كتاب
م- رستمي
گزارش به خاك هويزه
(خاطرات سردار يونس شريفي)
مصاحبه و تدوين: سيدقاسم ياحسيني
سوره مهر
چاپ اول: 1388
كتاب گزارش به خاك هويزه، مجموعه خاطرات سردار يونس شريفي است كه توسط سيدقاسم ياحسيني، مصاحبه و تدوين شده است. حسيني ميگويد: «دو سال پيش كه براي گردآوري خاطرات رزمندههاي كهنهكار، اما فراموش شده دشت آزادگان به سوسنگرد رفته بودم، گرماي كلام يونس، مرا به روزهايي برد كه معلوم نبود اگر جوانها و مردم دشت آزادگان نبودند، چه بلايي سرمان ميآمد.
در همه اين شبها و نيمهشبها، يونس فقط يك بار گريه كرد آن هم وقتي بود كه خبر به خاك افتادن حسين علمالهدي را به او ميدهند.»
كتاب، گزارش به خاك هويزه، فقط خاطرات شش ماه اول جنگ اين جوان هويزهاي است. روايتي سالم و صادقانه از روزهايي كه حتي نميشد در خاك و خانه خودت، سرت را از خاكريز يا پنجرهاي بالا بياوري.
يونس شريفي خاطرات خود را از زمان كودكي بازگو ميكند و زادگاهش هويزه را با دقت يك نقشه توصيف مينمايد.
«هويزه از قرنها قبل مركز شيعهنشين منطقه بوده و از اين محل عالمان و مجتهدان زيادي ظهور كردهاند. در عصر صفويه، هويزه يكي از مراكز اصلي نهضت مشعشعيان شيعي مذهب بوده است.
سردار جانباز يونس شريفي در اين كتاب اشاراتي نيز به مسائل سياسي، اجتماعي و آراء و انديشههاي روشنفكران آن دوره ميكند. و همچنين شرحي از فعاليت برخي گروههاي سياسي معاند و نيز رژيم بعث عراق در مقابله با نظام اسلامي به دست ميدهد.
رژيم بعث عراق با تبليغات «خلق عرب» و مسلحكردن عشاير و كشاورزان، براي انقلاب نوپاي ايران، خوابها ديده بود. اين رژيم به طور گسترده و وسيعي، شروع كرد به قاچاق و ارسال اسلحه به ايران و توزيع آن ميان مردم و خصوصاً عشاير عرب منطقه، فوج فوج انواع اسلحه، شامل كلت، مسلسل و تفنگ از مرز عراق وارد خوزستان شد و ميان عشاير پخش شد. يكي از مدخلهاي ورودي اسلحه مرز هويزه بود. قاچاقچيها شبانه انواع اسلحه را داخل مرز ميكردند.»
«با شروع جنگ خواسته و ناخواسته در تنوره جنگ افتادم. ما چند نفر بدون داشتن پست سازماني مشخصي و در محروميت مطلق، زير نظر «حامد جرفي» بخشدار هويزه شروع به فعاليت و تلاش كرديم. چند روز قبل از شروع جنگ و در همان اوايل شهريور سال 1359 روزي حامد جرفي آمد و گفت: عراقيها با حدود صد دستگاه تانك لب مرز مستقر شدهاند.
پرسيدم كجا مستقر شدهاند: حامد گفت: در منطقه طلائيه هستند.»
با شروع جنگ، هويزه به تصرف بعثيها درآمد. اما چند روز بيشتر طول نكشيد.
به هر حال مردم هويزه مثل مردم سوسنگرد با قيام همگاني با دشمن درگير شده و موفق شده بودند هويزه را از اشغال دشمن پاك سازي كنند و شهر آزاد شود. اما بار ديگر در روز 27 دي ماه دشمن آمد و هويزه را كه آن هم در آن مقاومت مردمي صورت گرفته بود به اشغال خود درآورد. شيرازه سپاه هويزه از هم پاشيد و بسياري از نيروهاي ما به شهادت رسيدند.
هويزه به مدت يك سال و چند ماهي در اشغال نيروهاي بعث عراق بود. در اين مدت هويزه را به تلي از خاك تبديل كرده بود و هيچ خانهاي را سالم و آباد نگذاشته بود.
«معاون فرمانده سپاه به من دستور داد تا با يك لودر براي جستجوي اجساد شهدا به هويزه رفتيم... رانند لودر تا بيلش را در زمين فرو كرد ناگهان لباس فرم حسين علمالهدي از زير خاك خودنمايي كرد. حسين در روز عمليات تنها پاسداري بود كه لباس فرم پوشيده بود. وقتي لباسش را زير خاك ديدم، احساس كردم قلبم دارد از دهانم خارج ميشود. و پاهايم سست شده است خيالم راحت شد كه دست كم جسدي از حسين باقي مانده است به راننده گفتم: برو عقب! خاكها را با دست خودم پس زدم. فانسقه خاكي دور كمر شهيد علمالهدي مشخص شد. با كمال تعجب ديدم كه آن قرآن هميشگي سيدحسين به هنگام شهادت نيز همراهش بوده و در اين مدت كه زير خاك خفته است، آن قرآن هم با او بوده است. روي سينه حسين هنوز عكس كوچك امام و آرم سپاه پاسداران نشسته بود. خاك را كه كاملاً پس زدم، ديدم بر خلاف اجساد ديگر كه استخوانهاي جسدشان سالم است جمجمه حسين خرد شده است. تمام استخوانهاي تنش خرد و متلاشي شده بود. تانكهاي دشمن با شني خود روي جسد شهيد علمالهدي رفتهاند و استخوانهاي بدنش را خرد كردهاند. دلم ميخواست با تك تك سلولهايم فرياد مظلوميت علمالهدي و يارانش را به گوش زمين و آسمان برسانم.
به اهواز رفتم شبانه به در منزلشان رسيدم. خيلي آشفته بودم. در خانه شهيد علمالهدي را زدم حاج خانم در را به رويم باز كرد. زبانم بند آمده بود و نميتوانستم حرف بزنم. تنها كاري كه كردم قرآن زير فانسقه سيدحسين را بيرون آوردم و نشان مادرش دادم. به يك باره همه چيز برايشان روشن شد. مادر علمالهدي گفت: ميدانستم كه حسينم شهيد شده، اما به من ميگفتند او اسير شده است حسين كسي نبود كه بگذارد زنده به دست دشمن اسير شود.»
سيد قاسم ياحسيني تلاش كرده است تا در اين مصاحبه و تنظيم و تدوين مكاشفهاي ابعاد مختلف شخصيت، زندگي و واقعيتهاي دوران زندگي سردار يونس شريفي را به نمايش بگذارد و از اين رو خواننده «گزارش به خاك هويزه» به خوبي با فضا و احساس آن روزها همراه ميشود.
اين كتاب ميتواند براي كليه مخاطبان خصوصاً نسل جوان و نوجوان موقعيتي را فراهم نمايد تا اطلاعات و هيجانات آن سالها را به خوبي دريافت نمايند.
چهارشنبه 7 مرداد 1388 - 15:17