مقاله
سازمان تبليغات اسلامي
اين مقاله به بررسي الگوي بهينۀ مصرف در كلام بزرگان ديني خواهد پرداخت و اميد است در سالي كه به فرموده مقام معظّم رهبري، سال اصلاح الگوي مصرف نام گرفته است، بتوانيم گامي هر چند كوچك در اجرايي نمودن اين دستور در ميهن عزيزمان برداريم.
در اين مقاله که قسمت اول آن قبلاً تقديم حضورتان شد، سعي خواهد شد با استفاده از آموزههاي ديني و نيز سخنان بزرگان دين در عصر حاضر به بررسي و تبيين موارد زير پرداخته شود تا خوانندۀ گرامي، به اين نتيجۀ اساسي رهنمون گردد، كه مصرف بهينه، معتدلانه و بخردانه، هميشه از سوي اولياي الهي و بزرگان ديني گوشزد شده است. بنابراين با مرور اين تذكرهاي گرانبها، توجه بيشتري به مصرف بهينه و مناسب خواهد شد.
1) چگونگي سادهزيستي و رعايت الگوي مصرف پيش از اسلام.
3ـ لزوم رعايت الگوي استفادۀ بهينه از منابع و نعمات الهي در عصر حاضر:
در عصر حاضر از مهمترين مسائل جامعۀ اسلامي و از پايههاي رشد و تعالي آن، داشتن برنامۀ درست در امور معيشتي و اقتصادي است كه براي اجرا و تحقق آن نيازمند عزم الهي محكم در برابر مشكلات و برنامهريزي مدوّن و همكاري مردم و مسئولان از يك سو و هماهنگي سرمايههاي فرهنگي، مذهبي و ملّي يعني حوزههاي علميه و دانشگاهها از سوي ديگر؛ بالا بردن سطح فرهنگي جامعه در زمينههاي اقتصادي، مبارزه با فرهنگ مصرفگرايي در ميان مردم، حذف يارانهها از كالاهاي خارجي، حمايت از توليدكنندگان داخلي، مبارزه با قاچاق كالا و سرمايه، توجه به فرهنگ ديني و ملّي، ايجاد بازارهاي رقابتي سالم در درون جامعه، ترويج فرهنگ سادهزيستي و قناعت در قشرهاي مختلف جامعه، مبارزه با مُدگرايي و تجملپرستي، استفاده از نيروهاي خلاق و ژرفانديش جامعه است.
3ـ1) سادهزيستي و نگرش اقتصادي اُسوههاي دين در عصر حاضر:
ـ حضرت امام خميني(ره): امام خميني از برجستهترين چهرههاي زاهد و وارستة زمان بود. آنچنان در جاذبه معنويات قرار گرفته و به ملکوت عالم نزديک شده و حقيقت باطن دنيا را يافته بود که ذرّهاي به تعلّقات و ماديات آلوده نگشت و از هر چه رنگ تعلّق ميگرفت، آزاد بود. امام نه تنها خود زندگي ساده و بيآلايشي داشت بلکه به علما و مديران کشور نيز هميشه سفارش ميکرد که خود را گرفتار تجملات و تشريفات ننمايند.
امام راحل ميفرمايند: «من اکثر موفقيتهاي روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامي، در ارزش علمي و زهد آنان ميدانم و امروز هم اين ارزش نه تنها نبايد به فراموشي سپرده شود، که بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت، هيچ چيزي به زشتي دنياگرايي روحانيت نيست و هيچ وسيلهاي هم نميتواند بدتر از دنياگرايي، روحانيت را آلوده کند».
ـ همساني با مردم ضعيف
اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايند: «خداوند بر رهبران حق واجب كرد كه خود را با افراد ضعيف تطبيق دهند تا تنگدستي بر فقير سنگيني نكند».
دختر امام راحل در خصوص همساني ايشان با مردم ضعيف ميگويند: «ايشان همانند همۀ افراد كشور، كالابرگ داشتند و همانطور كه خيلي خانهها كالابرگ كم ميآورند، در خانۀ امام هم زياد شنيده ميشد كه ميگويند: روغن ما تمام شده، مرغ نداريم و كالابرگ هم نداريم».
امام راحل در زماني كه ميتوانست در يك كاخ زندگي كند، خانۀ محقّر جماران را برگزيد، خانهاي كه از فرط سادگي تعجب جهانيان را برانگيخت. ايشان از هر گونه غذاي چرب و نرم پرهيز كرد و به گفتۀ اطرافيانشان غذاي مورد علاقۀ ايشان نان، پنير و مغز گردو بود. صرفهجويي، زهد و سادگي امام، يادآور زهد علوي بود. به دور از تجمل و ساده ميزيست، ساده ميپوشيد و ساده ميخورد. امام به شدّت صرفهجو و اسرافگريز بود. در منزل ايشان يك چراغ روشن اضافه پيدا نميشد و حتّي گاهي اوقات كه خود امام در حال ملاقات با شخصيتها و افراد، متوجه روشني بيمورد چراغ دستشويي ميشدند، بلند شده و بدون آنكه به ديگران امر كنند، خودشان آن را خاموش ميكردند.
ـ حضرت آيتالله خامنهاي (مدظله العالي): از مرحوم حاج سيداحمد خميني(ره) نقل شده است: «بر خود واجب ميدانم كه شهادت دهم زندگي داخلي آيتالله خامنهاي نه از باب اين كه رهبر عزيز انقلاب ما به اين حرفها نياز داشته باشند، بلكه وظيفۀ خود ميدانم تا اين مهم را به مردم مسلمان و انقلابي ايران بگويم. من از داخل منزل ايشان مطلع هستم. مقام معظّم رهبري در خانه، بيش از يك نوع غذا بر سفره ندارند. خانوادۀ معظّملَه روي موكت زندگي ميكنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس آن جا بود. من از زبري آن فرش به موكت پناه بردم!»
