گفتگو
ضياء آراسته
گفتگو با استاد شهريار پرهيزكار، حافظ بينالمللي قرآن كريم
با قرار دادن نوار ترتيل قرآن كريم در ضبط صوت و به كار افتادن آن، نواي دلانگيز تلاوت آواي وحي، انسان را ناخودآگاه به ياد استاد مسلم حفظ و قرائت، شهريار پرهيزكار، مياندازد. اين يادآوري نشأتگرفته از انس بيشتر ما مسلمانان با قرآن و صوت دلنشين بوده و پخش همين دوره ترتيل از راديو نيز مزيد بر علت است. آري دوره ترتيل قرآني با صداي يكي از قاريان و حافظان برتر كشورمان هماكنون در تمام مناطق مختلف ايران اسلامي، حتي در دورترين نقاط و نيز در خارج از كشور مورد استفاده مأنوسان با كلام وحي قرار گرفته است. صداي او، علاوه بر نوارهاي كاست بر روي ديسكهاي كامپيوتري ضبط شده و استقبال گستردهاي را از سوي عموم مردم در پي داشته است. چه بسيار افرادي كه زيربناي فراگيري و حفظ قرآن خود را با گوش فرا دادن به نوارهاي همين دوره ترتيل بنا نهادهاند.
اين دوره ترتيل، با صداي قاري و حافظ برجسته و مشهور كشورمان، استاد شهريار پرهيزكار، تلاوت شده است كه نام او آشناي هر ايراني بوده و اغلب با صوت گيرا، جذاب و باطمأنينه او آشنا هستند.
وي در سال 1371 با توسل به اهلبيت كرامت عليهمالسلام، به عنوان سفير جهان تشيع، افتخاري را براي شيعيان در كشور عربستان سعودي، رقم زد كه تاكنون نصيب كسي غير از ايشان در ميان قراء و حفاظ ايراني نشده است. در عين تلاش هيأت داوران سعودي، جهت برتر نمودن حافظ كشور متبوعشان، شهريار پرهيزكار به قدري به سؤالات هيأت داوران در نهايت اتقان و قدرت جواب داد، كه آنان چارهاي جز اعلام رتبه اول براي او در رشته حفظ كل قرآن نداشتند و كوششي كه هر ساله در اجحاف حق ساير شركتكنندگان خصوصاً ايرانيان مبذول ميكردند، عقيم ماند. استاد پرهيزكار كه در خانوادهاي مذهبي و مشتاق به قرآن و اهلبيت عليهمالسلام رشد و نمو كرده بود، در سن نوجواني به جرگه قرّاء و حفّاظ كشورمان پيوست و بارها در صحنههاي مختلف بنا بر عنايت خداوند و همت والاي خود، توانست رتبههاي مختلفي را كسب نمايد. او چه قبل از ظهور انقلاب اسلامي و چه بعد از آن، حضور نماياني در برنامهها، محافل و مسابقات قرآني داشته و سعي بليغي در رساندن رسالت قرآني خود به همگان نموده است. ايشان، قبل از انقلاب، در بحبوحه نوجواني با نظرات و ديدگاههاي حضرت امام (ره) آشنا شد و به خيل عظيم مردم انقلابي پيوست و بعد از پيروزي نظام اسلامي، وارد سپاه شد و در طول سالهاي دفاع مقدس با حضور در صحنههاي حماسه و خون، علاوه بر دفاع از كيان انقلاب به اجراي برنامههاي قرآني در جبهه و آشنا نمودن رزمندگان پرتوان جبهه حق با كلام وحي، همت گمارد. وي، كتابي را به نام «چگونه قرآن را حفظ كنيم»، به خواست رزمندگان نوشت كه مقام معظم رهبري نيز تقريظي بدين مضمون بر آن مرقوم فرمودند: «يكي از تفضلات الهي بر اين ملت خداجوي و رشيد، آن است كه زمرهاي از بهترين جوانانش را مجذوب قرآن كرده است. اين، اگر قدر دانسته شود، كليد بسي درهاي بسته و راههاي ناگشوده است. آشنايي و انس و تدبر و حفظ و راهجويي از كتاب خدا، منازل پيدرپي تمسك به كتابالله است و اكنون كه يكي از اين جوانان موفق، پس از ورود در اين راه، بحمدالله، نوشتهاي در كمك به ديگران فراهم آورده اينجانب خداي بزرگ را سپاس گفته، از اين جوان عزيز نيز صميمانه تشكر ميكنم. خداوند به وي و همه جوانان عزيز فضل و هدايت خود را نصيب فرمايد.»
