گزارش
نيما نوربخش
معرفي اپراي عروسكي مولوي به كارگرداني بهروز غريبپور
اپراي عروسكي مولوي را ميتوان يكي از نقاط عطف تجربيات بهروز غريبپور در حوزه اپراي عروسكي به شمار آورد و با وجود برخي كمبودها، آن را يكي از گامهاي بلند وي در راستاي هنري دانست كه در ساحت جهاني تقريباً متعلق به وي و با نام او گره خورده است.
غريبپور با كنكاش و پژوهش در 30 هزار بيت از مثنوي معنوي و ديوان شمس تمامي ديالوگها و گفت و گوهاي شخصيتهاي مختلف نمايشنامه را از دل اشعار مولانا بيرون ميآورد و به جز در چند مقطع كوتاه و بهرهگيري از اشعار حافظ و ناصر خسرو، تمامي شخصيتهاي متضاد نمايشنامه در عين حفظ شخصيتپردازي با زبان مولانا سخن ميگويند و اين همه بدون كوشش و كاوش جدي در اشعار مولانا ميسر نيست.
يكي از نكات ارزشمند اجراي غريبپور آن است كه در اپراي مولوي حركت به سوي موسيقي اصيل ايراني و دستگاهها و رديفهاي آوازي موسيقي ايراني را هدف خود قرار داده است و جداي از آهنگسازي هنرمندانه بهزاد عبدي، حضور خوانندگان جوان اما پرقدرت موسيقي سنتي ايراني همچون همايون شجريان و محمد معتمدي بيش از پيش بر رنگ و بوي ايراني اثر غريبپور افزوده است و در واقع ميتوان اپراي مولوي را تولد اپراي ملي در ايران دانست؛ هرچند در اين اثر از سازهاي موسيقي غربي نيز استفاده شده است اما تمامي اين سازها در فضاي موسيقي ايراني قرار ميگيرند.
غريبپور اين حركت را گام به گام از نخستين اپراي عروسكياش «رستم و سهراب» آغاز كرد و در آن اثر به دليل نبود خوانندگان اپرا در ايران از خوانندگان ارمني سود جست و در دو اپراي ديگرش «مكبث» و اپراي عاشورا هر بار يك گام رو به جلو برداشت؛ نخست به خوانندگان ايراني روي آورد و پس از آن نيز بالاخص در اپراي عاشورا در پي استفاده از ظرفيتهاي موسيقايي و نمايشي ايراني برآمد و به خوبي توانست از اين ظرفيتها بهره گيرد تا بالاخره در اپراي مولوي موفق به دست يافتن به اين هدف شود.
در سومين مرحله و از ارزشهاي بسيار مهم اپراي مولوي بايد به توانمني او و گروه آران در استفاده از عروسكها اشاره كرد؛ بخشي از اين توانمندي به شناخ آنها از ساخت اين نوع پيچيده عروسك باز ميگردد و بخش ديگر به دركي كه از توانمنديهاي آن پيدا كردهاند تا جايي كه به انجام حركات بسيار دشوار و پيچيده با آن ميپردازند.
معمولاً يكي از مهمترين ويژگيهايي كه چه آثار صحنهاي و چه آثار عروسكي، غريبپور را شاخص ميسازد پرداختن وي به پروژههاي بزرگ و دشوار است. او هر بار به سراغ مضاميني ميرود كه در عمل دشواريهاي فراواني دارند؛ پروژههايي با صحنههاي متعدد، شخصيتهاي فراوان و فضاهايي نامتعارف، اما غريبپور نشان داده كه هر بار از عهده اين پروژهها برميآيد و در اپراي مولوي نيز چنين تجربهاي را در ساحتي گستردهتر به انجام ميرساند.