در همين ارتباط، آيتالله سيدمحمود هاشمي شاهرودي ميگويد: «تجملاتي نيستند. همين اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعيت بازداشته است. من اين سادگي را در منزل ايشان به تماشا نشستم. روزي معظّملَه مرا به كتابخانۀ خود دعوت كردند، من در آن جا يك ميز ساده و قديمي ديدم. در كنار ميز نيز يك صندلي كهنه بود. آن ميز و صندلي مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظّم رهبري در كتابخانۀ سادۀ خود هنوز از همان ميز و صندلي استفاده ميكنند».
حجتالاسلام محمدي گلپايگاني در خصوص سادهزيستي مقام معظّم رهبري ميگويد: «با اينكه مقام معظّم رهبري ميتوانند از همۀ امكانات مادّي بهرهمند شوند، سطح زندگي خصوصي ايشان، از سطح زندگي يك شهروند معمولي پايينتر است».
زندگي مقام معظّم رهبري، آيتالله خامنهاي، بسيار ساده و در پايينترين سطح و با كمترين امكانات است. معظملَه مانند معموليترين افراد جامعه زندگي ميكنند.
حجتالاسلام والمسلمين سيدعلياكبر حسيني ميگويد: «ما زماني خدمت ايشان رفتيم و از آقا درخواست نموديم تا اجازه بفرمايند از داخل منزلشان و وضيعت زندگيشان فيلمبرداري كنيم، تامردم وضيعت زندگي رهبر خود را ببينند و بفهمند كه ايشان چگونه زندگي ميكنند»، آقا فرمودند: «اگر شما بخواهيد زندگي مرا نشان بدهيد، ميترسم خيليها باور نكنند».
معظّملَه علاوه بر اين كه از يك زندگي معمولي سطح پايين بهره ميبرند، دائماً به مسئولان سفارش ميكنند: «مواظب زندگي خود باشيد. اسراف نكنيد.»
آيتالله خامنهاي معتقدند كه مردم را بايد عملاً به سادهزيستي دعوت نمود. خودشان در صف مقدم اين دعوت هستند. ايشان در مناسبتهاي خاصّي كه برنامۀ خواندن صيغۀ عقد دارند، قبل از اجراي عقد، حدود يك ربع، عروس و داماد و خانوادههاي آنها را به رعايت صرفهجويي دعوت مينمايند و ميفرمايند: «خرجهاي گزاف نداشته باشيد، تشريفات و ريخت و پاش نداشته باشيد».
خود آقا هم در زندگي خصوصيشان، دقيقاً همينطور عمل ميكنند. معظّمله نه حقوق از جايي دريافت ميكنند و نه از وجوهاتي كه از اطراف و اكناف خدمت ايشان ميآيد، براي زندگي شخصي خود استفاده ميكنند. زندگي ايشان از طريق هدايا و نذوراتي است كه علاقهمندان و ارادتمندان معظّملَه تقديم ميكنند. فرزندان آقا هم همينطور زندگي ميكنند و همين سادگي و سادهزيستي را دارند.
3ـ2) سادهزيستي كارگزاران نظام اسلامي
يکي از ويژگيهاي مهم کارگزاران نظام اسلامي، سادهزيستي است. سادهزيستي و دوري از تجملگرايي يکي از ارزشهاي پذيرفتۀ مکتب انبياء است. از اينرو رهبران الهي، ساده زندگي ميکردند و ديگران را نيز به اين مهم دعوت ميکردند.
بيترديد براي کارگزاران نظام، رعايت سادهزيستي از دو جهت اهميت دارد: اول آنکه آنان پاسداران ارزشهاي اسلامي هستند، از اينرو بايد الگو باشند. دوم، سادهزيستي آنان موجب ميشود که کارگزاران با فقر و درد محرومان و فقيران جامعه بيشتر آشنا شده و سياستهايي را در رفع مشکلات آنها و فقرزدايي اتخاذ نمايند. کارگزاراني که طعم تلخ فقر را نچشيدهاند، نميتوانند درد فقيران و محرومان را درک کنند. از اينرو است که حضرت علي(ع) فلسفۀ زهد و سادهزيستي حاکمان اسلامي را در همدردي با فقيران و محرومان بيان ميکنند: «خداوند بر حاکمان عادل واجب کرده است که زندگاني خويش را در سطح مردم فقير قرار دهند تا رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند».
امام راحل با پيروي از امام علي(ع) فرمود: «رئيسجمهور و وکلاي مجلس از طبقهاي باشند که محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمايهداران و زمينخواران و صدرنشينان مرفّه و غرق در لذات و شهوات که تلخي محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نميتوانند بفهمند.»[i]
با توجه به اهميت سادهزيستي است که حضرت علي(ع)، عثمان بن حنيف ـ استاندار بصره ـ را به خاطر شرکت در مجلسي که فقيران حضور ندارند و از غذاهاي رنگارنگ استفاده شده، سرزنش کرده چنين ميفرمايد: «...امام و رهبر شما از دنيا به جامه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. اگر بخواهم ميتوانم غذاي خويش را از عسل مصفي و مغز گندم و لباس خويش را از ابريشم قرار دهم... چگونه ممکن است هواي نفس بر من غلبه کند و مرا به سوي انتخاب بهترين خوراکها بکشاند در صورتي که شايد در حجاز يا يمامه افرادي باشند که اميد همين يک قرص نان را هم ندارند و ديرزماني است که شکمشان سير نشده است؛ آيا سزاوار است شب را با سيري صبح کنم در صورتي که در اطرافم شکمهاي گرسنه و جگرهاي سوزان قرار دارد؟»[ii]
بيترديد يکي از وظايف مهم رئيس دولت، نظارت بر اعمال کارگزاران است. چنانچه از نامۀ حضرت علي(ع) به عثمان بن حنيف استفاده ميشود، آن حضرت(ع) بر اعمال و رفتار عثمان کاملاً نظارت داشته است. در شأن نظام اسلامي نيست که خداي نکرده برخي از کارگزاران طوري زندگي و رفتار کنند که محبوبيت خويش را از دست داده و موجب فراهم شدن ثروتهاي بادآورده شود. بيترديد يکي از علل محبوبيت شهيدان رجايي و باهنر در جامعۀ ما همانا سادهزيستي آنها بوده است؛ که سادهزيستي آنها امروزه به عنوان يک فرهنگ در جامعه اسلامي ايران مطرح است.[iii]
ـ مصرفگرايي در عصر حاضر
هنگامي که زيربناي مناسب توليد و درآمدي وجود نداشته باشد و در عين حال بر مصرف تأکيد شود، آسيبهاي متعددي در جامعه بروز ميکند. در شرايط رونق اقتصادي و بالا رفتن قدرت خريد مردم، مصرفگرايي رواج مييابد ولي عوامل فرهنگي در تعيين حدود آن بسيار مؤثرند. از جمله عوامل مهم در کنترل مصرف، تشويق مردم به پسانداز و سرمايهگذاري، ارائۀ الگوهاي صحيح مصرف و ايجاد زمينۀ مناسب جهت فعاليت اقتصادي است. در جامعۀ ايران پس از انقلاب به رغم ماهيت و جهتگيري معنوي انقلاب، به علل مختلف، ارزشهاي مادّي رواج يافت و ارزشهاي معنوي را تحتالشعاع خود قرار داد. مصرفگرايي به صورت اخص آن در بين کشورهاي صنعتي و کشورهاي در حال توسعه، عمدتاً بعد از جنگ رواج پيدا کرد. دولت و صاحبان صنايع ابتدا در کشورهاي صنعتي و بعد در کشورهاي در حال توسعه، انسان را به عنوان يک ماشين مصرفکننده مدّ نظر قرار دادند تا از اين رهگذر به اهداف اقتصادي که همانا افزايش مداوم سود است، نائل شوند. بنابراين مصرفگرايي، ضامن چيزي جز نيازهاي کاذبي نيست که در خدمت صنايع و کشورهاي صنعتي قرار گيرد.