براي او همين افتخار كافي است كه به بركت قرآن بارها مورد تفقد امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب قرار گرفته و از محضر آنها به طور مستقيم كسب فيض نموده است. چرا اينگونه نباشد، او كه خلوص و صفاي قلب خود را بارها در ميادين مختلف انقلاب نشان داده و به حق، خود را وقف قرآن مجيد نموده، در راه نشر مذهب شيعه تلاش مستمري داشته است، سزاوار بهترين تشويقها و تقديرها ميباشد: إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ. استاد شهريار پرهيزكار به حق وظيفه خود را انجام داده و در اين راه هر مشقتي را به جان خريدهاند: وَ لا يَخَافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ. پس بر امت قدردان ماست كه وجود اين مناديان وحي و تفضّلات الهي را مغتنم شمرده، مقام و ارجي كه شايسته آن هستند، در جامعه به آنان عطا نمايد تا خدايناكرده اين بزرگان و بهترينهاي امت اسلام در اطراف و اكناف كشور ايران به وادي نسيان و فراموشي سپرده نشوند و حق حقيقي و جايگاه رفيع آنها مورد بيتوجهي قرار نگيرد.
شهريار پرهيزكار در سال 1343 در تهران متولد شد و با پيشنهاد پدر و مادرش فعاليتهاي قرآنياش را شروع كرد. از سال 1352 كه نه ساله بود، شروع به يادگيري قرآن كريم كرد و چون مادرش قرآن و دعا را با صوت حزين در منزل قرائت ميكرد و وي نزد ايشان مينشست، از همين جا علاقمند شد. پرهيزكار ميگويد: «پدرم آدمخوش سليقهاي بود، وي جلسات قرآني را در سطح شهر شناسايي ميكرد كه اساتيدي كه وي در خدمتشان بود، الآن از اساتيد مبرز و مطرح هستند.» او در خدمت آن اساتيد قرائت را شروع كرد. هفتهاي 4 - 5 شب جلسه ميرفت و خسته هم نميشد و پدرش هم او را همراهي ميكرد، مخصوصاً ماههاي رمضان كه خاطره خوشي از آن ماهها دارد، در اين سي شب بعد از افطار ميرفت و وقتي برميگشت، نزديك اذان صبح بود و هيچ احساس خستگي نميكرد و اين در اثر لطف خداوند و شوق و علاقهاي بود كه داشت. بعد از اينكه ديپلم گرفت، وارد سپاه شد و تا سال 1366 در سپاه بود و همان سال وارد دانشگاه شد، در رشته مهندسي كامپيوتر درس خواند و فارغ التحصيل شد. در طول اين دوران نيز شايد 6 - 7 سفر خارجي داشت كه بعضي وقتها حتي از امتحانات عقب ميماند. الآن هم با بعضي دوستان كارهاي جسته و گريخته كامپيوتري انجام ميدهد، ولي عمده كارهايش قرآني است، در شوراهاي قرآني و جلسات طرح و برنامههاي قرآني در سطح كشور فعاليت ميكند.
استاد از انس وعلاقهاش به قرآن براي ما ميگويد :علت عمدهاي كه باعث شد من به طرف قرآن بروم اين بود كه تلاوتهاي زيبا ميشنيدم. اگر صوت زيبا و دلنشين نبود، انگيزه نداشتم كه بروم به طرف قرآن - حداقل در آن سن كودكي انگيزهاي نداشتم - و من الآن دهها قاري قرآن را ميشناسم كه فقط با شنيدن يك نوار قرآن به سراغ قرائت قرآن رفتهاند و براي اينها كسي سخنراني نكرده است و منبري هم نشنيدهاند كه درباره فضيلت قرآن برايشان صحبت كرده باشد. فقط يك نوار - مثلا عبدالباسط - شنيده است و رفته سراغ قرآن و بعد وقتي وارد قرآن ميشود، ممكن است اهداف ديگري پيدا كند و بعد وقتي وارد اين خط ميشود بايد مواظب باشد نيتها و اهدافش از قرآن تغيير نكند و ما هم اينطور بوديم. بعد از 2 - 3 سالي كه قرائت را كار كرديم باز به پيشنهاد پدر و مادرم حفظ قرآن را شروع كردم. جلسه حفظي كنار جلسات قرآن داشتم و من با حفاظ ديگر كار ميكردم و اين حافظان را كه ميديدم، الهام ميگرفتم و تشويق ميشدم و 7 - 8 جزء نيز حفظ كردم. اول جزء سيام را با آنها شروع و حفظ آن را تمام كردم و امتحان گرفتند. بعد اسمنويسي حفظ از اول قرآن شروع شد و حدود چهل نفر ثبت نام كردند، ولي كم كم تحليل رفتند. به آيه پنجاه كه رسيديم چهار نفر رفتند به آيه صد كه رسيديم باز چهار نفر و سوره بقره كه تمام شد، ما پنج نفر مانده بوديم و مسابقه داديم و استاد جلسه عادت داشتند كه جايزههاي بزرگي را هديه ميكردند و خلاصه تا انتها ما چهار نفر بوديم و ادامه داديم.
