مقاله
روح الله تيموري نسب
كارشناس معاونت امور مجلس و استانها
با وجود گسترش روزافزون رسانههاي دنياي مجازي و تبادل شگفت انگيز اطلاعات درگستره شبكه اينترنت، كتاب به عنوان ابزاري مكتوب در جهت آگاهي بخشي و عمق دادن به جهان بيني آدميان هنوز كارآمدي و اهميت خود را از دست نداده و به نظر ميرسد سرعت زندگي صنعتي و ماشيني نتوانسته از تأثيرگذاري كتاب بر اذهان و دنياي دروني آدمها بكاهد. هياهو و غوغاي تمام نشدني زندگي شتابزده و پرسرعت امروز در همه دقايق و ثانيهها حضوري جدي و پررنگ دارد تا نگاهها هر چه بيشتر متوجه ظواهري شود كه به اشكال مختلف در همه جا ديده ميشوند و حريص نگاههاي سرگشته انسانها هستند. فضاي گسترده شهرها هر روز تنگتر شده و ساختمانهاي سر به فلك كشيده با شمايلي جذاب هويتي واقعي تر از ايدهآلها و بلند پروازيهاي آدميان پيدا ميكنند. گويي به جاي اينكه انسانها هر روز با چيزهاي واقعي و از جنس زندگي مواجه شوند و بر داناييشان افزوده شود با دست سازهاي فريبندهاي رو به رو ميشوند كه هر چه بيشتر آن ها را از خودشان دور ميكند و تنهايي عذابآوري را برايشان به ارمغان ميآورد. آدميان به سراغ هر چه ميروند نميتوانند گوشهاي از وجود گمشده خودشان را بيابند و پاسخ درستي براي كنجكاويشان پيدا كنند. در اين ميان رسانههاي تصويري هم كه هر روز به بهانه پركردن اين خلأها به تعدادشان افزوده ميشود نتوانستهاند گامي به سوي آرامش آدمي و عمق بخشيدن به نگاههاي او به درستي بردارند و به نگرانيها و دلواپسيهاي او بيش از پيش افزودهاند.
اگر در هر روزي از خانه به قصد رسيدن به مقصدي خارج ميشويم نگاههايمان را تيزتر كنيم، قدري رفتارهاي جمعيت زيادي از مردم را در نظر بگيريم كه از اين طرف به آن طرف ميروند متوجه ميشويم كمتر كسي است كه به نحوي مشغول سر و كله زدن با تكنولوژيهاي وارداتي و متداول شده نباشد و سيطره و جذابيت تكراري اين وسايل آن چنان است كه آرامش فضاي زندگي شهري به هم ريخته و شهروندان فقط گاهي نگاه به دنياي اطرافشان مياندازند و دوباره و به سرعت به درون خودشان فرو ميروند و از تعامل با ديگران بيگانه ميشوند. شايد آدمي گمان نميكرد دوري از طبيعت و مهاجرت به شهرها و محبوس شدن در خانههاي چند متري اينچنين او را از زيباييها و ارتباطات ناب و مفيد انساني دور كند و هر روز هر چه بيشتر با همنوعان خود احساس غريبگي كند، اما سرعت فزاينده زندگي ماشيني وضعيت او را به اين عادت دچار كرده است كه حتي حاضر به تلاش براي يافتن پاسخ اين پرسش اساسي نباشد كه چرا اينچنين اشتراكات زندگي انساني از بين رفتهاست و چگونه و با چه روشي ميتوان آدميان را از اشترك در تجربهها براي بهرهمندي بيشتر از مواهب زندگي بهرهمند كرد؟
بيشك در مقابل دستسازهاي تكنولوژي بشري كه به قصد رفاه هر چه بيشتر آدميان به زندگي او عرضه ميشود نميتوان ايستاد و آنها و تأثيرگذارايشان را نفي كرد چرا كه با نوع زندگي اكثريت عجين شدهاست و ظاهراً نبود آنها گذران زندگي را با بحران رو به رو ميكند. پس چه راه قبلاً تجربه شدهاي را ميتوان براي نزديكي هر چه بيشتر آدميان به يكديگر و درك بهتر آنها از زندگي تجويز كرد؟
ترويج فرهنگ كتاب و كتابخواني و استفاده از نيروي خلاق نويسندگان و محققان بزرگ كه در قالب كلمات و جملات تبلور مييابد يكي از راههاي مفيد و امتحان شدهاي است كه ميتواند انسانها را به آشتي دوباره با هم دعوت كند و اشتراكات ارزشمند دنياي شلوغ آنها را بشناساند. چرا كه با دست گرفتن و مطالعه هر كتاب فرد وارد دنياي جديدي از پنجرههايي ميشود كه در طول زندگي شايد هيچگاه فرصت مواجه شدن با آنها را پيدا نكند.
