيعى نيستند كه برخي گروهها و اجتماعات انسانى را دچار قحطى و گرسنگى ساخته است، بلكه مسئوليت اين فاجعه به عهده شرائط فرهنگى، اجتماعي، اقتصادي و مخصوصاً سياسي جوامع ميباشد.1 اين فقر و نابساماني را بايد عمدتاً نتيجه اسرافكاريهائى دانست كه جوامع مرفه و ابرقدرتهاى جنايتكار بر جهان بشريت تحميل كردهاند آنان که با برپايي جنگها و نابودي امکانان زندگي، و مصرف بيرويه منابع طبيعي و بکارگيري تکنولوژي براي ساخت سلاحهاي اتمي، شيميايي و ميکربي، مواهب طبيعي را نابود نموده و از بين ميبرند. لذا اساساً بايد كشورهاى استعمارگر را بانى اصلى گرسنگى و فقر جهانى دانست .«ژوزونه دوكاسترو» در كتاب خود «ژيوپليتيك گرسنگى انسان گرسنه» مىنويسد:
«اگر نقشه جهانى گرسنگى را مورد مطالعه قرار دهيم، و اگر عواملى را كه موجب پيدايش و بروز آن در نواحى گوناگون هستند تجزيه و تحليل كنيم، به وضوح در مىيابيم كه گرسنگى دستهجمعى يك پديده اجتماعى است كه نتيجه استفاده نادرست از امكانات و منابع طبيعى يا به دنبال توزيع غلط آن مواد خوراكى ميباشد. با در نظر گرفتن حقائق آشكارى كه ما (در مطالب قبلي کتاب) ذكر كردهايم، ديگر ممكن نيست بتوان قبول كرد كه گرسنگى يك پديده طبيعى باشد، زيرا مسلماً علل آن بيشتر ناشى از عوامل اقتصادى است، تا نتيجهاي از عوامل طبيعى؛ حقيقتى كه پنهان كردن آن دشوار است. اينكه در جهان به اندازه كافى منابع طبيعى وجود دارد براى اينكه جميع اجتماعات بشرى بتوانند از يك تغذيه شايسته و مناسب برخوردار باشند، و اگر امروز هنوز بسيارى از ساکنان زمين نمىتوانند از اين خوان نعمت بهرهمند باشند از آن روست كه بسياري از تمدنها براساس نهايت نابرابرى اقتصادى پىريزى واستوار شدهاند.» 2
جهان امروز به خاطر احساس مضيقه در پارهاى از مواد، سخت به اين موضوع توجه نموده است تا جايي كه از همه چيزهايي که به عنوان ضايعات صنعتي قلمداد ميشد (مانند زباله و تفاله و فاضلآبها) نيز استفاده مىكند چرا كه احساس كرده، مواد موجود در طبيعت نامحدود نيست و با توجه به نياز روز افزون و ازدياد جمعيت، نمي توان به آسانى از آن ضايعات صرف نظر كرد بايد از همه باقي ماندهها به صورت «دورانى» بهرهگيرى نمود. آرى امروز بشر فهميده است كه حتى در زوائد اموال خود نيز دقيق باشد. اگر نان زيادى دارد به درد او نمىخورد به درد ديگران خواهد خورد و سير شدن ديگران، باز استفادهاش به او بر مىگردد.
1 - ر.ک ژوزونه دوكاسترو، ژيوپليتيك گرسنگى انسان گرسنه، ترجمه منير جزنى(مهران) تهران، اميركبير، 1352. ص ۶۵
2 - همان ، ص ۴۰۴
دوشنبه 3 مرداد 1390 - 13:29