مقاله
داود خسروي
اگر بخواهيم از چند كانون اصلي هنر در تاريخ ايران سخن بگوييم، بيگمان شيراز يكي از آنها خواهد بود. از آنجا كه شيراز در دورههاي طولاني پايتخت بوده و معمولاً هنر رسمي ايران در دربارها شكل ميگرفته، شيراز خيلي زود از دوره ديلميان تبديل به يكي از مراكز مهم هنر ايران شد. شيراز يكي از مراكز هنر تزئيني و صنايع دستي ايران هم بوده، حكاكاني ماهر مثل ملاعلي بقا، سيكمكوبان توانا مانند استاد منصوري فقيد و گج برهايي توانمند چون استاد محمد شعرا و... داشته است. دراين مقاله به صنايع دستي مهم استان فارس پرداخته شده است.
1) آينهكاري: آينهكاري در ايران همزمان با وارد كردن آينههاي ساخت اروپا آغاز شد. آينهايي كه در راه حمل و نقل ميشكست، ضرر اندكي نبود. ذوق و صرفهجويي سنتي ايراني به كار افتاد و آينهكاري را ابداع كرد. به همين دليل آينهكاري از هنرهاي كاربردي و ابداعي دوره قاجار است.
در فارس كار آينه محدود به شهر شيراز است. قبلاً نمونههاي كوچك و كماهميتي در ابر قو، آباده و اقليد، آن هم در خانههاي ثروتمندان وجود داشت است، مثلاً در خانههاي اميد سالار در ابر قو كه متأسفانه يا تخريب شده و يا گچبري و آينهكاريهاي آن صدمه ديده است. در شهر شيراز هم آينهكاري عمده در بارگاه شاهچراغ و خانههاي ثروتمندان از جمله خانههاي خاندان قوام مثل نارنجستان، خانه زينتالملك قوام، عمارت كلاه فرنگي باغ دلگشا و ديگر خانهها و مثلاً در باغ ارم و باغ عفيف آباد ديده ميشود. از ميان همه اينها بهترين و پركارترين آثار در بارگاه شاهچراغ و نارنجستان قوام است.
ويژگي آينهكاري شيراز ظرافت فوقالعاده آن است، به حدي كه علاوه بر پوشاندن حجمها تا ساختن اندام پرندگان و اجراي دقيق اسليمي و ختايي پيشرفته است، به طوري كه آينهكاران شيراز تقريباً هيچكار تزييني را غيرممكن نميدانند و شيشه در اثر تجارب مداوم در دست ايشان كاملاً منعطف است.
در آينهكاري ياد گرفتن برش كافي نيست، يعني ماهرترين شيشه بران هم براي آينهكاري نه تنها احتياج به آموزش بلكه نياز به تجربهاي نسبتاً طولاني دارند. اين كه هر قطعهاي با توجه به قطعه پيشين و بعدي چگونه و به چه شكلي بايد بريده شود، اهميت فوقالعادهاي دارد. براي مثال اگر بنا است سر و گردن پرندهاي بريده شود، مرز بين قطعات هيچگاه نبايد در سر پرنده، مخصوصاً محدوده چشم آن واقع شود، بلكه اين مرز بايد پيش و پس از سر يعني مثلاً در حدفاصل گردن و سر يا تنه و گردن و سر و نوك پرنده قرار گيرد تا چشم آزار نباشد و در واقع چندان به چشم نيايد، مخصوصاً اگر از قطعات رنگي استفاده شود.
در كار با آينه معمولي چون آينه روي گچ كار گذاشته ميشود، ممكن است در حدفاصل قطعات، گچ نمايان شود، گر چه استادان آينهكاري با مهارت در برش اين مشكل را به حداقل كاهش ميدهند و خطي كه بين قطعات ديده ميشود تنها همان نشانه برش است. براي اين كار مرز قطعات بايد كاملاً موازي هم بريده شود.
2) سنگ: در كهنترين آثار تمدن فارس از سنگ نشانه ميبينيم. در روستاهاي پيش از تاريخ فارس كه برخي از آنها كشف و شناخته شده است و غالباً متعلق به دوره نوسنگي تا عصر آهن است، آثار سنگي فراوان به دست آمده است، اما كاربرد سنگ چه در ساختمان و چه نما و عناصر معماري و چه در وسايل كاربردي، مثل سنگ آسيا، هاون، وزنه و غيره مخصوصاً به شكلي حساب شده و هنري از دوره تاريخي آغاز ميشود.
دوره اسلامي اوج استفاده از سنگ به ظريفترين شكل در فارس است. هيچكس نميتواند سنگهاي گور را در فارس (كه متعلق به قرن پنجم به بعد هستند) ببيند و زبان به تحسين نگشايد. دقت در طراحي، زيبايي خط و ظرافت تراش از ويژگيهاي سنگها مكعبي گور در فارس است و متأسفانه عمده آنها (مثلاً در گور دانيال خنج) يا از ميان رفته و يا در خطر نابودي است، در حالي كه اگر كتيبههاي آنها خوانده شود، چه بسا گور مردان بزرگي شناخته شود. در دوره معاصر با افراط و به انواع گوناگون در تزئين ساختمان در فارس از سنگ استفاده شده است و اين كار ادامه طبيعي كارهاي پيشين، مثلاً در دوره زنديه است. كافي است ستونهاي مسجد وكيل را با ستونهايي كه در باغ ارم به كار رفته مقايسه كنيم. در مسجد وكيل ستونها بيشتر نقش حملكننده دارد، در حالي كه ستونهاي باغ ارم بيشتر تزييني است و صرفاً به اين دليل در كنار بنا قرار گرفته كه كمتر آسيبپذير است.