البته انسان نيز خود از لحاظ رواني آمادگي براي راحتطلبي، تجملپرستي و حتّي متمايز کردن خويش از افراد ديگر را با در اختيار گرفتن کالاها و خدمات بيشتر دارد تا بدين وسيله از ساير گروههاي جامعه متمايز شود و از اين تمايز براي تثبيت وضعيت اجتماعي خود استفاده کند. از آنجا که مصرفگرايي، برداشت بيش از اندازۀ هر فرد از منابع نادر و کمياب خانواده است، لاجرم اين موضوع باعث فشارهاي متعددي بر خانواده خواهد شد.
مصرفگرايي، سدّي در مقابل توسعه است، زيرا مانع از سرمايهگذاري جهت طرح و اجراي زيرساختهاي توسعه ميشود. هر اندازه که در درون جامعه تبليغات ناسالم در سطح بالا و سطح فرهنگ عمومي در حدّ پايين باشد، به همان اندازه نيز امکان پذيرش روحيۀ راحتطلبي و تجملپرستي بيشتر است. انسانهايي که کمتر اعتماد به نفس داشته و کمتر در مورد نقششان در درون جامعه تفکر ميکنند، سهلتر پذيراي روحيۀ مصرفگرايي در جامعه هستند.
اگر بتوانيم آگاهي و سطح فرهنگ عام را افزايش دهيم، قادر خواهيم بود هم بهرهوري توليد را افزايش داده و هم از مصرفگرايي جلوگيري کرده و لاجرم از اتلاف منابع، ممانعت به عمل آورده و همين امر، منابع را به حدّ وفور براي گسترش ظرفيتهاي توليدي در اختيار خواهد گذاشت. همانطور که بيان شد، مصرفگرايي سبب شکاف بين طبقات مختلف مردم است. اين شکاف طبقاتي که منجر به افزايش تمايز اجتماعي شده، افزايش نفوذ فرهنگ بيگانگان را به همراه خواهد داشت. هر اندازه توزيع ثروت و درآمد در درون جامعه نامتوازن باشد، روحيۀ مصرفگرايي، رواج و گسترش سريعتري در درون جامعه خواهد داشت، به علاوه منبع کسب درآمد، عامل اساسي براي روحيۀ مصرفگرايي خواهد بود. بدين صورت درآمدهاي کلان که از طريق کسب رانتهاي مختلف حاصل شده باشد، به خاطر اين که از طريق توليد حاصل نميشود، روحيۀ مصرفگرايي را نيز سريعتر رواج ميدهد. بنابراين هرگاه دگرگونيهاي اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، کمتر باشد، امکان ايجاد اين رانت کمتر بوده و در نتيجه کسب ثروتهاي بيحساب و بادآورده مشکلتر شده و لاجرم از تجملات و لوکسگرايي کاسته خواهد شد.
از طرفي تکنولوژي جديد، نيازهاي جديد خلق کرده است. نظام سرمايهداري بدون مصرفگرايي قادر به ادامۀ حيات نخواهد بود، لذا جستوجوي بازارهاي مصرف در کشورهاي ديگر را در دستور کار قرار داده است. بخشي از وظائف حاکميت، آموزش درست مصرف در سطوح مختلف، آموزش اجتماعي است و با اين وجود، هيچ تلاشي براي آموزش اين مسئله در کتب درسي يا فيلمها و سريالهاي تلويزيوني مشاهده نشده، به اين ترتيب ضعف آموزش، تشديد روحيۀ تجملگرايي و مصرفگرايي توسط طبقۀ دلال و غيرمولّد جامعه را به وجود آورده است.
شکل گرفتن طبقات اجتماعي، در جوامع در حال توسعه و فرهنگ مصرفگرايي به شكلهاي زير نمايان ميشود:
1ـ الگوهاي مصرفي كشورهاي توسعهيافته عيناً نعل به نعل به كشورهاي در حال توسعه منتقل ميشوند.
2ـ وسايل ارتباط جمعي، مسافران و ديگر عوامل شديداً به اين انتقال كمك ميكنند.
3ـ افراد براي نشان دادن اينكه از وجهه بالايي برخوردارند، در مصرفگرايي، افراطيتر از خارجيان عمل ميكنند.
4ـ به تدريج مصرفگرايي افراطي جزئي از فرهنگ جهان سومي ميشود.