پرهيزكار از استاد مروت به عنوان اولين استادش اينگونه ياد ميكند: البته من به آن معني در حفظ استاد نداشتم، استاد اولي ما آقاي «مروت» بودند. ايشان ابتدا در قرائت با ما كار كردند كه استاد بسيار مسلط و خوبي بودند، ايشان اول قرائت كار ميكردند ولي تشويق ميكردند كه در كنار قرائت حفظ كنيم. در حقيقت ما روش خاصي در حفظ نداشتيم، بلكه بيشتر بر اساس تجربههاي شخصي كار ميكرديم و گاهي روشي را پيش ميگرفتيم بعد ميديديم مناسب نيست روش ديگري را دنبال ميكرديم. كتاب و نوار آموزشي و خلاصه هيچ چيزي در اين زمينه نبود و فقط هفتهاي يك بار محفوظات خود را نزد استاد تحويل ميداديم، اما همين كه دو سه نفر بوديم و جلسهاي داشتيم خودش مؤثر بود و آدم يك الزامي پيدا ميكرد كه ادامه دهد. مخصوصاً با تشويقاتي كه ايشان ميكردند و ما چون سنمان كم بود، تشويق را خيلي دوست داشتيم - البته يك وقفهاي در حفظ ما افتاد - من در سال 54 يا 55 حفظ را شروع كردم، حدود ده جزء كه حفظ كردم انقلاب شد و جلسات ما متوقف شد، ولي بعد دوباره شروع كرديم و اگر بخواهيم اين فاصلهها را حذف كنيم حدود سه سال حفظ ما طول كشيد.
با توجه به وجود روشها و فنون مختلف فراگيري قرآن، روشها و تجارب استاد از رنگي ديگر است: الآن كه از ما روش ميخواهند و ميپرسند، من روي نظم خيلي تكيه ميكنم، ولي خودم چون تجربه نداشتم بر اساس روش منظمي كار نكردم و الآن متوجه ميشوم كه نظم و اينكه آدم بداند در هر روز چه مقدار حفظ كند، خيلي مهم است و من خودم اين تجربه را نداشتم. گاهي روزي 5 - 6 ساعت كار ميكردم و خسته نميشدم، و بعضي اوقات اصلاً حفظ نميكردم، ولي اگر به طور متوسط حساب كنيم روزي دو ساعت بيشتر نميشد. يك حافظه معمولي كافي است و لازم نيست كه شخص هوش و حافظه خيلي قوي داشته باشد. البته من درسهايم خيلي خوب بود، ولي خودم را در حد متوسط ارزيابي ميكنم.
استاد و داور بين المللي قرآن كريم بهترين ساعات فعاليت حرفهاي در طول شبانه روز را صبحها ميداند: معمولا براي حفظ قرآن ساعاتي را پيشنهاد ميكنند كه انسان يك استراحت كافي داشته باشد و بعد از استراحت وقت خوبي است براي حفظ قرآن كه طبيعتا صبحها يا بعد از ظهرها كه يك كمي استراحت كرده است، مواقع خوبي براي حفظ است، ولي باز نميشود حفظ را به ساعات مخصوصي مقيد كرد. براي قرائت قرآن افرادي كه اهل تلاوت و اهل حال هستند، تجربه كردهاند و ديدهاند كه صبحها و بينالطلوعين وقت خوبي است؛ هم براي تلاوت و هم بهره معنوي بردن از قرآن.