آنچه به اپراي مولوي غنايي دوچندان ميبخشد پرداختن غريبپور به دغدغههايي كه هميشه و به شكلهاي گوناگون در آثار او حضور داشتهاند؛ از جمله اين دغدغهها پرداختن به اشكار سنتي نمايش ايراني است. وي در اپراي مولوي از يك سو از تكنيكهاي تعزيه وام ميتگيرد و از سوي ديگر به نقالي و پردهخواني ميپردازد.
يكي از مهمترين تمهيداتي كه غريبپور از تعزيه ميگيرد استفاده از لحن گفتاري و رجزخواني براي شخصيتهاي منفي نمايش از جمله سربازان و سرداران مغول است كه يادآور اشقيا در نمايش تعزيه هستند و استفاده از لحن آوازي و دستگاههاي آوازي ايراني براي شخصيتهاي مثبت نمايش است كه يادآور اولياء در تعزيه هستند.
همچنين غريبپور يكي از مهمترين صحنههاي نمايشاش را به هنر پردهخوان اختصاص ميدهد و از زبان پردهخوان به بازگويي ويراني پس از حمله مغول و يأس و نااميدي مردم ميپردازد و نشان ميدهد اين شكل نمايش سنتي ايراني همواره همپاي زمانهاش حركت كرده و به بيان واقعيتهاي اجتماعي و سياسي پرداخته است.
البته اپراي مولوي اثري خالي از ضعف نيست. به عنوان مثال ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه برخي از رويدادهاي نمايش بيش از آنكه تأثيري بر پيكره روايت داشته باشند عنصري تزئيني به حساب ميآيند يا لااقل بيشتر كاربردي معناشناختي دارند و چندان به رويدادهاي زندگي مولانا وصل نميشوند؛ از جمله اين رويدادها ميتوان به بخش پردهخواني در بازار و همچنين قسمت تقابل قاضي و شبان اشاره كرد كه اتفاقاً غريبپور در اجرايش تأمل فراواني بر اين صحنهها به خرج ميدهد.
نكته ديگري كه محل اشكار است، مربوط به نحوه گزينش صحنههاي روايت ميشود. زندگي مولانا، زندگي پر فراز و نشيب و پرحادثهاي است و غريبپور در تنظيم متن ناچار شده دست به گزينش بزند و بخشهايي از زندگي پرحادثه مولانا را روايت كند اما اين گزينش به لحاظ ساختاري، اشكالاتي در بدنه روايت به وجود ميآورد؛ از جمله اين اشكالات ميتوان به حذف مقاطعي از زندگي مولانا اشاره كرد؛ يعني جايي كه سلطانالعلماء پدر جلالالدين، از دنيا ميرود و او هنوز يك جوان است اما هنگامي كه از مويه بر مرگ پدر سر بر ميدارد تبديل به يك مرد كامل و پخته شده است و نخستين ملاقات او و شمس شكل ميگيرد. در اين ميان، مقطعي كه مولانا تبديل به يك عالم وصوفي برجسته شده است كه شاگران و مريدان فرواني دارد از روايت غريبپور حذف شده است. خلاء اين مقطع زماني احساس ميشود كه ميدانيم مولانا از جايگاه فقه و شريعت به مقام عرفان نايل ميشود و اهميت چرخش زندگي مولانا در اين نكته نهفته است. او شاگردان، مريدان و دنيا را در پي شمس وا مينهد اما چنين رويكردي در اجراي غريبپور به شكل بسيار كمرنگي ديده ميشود.
دليل اصلي استقبال مخاطب از اين نمايش و ارتباط عميقي كه تماشاگر با اثر برقرار ميكند در اين نكته نهفته است كه اپراي مولوي از هر جهت رو به كمال دارد و غريبپور از مرحله نگارش تا آهنگسازي، ساخت عروسك و عروسكگرداني سعي دارد اثري فاخر و در شأن و حد و اندازه نام مولانا ارائه كند.
گردآوري و خلاصه شده از بخش تئاتر روزنامه همشهري
شنبه 14 فروردين 1389 - 10:12