معمولاً در كشورهاي در حال توسعه، مصرفگرايي با عدم امنيت اقتصادي توأم ميشود. در نتيجه، عدم امنيت اقتصادي، مصرفگرايي را تشديد ميكند. نگراني از كمبودها، باعث انبار كردن اجناس ميگردد. انبار كردن اجناس به مصرفگرايي بيرويه تبديل ميشود. نهايتاً همان رفع نيازهاي غيرواقعي بوجود آمده است. البته يك مسئله در اين كشورها به انبار كردن كالاها كمك ميكند و آن، تبديل كالاهاي مصرفي به كالاهاي سرمايهاي است. همين امر باعث ميگردد كه افراد با زمينههاي اجتماعي متفاوت، به پنهان كردن برخي از كالاها بپردازند تا اينكه در آينده از طريق افزايش قيمت، منفعتي داشته باشند. به عبارت ديگر، مصرفگرايي به نوعي فعاليت اقتصادي تبديل ميشود.
هدايت و كنترل مصرف
ـ آسيبشناسي الگوي مصرف
در مقولۀ مصرف بايد به سمت مديريت صحيح حركت كرد. در غير اين صورت نميتوان بين توليد و مصرف، توازن برقرار نمود و به دليل مصرف بيرويه و غيرضروري به اشكال مختلف، منابع و امكانات موجود در جامعه در سطوح مختلف سازماني، خانوادگي و فردي از دست خواهد رفت.
براي نهادينه شدن الگوي درست مصرف، نياز به كار فرهنگي است. در واقع زماني مردم بر اساس يك الگوي صحيح، مصرف خواهند كرد كه آن الگو در باورهاي فرهنگي مردم نهادينه شده باشد، به همين دليل است كه در بسياري از كشورها در مقاطع ابتدايي و راهنمايي، دانشآموزان را با مؤلفههاي مختلف الگوي مصرف آشنا ميكنند.
يك مدرس دانشگاه كه سابقۀ تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور را نيز دارد، در اين باره ميگويد: «در كتابهاي درسي بسياري از كشورها، موضوعي تحت عنوان پيمان با مملكت، جامعه، خانواده و خود افراد مطرح ميشود كه در اين پيمان، افراد متعهد ميشوند كه از منابع و امكانات كشور به درستي استفاده كنند».
در كشور هندوستان به دانشآموزان ياد داده ميشود كه درصد قابل توجهي از مردم آن كشور، زير خط فقر زندگي ميكنند. و آنان بايد در مصرف مواد غذايي و انرژي، دقّت كافي داشته باشند. بنابراين دانشآموزان در جريان تحصيل به اين باور ميرسند كه بسياري از منابع انرژي غيرقابل برگشت است و در مصرف آنها بايد نهايت دقّت را داشته باشند.
حتّي آنان ميآموزند كه چگونه در امر تفريح، صرفهجويي كنند و به اين باور ميرسند كه زمان هدررفته در تفريحات غيرقابل برگشت است و اين كه دانشآموزان ياد بگيرند كه كار را عبادت بدانند. همۀ اين شواهد در دنيا نشان ميدهد كه فرهنگ درست مصرف كردن بايد از همان ابتدا به دانشآموزان آموخته شود تا سرمايههاي ملّي براي نسلهاي آيندۀ يك جامعه، ذخيره شود. دانشآموزان بايد از مقاطع ابتدايي و راهنمايي، با الگوي درست مصرف آشنا شوند تا از طريق فرآيند اجتماعيشدن و فرهنگپذيري ياد بگيرند ميز، صندلي، كلاس و امكانات مدرسه، سرمايههاي ملّي يك كشور محسوب ميشود و بايد از آنها به درستي محافظت كنند؛ چون بدون ترديد هر چه اين نوع آموزشها جدّي گرفته شوند، بهتر از ثروتهاي ملّي صيانت خواهد شد. متأسفانه حساسيت نگهداري از منابع ملّي در برخي از افراد ضعيف است و هزينههاي بيرويه در بعضي از سازمانها و مؤسسات نشان ميدهد كه عدهاي نسبت به هدر رفتن منابع كشور، بيتفاوت هستند. بنابراين بايد از همان مقاطع ابتدايي و راهنمايي، دانشآموزان را با الگوهاي مصرف صحيح آشنا كرد تا از هدر رفتن ثروتهاي ملّي جلوگيري كرد.
اگر بتوانيم آگاهي و سطح فرهنگ عام را افزايش دهيم، قادر خواهيم بود هم بهرهوري توليد را افزايش داده و هم از مصرفگرايي جلوگيري کرده و لاجرم از اتلاف منابع ممانعت به عمل آورده و همين امر، منابع را به حدّ وفور براي گسترش ظرفيتهاي توليدي در اختيار خواهد گذاشت.
يکي از شيوههاي مهم آموزههاي ديني، براي مقابله با مفاسد اقتصادي و اخلاقي و تحکيم ارزشهاي ديني، تقويت باور انسانها به مبدأ و معاد است. اين اعتقاد همچون ناظري دروني، اجراي صحيح دستورهاي الهي را تضمين ميکند. آيههاي مربوط به اسراف، با نهي و نکوهش اسراف و تبذير، سقوط معنوي و عذاب اخروي اسرافکاران را خاطر نشان ميسازد. پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز در روايتهايي، با يادآوري پيآمدهاي اخروي اسراف، همگان را از اين عمل ناشايست باز ميدارند. امام علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «بدانيد که بخشيدن نابجاي مال، تبذير و اسراف است که قدر بخشنده را در دنيا بالا ميبرد و در آخرت پايين ميآورد. او را در ديدۀ مردمان گرامي ميکند و نزد خدا خوار».