از او ميپرسيم آيا نوع مكان هم نقشي در بهتر حفظ كردن قرآن دارد؟ او ميگويد: مكان هم مهم است، علاوه بر اينكه زمان حفظ بايد وقتي باشد كه شخص نشاط دارد و خسته و عصباني و خيلي گرسنه و سير و غيره نباشد. بايد در مكاني خلوت يا كم رفت و آمد و كم زرق و برق باشد. يعني، اطاقي باشد ساده و الا اگر انسان در اطاقي بنشيند كه رفت و آمد هست - مثلاً تلويزيون هم روشن است - اينها مانع تمركز حواس ميشوند و انسان، از آن بهره كافي را نميبرد.
در حديثي از امام صادق(ع) هست كه: «فقاري القرآن يحتاج الي ثلاثه: بدنٌ فارغ و قلبٌ خاشع و موضعٌ خال؛ قاري قرآن به سه چيز احتياج دارد: «اولاً ناراحتي بدني نداشته باشد دوم اينكه قلب او در مقابل قرآن خاشع باشد و سوم اينكه بايد مكان او خلوت باشد».
قلب خاشع هم مطلب مهمي است و اين هم راههايي دارد، مثل اينكه گفتهاند: انسان بيمقدمه شروع به قرائت قرآن نكند - مثلاً دعايي را قبل از قرائت بخواند - اين دعايي كه براي تلاوت وارد شده فقط براي ثواب آن نيست، بلكه براي اين است كه ذهن انسان متركز شود و بداند چه انتظاري از تلاوت قرآن دارد و آن دعاها را بايد بخواند و خودش را آماده كند و بعد شروع كند، آنهم در يك جاي آرام و با شرايط مهيا، تا بتواند بهره لازم را ببرد. ملاحظات غذايي مؤثر است، در بعضي روايات خوانده بودم كه خوردن مويز، عسل و كندر را سفارش كرده بودند، من اينها را رعايت ميكردم و در واقع مطمئن هستم كه مؤثر بوده است، اما نه به عنوان عامل اول. اگر آدم پايبند به مسايل غذايي نباشد و هر چيزي را كه پيش بيايد بخورد، اين ميتواند كمي كارايي او را كم كند.
شايد فكر كنيم هرگز پيش نيامده است كه استاد نسبت به حفظ يا قرائت قرآن بيحوصله شده باشد و يا احساس كند كه حال حفظ يا قرائت را ندارد، اما پرهيزكار ميگويد: خيلي وقتها پيش آمده كه حال و حوصله قرائت را نداشتهام، در روايات هم هست كه انسان گاهي لحظات اقبال دارد و گاهي ادبار و فرمودهاند: لحظاتي كه ادبار داري به خودت فشار وارد نكن كه اقبال پيدا كني، صبر كن زماني كه نشاط حاصل شد، عبادت يا كاري كه در نظر داري انجام بده. براي من هم گاهي پيش ميآمده كه بيحوصله بودهام و فشار نميآوردم بلكه با كتابهاي ديگر كه شايد قرآني هم نبود خودم را مشغول ميكردم و اگر حال مطالعه كتاب هم نداشتم، خودم را به چيز ديگري مثل تلويزيون مشغول ميكردم.
استاد نيمنگاهي هم به ريزش برخي از كلاسهاي آموزشي قرآني دارد: من دو پينشهاد ميكنم و گمان ميكنم اگر عمل كنند نتيجه بهتري بگيرند. اول اينكه عجلهاي براي حفظ قرآن نداشته باشند. لازم نيست آدم يك ساله يا دو يا سله ساله قرآن را حفظ كند، بعضي ها يك مرتبه علاقمند به حفظ قرآن ميشوند، ميخواهند يك شبه حافظ كل قرآن شوند و ميخواهند در عرض مدت كمي قرآن را حفظ كنند. اينطور نبايد باشد و همين انس با قرآن براي حفظ آن، ارزش است ولو زياد طول بكشد، بنابر اين من توصيه ميكنم براي حفظ برنامههاي سنگين نگذاريم. من هميشه توصيه ميكنم كه دو سه ماه اول را ولو اينكه حافظه شخص قوي و وقت زياد داشته باشد، ولي روزانه بيش از يك ساعت يا نيم ساعت كار نكند. روزي يك آيه حفظ كند. چه كسي گفته كه بايد روزي يك صفحه از قرآن را حفظ كند. كساني در اين راه ثابت قدم ميمانند كه از اول برنامه سنگين اجرا نكنند و الا خيليها حفظ را شروع ميكنند اما يك كمي كه