تنها با خواندن كتاب است كه بيشمار افراد ميتوانند در شناخت سفيدي و سياهيهاي يك دنيا شريك شوند و حتي بدون ملاقات يكديگر از يك دريچه واحد به وقايع روبرويشان نگاه كنند. به همين دليل است كه هنر مكتوب از ديرباز بعلت مانايي و اينكه در اختيار نسلهاي بعدي قرار ميگيرد مورد توجه انسانها بوده و هر ملتي سعي بر اين داشتند كه يادگاري از فرهنگ خود براي آيندگان به جا بگذارد. حال اين ميراث ميتوانسته در قالب يك نقاشي بر روي صخرههاي محل زندگي انسانهاي غارنشين باشد، يا تكه ظرفي سفالين و كتابي بر روي نخستين كاغذهاي اختراعي بشر باشد. بدين شكل محققان امروزي ميتوانند با بررسي وسيلهاي دست ساز انسانهاي گذشته تا اعماق فرهنگ و شيوه زندگي آنها پيش روند، اينگونه است كه انديشههاي نويسندگاني در سدههاي گذشته در ميان عبارات كتابهايشان هنوز محل بحث و گفتوگو و مباحثه است و در ميان مردماني چند نسل بعد از خودشان هنوز حضور دارنده از آنچه گفته شد ميتوان نتيجه گرفت انديشه متعالي آدمي هيچگاه محصور در نقطه و مكاني خاص نبوده و به راحتي مهمان كساني ميشود كه حتي يك بار خالق اثر و محل زندگي و زايش انديشه او را نديدهاند. امروزه اين ماشينهاي مدرن و ساختمانهاي باشكوه و وسايل ارتباط جمعي نيستند كه باعث پيوند انسانها با يكديگر ميگردند، چرا كه هيچگاه قادر نيستند انديشه و نگاه آدمي را از ظواهر زندگي به اعماق معاني با ارزش ببرند و قدري آرامش دروني براي او به همراه بياورند و همواره در حال تغيير و دگرگوني كاذب هستند، بلكه اين انديشههاي انسانياست كه از اذهان پويا به بيرون تراوش ميكند و ديگران را با تجربههاي ناب و پاسخ و پرسشهايي مبتلا به زندگي روزانه شريك ميسازد تا آن جهانبيني خود را براي درك بهترينها گسترش و وسعت دهند، تجربههايي كه تنها در هنر مكتوب آدمي قابل دسترسي است.
بر همين اساس و پيش فرضهاست كه رشد و پيشرفت ملتها و غناي فرهنگي آنها را بر اساس ميزان اطلاعات و تيراژ كتابهاي انتشار يافته ميسنجند و ملتي كه در اين ميان دچار ركود و ايستايي شدهاست بيشك در آينده نيازمند واردات عناصر زندگي مدرن و بيگانه با فرهنگش ميباشد.
براي آشنايي دوباره انسانها با هم و معنا بخشيدن به دقايق شتابزده زندگي ميبايد با هنر مكتوب و جاودانه آدمي كه نماد اصلي آن كتاب ميباشد، دوباره آشتي كرد و فرهنگ اصيل آن را نهادينه كرد. آن زمان است كه تيراژ 1500 يا 3000 كتاب براي جمعيت كشوري چند ده ميليوني فاجعهاي عظيم و جبران ناشدني به حساب ميآيد.
شنبه 26 آبان 1386 - 11:18