تقويت ارزشهايي چون زهد، قناعت، ميانهروي و مانند آن، از يکسو و ترغيب به مبارزۀ جدّي با هواپرستي، خودنمايي و فخرفروشي از سوي ديگر، شيوههاي درمان دروني اسراف و تبذير است. يکي ديگر از عوامل بروز اسراف و تبذير، جهل و ناآگاهي است. بنابراين، اطلاعرساني و دادن آگاهيهاي صحيح و کافي دربارۀ موضوع به مردم و نيز بازشناسي آثار و پيآمدهاي اقتصادي، اجتماعي و معنوي آن، در کاهش روحيۀ اسرافکاري بسيار مؤثر است. همچنين، نظارت همگاني بر رفتار و اعمال افراد که در آموزههاي ديني با تعبير امر به معروف و نهي از منکر از آن ياد ميشود، از کارآمدترين شيوههاي تثبيت ارزشها و مقابله با مفاسد و انحرافهاست. امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز گاهي با نهي صريح و مستقيم و زماني با واکنشهاي اخلاقي، بر اين مهم نظارت داشتند. افزون بر اين، خانواده تأثير بسيار مهمي بر پرورش شخصيت و عملکرد فردي و اجتماعي آدمي دارد. چنانچه بزرگسالان اهل اسراف و تبذير باشند، خواه ناخواه اين روحيه به فرزندان منتقل ميشود. ائمۀ معصوم ـ عليهم السلام ـ با ديدن اسراف و تبذير در خانوادهها، واکنش مناسب و به موقع از خود نشان ميدادند. در حديثي آمده است که امام صادق ـ عليه السلام ـ ميوهاي را ديد که ناخورده، بيرون خانهاي انداخته شده است، ايشان با ناراحتي فرمودند: «اين چيست؟ اگر شما خود سير بوديد، قطعاً بسياري از مردم سير نيستند. آن را به کسي بخورانيد که نيازمند است».
نبود عدالت اقتصادي و جلوگيري نکردن از انباشته شدن ثروت در دست عدهاي خاص، از عوامل مهم بروز پديدۀ اسراف است. از اينرو، اجراي عدالت و توزيع عادلانۀ ثروت، زمينۀ شيوع و گسترش آن را ميکاهد و يا نابود ميسازد. امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ عامل اصلاح و ساماندهي امور جامعه را دادگستري ميداند و ميفرمايند: «تودههاي مردم را جز عدالت، اصلاح نکند».
ناگفته نماند که کنترل صحيح تبليغات بازرگاني و پيشگيري از رشد روحيۀ مصرفگرايي نيز تأثير بسزايي در جلوگيري از اسراف و تبذير دارد. بنابراين، توجه جدّي به اين مقوله نيز حائز اهميت است.
تحکيم باورهاي ديني، تقويت ارزشها، نظارت همگاني، امر به معروف و نهي از منکر، پيشگيري از انباشت سرمايه در دست عدهاي خاص و توجه به عدالتگستري و کنترل تبليغات بازرگاني، از راههاي کنترل اسراف و تبذير است.
ـ برنامهريزي براي درونيكردن الگوي بهينۀ مصرف بايد در چند بُعد صورت گيرد:
1ـ مصرفگرايي صحيح را بايد از طريق آموزشهاي رسمي به كودكان، نوجوانان و جوانان آموزش داد. اين امر بايد از طريق مدارس صورت گيرد.
2ـ مصرفگرايي غلط و صحيح را بايد به شيوه هاي آموزشهاي غيررسمي از طريق رسانههاي جمعي و بويژه راديو و تلويزيون به بزرگسالان نشان داد.
3 ـ توليد در سطح جامعه با يك كنترل و نظارت فرهنگي توأم شود. نبايد گذاشت هر كالايي در جامعه توليد گردد.
4ـ نظارت و كنترل فرهنگي به واردات عمده و خرد، اعمال شود.
5ـ عرضۀ كالا و خدمات در جامعه به گونهاي صورت گيرد كه اعضاي طبقات متفاوت، دسترسي نسبتاً مشابهي به آنها داشته باشند.
6ـ تبليغات بايد به گونهاي باشد كه مصرفگرايي افراطي را اشاعه ندهد، و صرفاً به معرفي كالاها و خدمات بپردازد.
7ـ مطالعات علمي ملّي و منطقهاي پيرامون مصرفگرايي در سطح مملكت صورت گيرد و از مردم نظرسنجي شود.
8ـ فرهنگ مصرف جمعي در زمينههاي مختلف، به جاي فرهنگ مصرفگرايي فردي اشاعه شود.
9ـ فرهنگ بازيافت در ميان مردم رواج داده شود. براي اين منظور، ابزار جمعآوري مازاد مصرف در سراسر جامعه نصب و بكار گرفته شود.
10ـ بازيافت، به عنوان يك ارزش تلقّي گردد و از جوامع ديگر چگونگي عمل بازيافت به نمايش گذارده شود.
مصرفگرايي به عنوان يك فرآيند اجتماعي مهم در قرن بيستم، در غرب ظاهر شد. اعضاي طبقۀ بالاي جامعه آن را به عنوان يك الگوي براي نشان دادن هويت بالا بكار بردند. طبقۀ متوسط از ديگر سو براي نشان دادن وجهۀ بالاي خود از مصرفگرايي استفاده كرده و طبقۀ پايين، بدون توجه به مسئلۀ نيازهاي واقعي و غيرواقعي، در دام مصرفگرايي كاذب افتاده و هر چه بيشتر گذشت، بيشتر در اين دام فرو رفته و ميروند.
اگر دولتمردان با همكاري علماي اجتماعي، چارهاي براي اين معضل اجتماعي ـ اقتصادي ـ فرهنگي نينديشند، جامعۀ ايران سريعاً اسير همان مسائل مصرفگرايي بيرويۀ غرب خواهد شد. كارهائي كه بايد صورت گيرد، نخست در زمينۀ فرهنگي است، آموزشهاي جديد در اين زمينه ميتواند كارساز باشد. دوم در زمينۀ كنترلهاي اقتصادي است، به ويژه براي بخش توليدي كه بايد با كنترلهاي كارشناسي همراه گردد. سوم، استفاده از اهرمهاي سياسي است كه در توزيع كالا و خدمات بايد به كار گرفته شود. در واقع برنامهريزي در سه زاويۀ يك مثلث بايد صورت گيرد:
1ـ برنامهريزي در نهادهاي آموزشي؛
2ـ برنامهريزي در بخش توليد به صورت نظارت شديد؛
3ـ برنامهريزي در كنترل بازار و قيمتها.