زيباترين خطها و نقشهاي تزييني (شير، سرباز، نگهبان، پرنده و...) آثار 150 سال اخير فارس مخصوصاً در شهر شيراز ديده ميشود. گورستان قديمي فارسي موزهاي بود كه به علت بيتوجهي متأسفانه بسياري از سنگهاي زيباي آن به سرقت رفت، در حالي كه اين گورستان قابل تبديل به موزهاي از «خط بر سنگ» بود. از آنجا كه امضاي برخي از خطاطان، حجاران و تخلص برخي از شاعران و نام و نسب بسياري از بزرگان روي اين سنگها باقي است، اين گورستان بخشي از تاريخ فرهنگ شيراز را از نيمه دوم قاجار به بعد حكايت ميكند. روي برخي از سنگها نقشهاي تاريخي و نمادين وجود دارد و برخي از سنگها خود شكل داراست و اين شكلها به دليل همساني يا هماهنگي معنيدار، در خور مطالعه است. گذشته از گورستانها باغهاي فارس و خانههاي قديمي به علت داشتن مجسمههاي سنگي، مخصوصاً سر حوضها قابل توجه بود. مجسمه خرسي كه ضمناً راه آب حوض هم بود، مجسمه پرنده، شير، ماهي و... كه هر كدام علاوه بر نقش تزييني، كاركردي هم داشتند.
3) گچبري: گچبري در ايران، از جمله فاس، سابقهاي دراز دارد، اما آثار قابل ملاحظه باقيمانده از آن تنها به دوره ساساني باز ميگردد. در آن دوره دو نوع كار معمول بوده است كه تقريباً در سراسر تاريخ ادامه يافته است:
1) كشيدن گچ روي زيركار و بردين آن طبق نقشه. 2) ساختن نقشهاي گچي به شكل چهارگوشه، لوزي و كمتر دايره و شكلهاي ديگر و نصب آن روي زيركار، همين نوع دوم است كه در روزگار ما به گچبري پيشساخته معروف شده است.
ظاهراً در دوره ساساني يا در دوره اسلامي نوع ويژهاي از گچبري در فارس معمول شده است كه تنها نمونههاي جديدتر آن كه متعلق به دويست سال اخير در لارستان، ابر قو و چند جاي ديگر فارس باقيمانده است. اين سبك كار شبيه نوع اولاست، جز اين كه ظاهراً بخشي از آن، مخصوصاً قسمتهاي نازك و ظريف مثل شاخهها و برگها را با قالب و جدا از زيركار ميساختند و سپس روي زيركار نصب ميكردند، اما قسمتهاي قطور و فشرده طرح را درست مثل نوع اول گچبري ميكردند.
در گچبري قالبي كهن انواع نقشمايههاي ساساني، مثل سر انسان، سر حيوان، انواع گلها مثل نيلوفر آبي را هر يك در يك قالب ميريختند و آنگاه روي ديوار نصب ميكردند. اندازه اين قالبها يكسان نبود و با توجه به نقش مايه و اندازه دلخواهي كه به كاري خاص ميخورد،تغيير ميكرد، اما طبعاً در نقشههاي تكراري تعداد زياد و يك اندازهاي از يك نقش تكرار ميشد و همين امر علت كاربرد اين نوع گچبري بود. در عين حال تعداد نقشهاي تكراري به مراتب بيش از تعداد نقشهاي منفرد بود اين ويژگي گچبري ساساني و آغاز اسلام است.
همين شيوههاي كار در دوره اسلامي، پس از يكي دو قرن رخوت، ادامه يافت و در ساختن بناهاي شاهانه، خانههاي ثروتمندان و نيز در بناهاي مذهبي به كار رفت، به طوري كه تا صد سال پيش در لارستان به كار ميرفته و آثار آن را در ساختمان امامزادهها و مسجدهاي قديمي لارستان و گهگاه در ديگر نقاط فارس ميتوان ديد.
از دوره قاجار به بعد، تقريباً در همه نقاط ايران و از جمله در فارس گچبري اصيل رونق فرواني گرفت و در اين زمينه فارسي داراي مكتب مستقل خود و متمايز از ساير نقاط ايران گرديد. بهترين نمونههاي گچبري دوره قاجار فارس در بناي نارنجستان باقي مانده است. كه ويژگيهاي آن به شرح زير است: 1) ضمانت گچ روي كار حتي در ساقهها و برگها 2) فشردي طرح به طوري كه كمتر جاي خالي در زير كار باقي ميماند 3) استفاده از طرحهاي اصيل ايراني و پديدار نبودن آثار گچبري غرب بر روي آن.
متأسفانه هيچ اطلاعي از گچبريهاي سبك قديم فارس نداريم و حتي نام يك تن از آنان را هم نميدانيم. شاگردان مكتب جديد در شيراز، بلكه در تهران و مكانهاي ديگر پرورش يافتند و توفيق تعليم از استادان كهن را نداشتند.
ظاهراً در پايان دوره قاجار و انتقال حكومت به پهلوي، فترتي هر چند كوتاهمدت پديد آمد كه استادان قديم را بيكار كرد و نسل جديد گچ براي فارس جايي براي تعليم در تهران نيافتند.
«گردآوري و خلاصه شده از مجله هنر و مردم»
شنبه 2 مرداد 1389 - 9:10