پيش ميرود ميبينند حالا حالاها به آخر قرآن نميرسند و تازه ميبينند كه قبليها نيز از يادشان رفته است و بعد ميبينند كه اين كار آنها نيست و ميگذارند كنار. اگر آدم يك برنامه ملايم داشته باشد مثلاً روزي يك آيه حفظ كند، ولي همين يك آيه را خيلي خوب و اصولي حفظ كند به شكلي كه زود يادش نرود و هر روز علاوه بر حفظ يك آيه جديد، وقتي هم براي مرور آيات قبل بگذارد. تا دو سه ماه همين كار را بكند و بعد از دو سه ماه من فكر ميكنم كه علاقه اين شخص به قرآن دو چندان ميشود. در برنامههاي دشوار، اول علاقه شديد است، ولي شخص بعد از مدتي زده ميشود. دوم اينكه نبايد احساس كند اين حفظ قرآن يك چيز تحميلي است و چيزي كه شوق را از بين ميبرد سخت كار كردن است. اگر انسان كم كار كند و با اينكه هنوز شوق زيادي دارد بگويد: امروز كافي است. آن وقت هر روز مشتاق است كه روز بعد فرا برسد و مشغول حفظ شود، و ما اين اشتياق را ميخواهيم. بايد يك برنامهريزي منظم هم داشته باشد كه من در هر روز بايد اين مقدار را حفظ كنم. البته اگر يك مقداري از مفاهيم قرآن اطلاع پيدا كنند لذت بيشتري از حفظ قرآن ميبرند، ولي نبايد اين كارها سنگين شود و بخواهد همه اين كارها را با هم انجام دهد.
حفظ با نوار هم خوبيهايي دارد و كار را آسان ميكند. چون اگر انسان بخواهد مستقيم به قرآن مراجعه كند، زحمت ميبرد و حوصله ميخواهد ولي شنيدنْ زياد حوصله نميخواهد، ميتواند بشنود حفظ كند، گرچه حفظ از راه نوار آن عمق را ندارد، ولي به هر حال حوصله كمتري ميخواهد و چون نوار نغمه دارد و آهنگين است، بيشتر علاقمند ميشود و زود اين كار را رها نميكند.
استاد پرداختن به تشريفات در عرصههاي قرآني را بالا ميداند: اگر اين مسئله را توجه داشته باشيم که حفظ و قرائت قرآن کريم مقدمه ورود به درياي بيکران اين کلام الهي است، طبيعتاً تمام تلاش مسئولان فرهنگي، ترويج فرهنگ حفظ و تلاوت قرآن و آشنايي با مفاهيم آن خواهد بود.
بايد از حد تشريفات بگذريم و قرآن کريم را فقط يک کتاب مقدس ندانيم بلکه اين کتاب آسماني را کتاب کاربردي و زندگي خودمان بدانيم. با وجود اينکه در گفتار مسئولان کشور و عملکرد رسانهها توجه بيشتر به قرآن کريم موج ميزند اما در عمل مشاهده ميشود که جامعه آن گونه که در شأن قرآن کريم است، سمت و سويي به اين کلام الهي ندارد.
استاد پرهيزكار با بيان اينکه الگوهايي که از سوي رسانهها به نوجوانان و جوانان معرفي ميشوند الگوهاي قرآني نيستند، خاطرنشان کرد: در حال حاضر قهرمانان کشور ما را ورزشکاران و هنرمندان تشکيل ميدهند و ما عنواني به نام قهرمان قرآني در جامعه نداريم. اين مسئله باعث شده که نوجوانان و جوانان ما قهرماناني را در ذهنشان بپرورانند که بيشتر آنها خواننده، هنرمند و يا ورزشکار هستند. ورزشکاران، هنرمندان و ساير افراد جامعه هر کدام داراي شخصيت ويژهاي هستند ولي بايد طوري در جامعه فرهنگسازي شود که الگوها و اسوههاي نوجوانان و جوانان ما الگوهاي معنوي و قرآني باشند. در سالهاي گذشته آن طور که بايد در راستاي ترويج فرهنگ قرآني شاهد فعاليتهاي جدي نبودهايم. سالهاست در اين عرصه درجا ميزنيم و به انجام برخي فعاليتها از قبيل برگزاري مسابقات بسنده کردهايم در صورتي که آموزههاي قرآن بايد به صورت عملي در جامعه پياده شود تا شاهد پيشرفت و ترقي کشور باشيم.
چهارشنبه 6 آبان 1388 - 9:46