بدون شك نفوذ از خارج؛ كار برنامهريزي در اين زمينه را با مشكل روبهرو ميكند، اما جاذبههاي آموزشي داخلي و كنترلهاي منطقي توليدي و توزيعي ميتواند افراد را به الگوهاي مصرفي بهينه هدايت كند.
مصرفگرايي يکي از پديدههاي اقتصادي است که پس از انقلاب صنعتي رونق چشمگيري پيدا کرد. از جمله عوارض اين پديده ميتوان به تهديد منابع، آلودگيهاي محيط زيست و فاصلۀ اجتماعي و تشديد رفتارهاي غلط فردي و اجتماعي چون «اسراف» اشاره کرد. سؤال اساسي اين است که چرا جامعۀ ما گرايش به مصرفگرايي دارد؟ چرا مصرفگرايي براي عدهاي، نوعي افتخار محسوب ميشود؟ آيا ميان مصرفگرايي و توسعهنيافتگي اقتصادي رابطهاي وجود دارد؟ چگونه ميتوان گرايش به مصرفگرايي را در سطح جامعه کاهش داد؟ چگونه ميتوان مردم را در مسير درست مصرف کردن هدايت کرد؟ چه موانعي معضل مصرفگرايي را تشديد ميکند؟
در جوامع در حال توسعه فرهنگ مصرفگرايي به شكلهاي زير نمايان ميشود:
به نظر ميرسد، هدايت و كنترل مصرف از راههاي زير امكانپذير است:
1ـ ايجاد انگيزههاي مثبت كه انسان را به سوي شيوههاي صحيح آن هدايت كند.
2ـ ايجاد انگيزههاي منفي و حذف بسياري از مصارف غيرضروري.
3ـ محدوديت قوانين مصرف و جلوگيري از مصرفهاي غيرضروري مانند؛ مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي.
4ـ تدوين قوانين و الگوهاي صحيح مصرف مانند؛ استفاده از شبكۀ آبرساني بهداشتي همگاني يا بهرهبرداري درست از سرمايههاي ملّي چون نفت و گاز.
5ـ جلوگيري از توليد كالاهاي غيرضروري و تجملگرايانه.
6 ـ هماهنگي سطح مصرف افراد جامعه با سرمايههاي ملّي.
7ـ حاكميت نظام ارزشي مصرف بر اساس احكام ديني و دستورات اسلامي.
در ميان متغيرهاي گوناگون اقتصادي، شايد هيچ كدام به اندازۀ «مصرف» براي عموم مردم مهم نباشد، به گونهاي كه بسياري بر اين باورند كه هدف از فعاليتهاي اقتصادي ديگر مانند پسانداز، سرمايهگذاري، توليد و...، در نهايت مصرف است. متأسفانه دركشور ما ايران، الگوي مصرف به الگوي مصرفي غرب نزديك ميشود بدون اين كه بنيانهاي توليدي و اقتصادي تقويت شده باشد.
مصرف در اصطلاح اقتصادي؛ به معناي استفاده از كالا در هر دوره معيّن و يا مقدار بهرهبرداري از خدمات يك كالا در هر دوره اطلاق ميشود. اين مفهوم در اسلام، با ساير مفاهيم رايج آن تفاوت دارد، زيرا نگاه اسلام به مصرف، نگاه ابزاري است و در نتيجه روش مصرف، محدوديتها و چارچوب خاصّي را براي آن در نظر گرفته است. در نگرش اسلامي ميتوان مصرف را استفاده از كالاها و خدمات براي برآوردن نيازهاي انساني ناميد كه او را در راستاي رشد و شكوفايي اخلاقي و رسيدن به قرب و كمال انساني و الهي مورد نظرش ياري ميكند.
پديدۀ تقليد از مصرف خارجي، نه تنها در بين مصرفکنندگان خصوصي بلکه در بين سازمانهاي دولتي هم به چشم ميخورد زيرا با خريد کالاهاي خارجي، انگيزۀ مصرف نمايشي بالاتر ميرود، در حالي که براي توليدات صنعت نساجي کشور تقاضاي کافي وجود ندارد، مصرفکنندگان از انواع و اقسام پارچه و پوشاک خارجي در بازارهاي کشور استقبال ميکنند. مصرف نمايشي موجب ميشود، انسان در جامعه، هويتي مصنوعي بيابد و به نوعي، «بتپرست مُدرن» گردد. قشرهاي محروم براي سرپوش گذاشتن به درد ناکامي، به محض دريافت اندک درآمد به سمت تقليد مصرفي ميروند و درآمد خود را در راستاي تقويت سود توليدکنندگان تجملي، يا واردکنندگان آن به هدر ميدهند.
از ديگر آفاتهاي الگوي مصرف، مصرف نمايشي و پرستيژي است و مصرفزدگي در ايران نوعي تفکر جديد و تجدد به شمار ميآيد. در جامعۀ امروز ما، بخشي از مصرف، نه به خاطر نياز به کالاهاي خريداري شده، بلکه به دليل کسب موقعيت و منزلت بالاتر صورت ميپذيرد که در اصطلاح آن را «مصرف پرستيژي» ميگويند.
ـ عوامل مؤثر بر الگوي مصرف
ـ توزيع عادلانه درآمدها؛
ـ ترويج الگوي تغذيه؛
ـ استفاده از عوامل فرهنگي مثبت؛
ـ توسعهيافتگي جامعه؛
ـ تبليغات مناسب؛
ـ نوع نگرش و جهانبيني، كسب منزلت اجتماعي و...
5) تبيين اهميت نقش مؤثر مبلّغين ديني در رعايت الگوي مصرف در جامعۀ اسلامي:
تبليغات در معناى وسيع آن، وسيلهاى براى ورود به عرصۀ افكار عمومى است و در تعريف آن گفته شده؛ تبليغات فعاليتى است براى دگرگون كردن عقايد عمومى از راههاى غيرمستقيم و گاه پنهانى با وسايلى چون زبان، خط، تصوير، نمايش و... امروزه تبليغات از جمله عوامل مؤثر بر شکلگيري افکار عمومي است و نقش مهمي در زندگي روزمره پيدا کرده است. اين نقش تا جايي است که جنبههاي مختلف سياست، اقتصاد و فرهنگ و هنر و... را دربر ميگيرد و از ابزار تبليغات براي پيشبرد امور در هر کدام از اين ارکان استفاده ميشود و بيشتر براي تحت تأثير قراردادن اذهان و افکار عمومي و به منظور برجسته جلوهدادن نگرشهاي خاص در هر حوزه، مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد.
تبليغات با توجه به سابقۀ آن که قدمتي بسيار ديرينه دارد، همواره ابزار دست بشر براي ترويج و انتشار عقايد خود در حوزههاي مختلف بوده است. عموماً تبليغات تا جايي پسنديده است که مخلّ ارزشهاي مورد پذيرش عموم در حوزههاي مختلف نباشد. اما در اين نوشته درصدد هستيم تنها به يک جنبه از تبليغات که به عنوان ابزار فرهنگي در حوزۀ اقتصادي عمل مينمايد و براي تبليغ محصولات و کالاهاي تجارتي بيشتر مورد استفاده قرار ميگيرد، نظر داشته باشيم. به عبارت ديگر، منظور، تبليغات بازرگاني ارائهشده از صدا و سيماي جمهوري اسلامي است که يکي از منابع عمده درآمد در اين دستگاه فرهنگي به حساب ميآيد.
يكي از وظايف مبلّغين در امر اصلاح الگوي مصرف و از بين بردن فاصلههاي طبقاتي، استفاده از انديشههاي ناب اسلامي در تدوين برنامههاي اقتصادي يا استناد به آيات و روايات، استنباط احكام فقهي در بُعد اقتصادي و تفسير صحيح آن با به كارگيري نيروهاي آگاه و انديشمند، تحقق اصل عدالت اجتماعي، كنترل و هدايت شيوههاي مصرف در جامعه، محدوديت در واردات كالاها و اشياء غيرضروري، اجراي اصول قانون اساسي در زمينۀ اقتصادي، توجه به كرامت انساني بر اساس اصل خليفۀالهي و محور آفرينش و امانتداري الهي و... است كه ميتواند راهكارهايي در جهت پويايي و شكوفايي اقتصادي جامعۀ اسلامي باشد.
يك مبلّغ ديني براي ايجاد انگيزههاي مثبت و زدودن انگيزههاي منفي، اهرمهاي هدايت و ارشاد فراواني در اختيار دارد. با بيان قوانين جامع ديني و اجراي آن ميتواند از مواردي كه به صلاح جامعه نيست و مفاسد فراواني را به همراه دارد، جلوگيري نمايد.
الگوي مصرف اسلامي بر پايۀ اصول مشخص و روشني استوار است كه با حركت از آنها به اصول خاص ميرسيم. اولين اصل اساسي و بديهي، اصل مسئوليت است. در اسلام، انسان در قبال آزادياش مسئوليت دارد و نميتواند خود را تافتۀ جدا بافته تلقّي كند. در چارچوب اسلامي، زندگي و عمل انسان بايد از هر نظر با مفهوم گستردۀ «عدل» مطابق باشد. ضرورت اعتدال در مصرف، از اينرو بيشتر روشن ميشود كه بدانيم، انسان موجودي است با تمايلات انحرافي و خيالهاي باطل و سركش كه اگر مهار نشود او را از مرز بشريت و مسئوليتپذيري خارج و به موجودي خطرناك تبديل خواهد كرد.
يك مبلّغ ديني ميتواند الگوهاي قابل قبول و مطابق امكانات و شئون اسلامي در خصوص مصرف منابع به مخاطبان ارائه نمايد. بكارگيري آموزههاي ديني ميتواند عامل مؤثر در تغيير الگوي مصرف زائد و منتقد تأثيرات مخرّب عدم رعايت الگوي بهينۀ مصرف باشد. عالمان دين ميتوانند با تكيه بر آموزههاي ديني و الگوهاي برانگيزاننده، مردم را به محدود كردن اميال و عدم خريد كالاهاي خارجي تشويق نموده و به خريد كالاهاي داخلي بر اساس رعايت الگوي مصرف، ترغيب كنند. به عبارت ديگر، جهتگيري ارزشي، شروع مفيدي براي نقد ديني، از مصرفگرايي است.
6) جمعبندي و نتيجهگيري:
از آنچه گذشت، دانستيم تمام تعاليم دين اسلام، مسلمين را به رعايت تعادل و انصاف در تمام شئون زندگي سفارش ميكند و مهمترين دغدغۀ يك مسلمان را «بودن» ميداند نه «داشتن». مسلمان واقعي با تفكر در خويشتن خويش، از تعلّقهاي زائد دنيوي گسسته و به سوي باغ ملكوت پر ميكشد چرا كه از آنجاست و بدانجا باز ميگردد. با اين همه، اسلام هيچگاه مسلمانان را در استفاده از مواهب دنيوي منع نكرده است و هميشه آنها را دعوت به فعاليتهاي اقتصادي صحيح و مثمر ثمر نموده است چرا كه اقتصاد صحيح و پويا، امكانات وسيعي براي رشد ساير استعدادهاي انساني فراهم ميسازد و نداشتن نظام اقتصادي درست و عدم كارآيي آن، باعث اختلال در امكانات رشد و شكوفايي ديگر بخشهاي زندگي انسان ميشود و آنطور كه شايسته و لازم است، به آرزوها و آرمانهاي مطلوب نخواهيم رسيد.
شكل و سطح مصرفكنندگان كالا و خدمات (افراد، خانوارها، بنگاهها، دولت و...) تحتتأثير استاندارد مصرف، درآمد، موقعيت اجتماعي و از همه مهمتر، اعتقادات و مباني فكري فرد يا جامعه تغيير ميكند.
در جهان پيشرفتۀ امروز، وجود قوانين و تصميمهاي صحيح اقتصادي، ميتواند سرنوشت و آيندۀ يك جامعه را تحت تأثير قرار دهد تا جايي كه گسترش تكامل معنوي يك جامعه و فراهم نمودن زمينههاي انديشۀ توحيدي و دفاع از كيان جامعۀ اسلامي و مبارزه با مفاسد اخلاقي و تأمين بهداشت همگاني، منوط به اقتصاد سالم است.
اقتصاد جوامع انساني بر سه پايۀ؛ توليد و توزيع و مصرف استوار است. در دين مبين اسلام، داشتن برنامۀ صحيح اقتصادي در امور زندگي، از نشانههاي انسانهاي پرهيزکار و با ايمان است. تدوين قوانين و مقررات جامع و تصميمگيريهاي درست اقتصادي، تضمينکنندۀ آيندۀ کشورهاي در حال توسعه و مستقل است.
هدايت و کنترل مصرف و شناخت انواع مصرف و الگو ميتواند علاوه بر به کارگيري نيروهاي خلاق و هوشمند، عاملي در خودکفايي ايران اسلامي باشد.
آسيبشناسي الگوي مصرف، شناخت رابطۀ آن با درآمد ملّي، دوري از مصرفگرايي غربگونه و تجملاتي، شناخت قاچاق و زيانهاي آن بر جامعه، اثرات مصرف کالاهاي خارجي و عدم استفاده از اجناس و توليدات داخلي، بيان الگوهاي مصرف و رياضت اقتصادي، مبارزۀ دقيق و حسابشده با قاچاق کالا و ارز، تدوين مقررات دقيق گمرکي و مالياتي و... رعايت اين نکات ما را در ساخت ايراني آباد و آزاد، يار و ياور خواهد بود.
مصرفکنندگان بر اساس اعتقادات و بينش، تا حدّ امکان بايد از کالاهاي خارجي به ويژه غربي کمتر استفاده کنند و توليدکنندگان با رعايت نکات دقيق استاندارد در توليد، و رسانههاي گروهي در عدم تبليغ اجناس خارجي، و شهروندان در تحريم کالاهاي غيرضروري و لوکس و...، موجبات رشد و شکوفايي اقتصاد نوپاي اسلامي و داشتن آيندهاي درخشان در تمامي عرصهها را در سطح جهاني فراهم نمايند.
همانطور که بيان شد، مصرفگرايي سبب شکاف بين طبقات مختلف مردم است. اين شکاف طبقاتي که منجر به افزايش تمايز اجتماعي شده، افزايش نفوذ فرهنگ بيگانگان را به همراه خواهد داشت. هر اندازه توزيع ثروت و درآمد در درون جامعه نامتوازن باشد، روحيۀ مصرفگرايي رواج و گسترش سريعتري در درون جامعه خواهد داشت، به علاوه منبع کسب درآمد، عامل اساسي براي روحيۀ مصرفگرايي خواهد بود. بدين صورت درآمدهاي کلان که از طريق کسب رانتهاي مختلف حاصل شده باشد، به خاطر اين که از طريق توليد حاصل نميشود، روحيۀ مصرفگرايي را نيز سريعتر رواج ميدهد. بنابراين هرگاه دگرگونيهاي اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، کمتر باشد، امکان ايجاد اين رانت کمتر بوده و در نتيجه کسب ثروتهاي بيحساب و بادآورده مشکلتر شده و لاجرم از تجملات و لوکسگرايي کاسته خواهد شد. از طرفي تکنولوژي جديد، نيازهاي جديد خلق کرده است. نظام سرمايهداري بدون مصرفگرايي قادر به ادامۀ حيات نخواهد بود، لذا جست و جوي بازارهاي مصرف در کشورهاي ديگر را در دستور کار قرار داده است. بخشي از وظائف حاکميت، آموزش درست مصرف در سطوح مختلف آموزش اجتماعي است و با اين وجود، هيچ تلاشي براي آموزش اين مسئله در کتب درسي يا فيلمها و سريالهاي تلويزيوني مشاهده نشده، به اين ترتيب ضعف آموزش، تشديد روحيۀ تجملگرايي و مصرفگرايي توسط طبقۀ دلال و غيرمولّد جامعه را به وجود آورده است. حضور فعال بخشهاي دلال و واسطهگر اقتصادي در جامعۀ ما، شرايطي به وجود آورده است که حتّي نظام اقتصادي را در مقابله با مفاسدي نظير سرمايهگذاريهاي غير توليدي، با مشکل مواجه کرده است. در اين صورت اگر سيستم بتواند سمت و سوي توليد جامعه را تعيين کند و جامعه نيز از تحرک طبقاتي بازماند، قاعدتاً ميتوان انتظار داشت که الگوي مصرف در جامعه تصحيح شود و با توليد بالقوه منطبق گردد.
يکي ديگر از راههاي برونرفت از اسراف، دوري خواص و شخصيتهاي مهم جامعه از زندگي اشرافي و تجملي است؛ زيرا شيوۀ زندگي آنان بر ديگران تأثير ميگذارد. هنگامي که براي رسول خدا(ص) نوشيدني بسيار گوارايي آوردند، فرمودند: «آن را از من دور سازيد که اين نوشيدني مترفان است».
فهرست منابع
1. قرآن کريم.
2. صحيفۀ سجاديه امام سجاد(ع).
3. سيد رضي، نهجالبلاغه؛ خطبۀ 160.
4. ابن کثير، قصص الأنبياء، جلد2.
5. عدوي محمد احمد، دعوۀ الرسل اليالله.
6. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه.
7. مجلسي. محمدباقر، حيات القلوب، جلد1.
8. تاج لنگرودي. محمدمهدي، اخلاق انبياء.
9. تفسير نمونه، جلد10.
10. قمي. شيخعباس، سفينۀ البحار، جلد16.
11. مجلسي. محمدباقر، بحارالأنوار، جلد16.
12. کليني. محمديعقوب، اصول کافي؛ کتاب الإيمان والکفر؛ باب تواضع.
13. عاملي. شيخحر، وسايل الشيعه، جلد5.
14. کليني. محمديعقوب، اصول کافي؛ جلد اول.
15. سبط بن جوزي، تذکرۀ الخواص.
1. نهجالبلاغه، صبحي الصالح، خطبۀ 23.
3. نهجالبلاغه، فيضالاسلام، نامۀ 35.
چهارشنبه 4 شهريور 1388 - 13:51