ويژه نامه
دكتر رضا دهقاني
(قسمت اول)
سرآغاز:
با نزول نخستين آيههاي قرآن كريم و ابلاغ پيام جهاني اسلام به مردم عالم در واقع نشر و بسط آيين جديد آغاز شد. سراسر حيات مبارك پيامبر اسلام وقف نشر و تبيين اسلام بود. ائمه مكرم اسلام نيز همان سيره نبوي را با مدنظر قرار دادن اقتضائات عصري، تداوم بخشيدند و علما، فضلا و مبلغين اسلامي نيز در ادوار مختلف تاريخ تمام همت و توان خود را در راه نشر و گسترش اصول حقه مكتب اسلام در پهنه گيتي گذاشتند. بر همين اساس ضروري به نظر ميرسد مطالعهاي فراگير با رويكردي تاريخي و مستند و به دور از هرگونه جانبداري و پيشداوري به سير تاريخي تبليغات در جهان اسلام بالاخص ايران صورت بگيرد.
سايت اطلاعرساني سازمان تبليغات اسلامي در نظر دارد به مقوله تبليغات اسلامي از منظري تازه بنگرد و استقبال و رضايتمندي طيف مخاطبان خود بهويژه جوانان را به عنوان ميزاني جهت ادامه و اصلاح راه خود در نظر دارد. واقعيت امر آن است كه آنچه در مقوله اسلام و تبليغات ميگنجد و بر روي سايتهاي مختلف اينترنتي مشاهده ميكنيم عموماً مطالبي سطحي و كممايه هستند كه از يك يا نهايت دو كتاب اقتباس شدهاند و بعضاً اشتباهات فاحشي در آنها ملاحظه ميشود كه برخي از آنها ذهن خواننده را گمراه ميكنند. با توجه با اين نيازها و ضرورتها محورهاي خاصي را تعريف كردهايم و از شما عزيزان دعوت ميكنيم اين پژوهش مبسوط را كه در حدود بيست قسمت منتشر خواهد شد، دنبال نماييد.
محورها:
1- نظري اجمالي به اوضاع ديني مردم ايران قبل از اسلام 2-ظهور آيين اسلام و نشر و بسط آن در ايران 3-قرآن نخستين مبشر تبليغ اسلام 4-تبليغات در سيره نبوي و علوي 5-وضعيت ديني مردم ايران در دو قرن اول هجري 6-دولت آلبويه و نضج تشيع 7-ايران عصر مغول و استحكام پايههاي تشيع 8-رسميت يافتن تشيع در عصر صفوي(پيامدها و نگرشها) 9-جامعه ديني ايران در عصر قاجار 10-جايگاه مجتهدين، مبلغين و وعاظ در عصر قاجار 11-اسلام و هيأتهاي تبشيري مسيحي در عصر قاجار 12-مشروطه و دينداران روشنانديش 13-تبليغات اسلامي در دوره پهلوي اول و دوم 14-مجتهدين و علما و مقوله نشر اسلام در عصر جديد 15-علما و تأسيس حوزههاي علميه 16-ايدئولوژي اسلامي راه تازه مبارزه ضداستبدادي 17-مبارزه به مثابه تبليغ 18-و...
ابزارهاي تبليغ
1- مسجد و منبر(نقش و كاركرد تاريخي) 2-حج و جهاد 3-مبلغين و هيأتهاي مذهبي(نقش و كاركرد تاريخي) 4-قيام عاشورا، حسينيهها و تكايا 5-كتاب 6-روزنامه 7-تأسيس مدرسه ديني و مراكز اسلامي 8-رسانههاي همگاني(مطبوعات، راديو، تلويزيون، اينترنت...)
بحثهاي نظري تبليغات
1- آسيبشناسي تبليغات 2-مبلغ و شرايط آن 3-تبليغات و روانشناسي مخاطبان
آيين زرتشت، دين مردم ايران قبل از اسلام
دين مردم ايران پيش از اسلام، زرتشتي بود كه آيين رسمي شاهنشاهي ساساني محسوب ميشد. آيين زرتشت منسوب به زردشت، قديميترين پيامبر آريايي است. افلاطون در كتاب«آليسبيادس» براي نخستين بار از او نام برده است و «پليني و پلوتارك» در آثار خود مفصلاً از وي ياد كردهاند و او را شش هزار سال پيش از افلاطون دانستهاند. ولي سخني كه اكثر محققان با آن موافقند آن است كه اين پيامبر آريايي در 1000 سال پيش از ميلاد مسيح ظهور كرده است. نام اين پيامبر در اوستا «زرهتوشتره» آمده كه به معناي دارنده اشتر زرد يا شتر نيرومند است. گويند نخستين بار كه براي او كشف و شهود دست داد در كنار رود داسته بود. ناگهان فرشتة وهومنه (بهمن يا پندار نيك) از سوي اهورامزدا بر وي نازل شد و فرمان خداي را به او رسانيد. زردشت دين خود را به گشتاسب عرضه كرد، ولي كارپانها كه كاهنان جادوگر دربار او بودند وي را از پذيرفتن اين دين باز ميداشتند تا سرانجام به دين او در آمد و آيين مزديسنا يعني خداپرستي را پذيرفت. درباره زادگاه زردشت اختلاف است. بعضي او را از شرق ايران يعني خراسان بزرگ و ماوراءالنهر دانسته و برخي از آذربايجان پنداشتهاند. چون دين اوستايي در دنباله دين ودايي است و بخصوص گاتها كه به تحقيق از خود زرتشت است از نظر زبانشناسي شباهت بسياري به ريگودا دارد، و ديگر اين كه خدايان ودايي در دين زردشتي به صورت ديو يا فرشته درآمده و پادشاهان آريايي قديم شرق ايران مانند جمشيد و فريدون در بين دو قوم مشتركند. بنابراين دين اوستايي دنباله آيين ودايي است و محال است شخصيتي به نام زردشت از غرب ايران كه در آن زمان نژادهاي غيرايراني در آن ميزيستند و زبان آنان غيرآريايي بوده از ميان چنان مردمي برخيزد و از راهي دور كه بالغ بر 2500 كيلومتر ميشود رخت سفر بربندد و دين خود را به زباني غير از زبان مادري خود به گشتاسپ پادشاه بلخ عرضه كند. سبب اينكه بعضي آذربايجان را زادگاه او پنداشتهاند آن است كه آتشكده آذرگشنسب كه در كنار درياچه اروميه در تخت سليمان جاي داشت در زمان آذربدان يا پادشاهان قديم آذربايجان كه از مغان بودند در دوره هخامنشي در آن سرزمين بنيان نهاده شد و بعدها در افواه مردم چنان مشهور شد كه اين آتشكده را شخص زردشت بنا نهاده و خود از آذربايجان بوده است. زردشت به فكر تجديد نظر در دين ودايي و آيين مزدايي كه مخلوط با خرافات بود بيفتاد. چون فلات ايران پيش از آمدن آرياييها خالي از سكنه نبود و بوميان آن با قوم جوان و تازه نفس آريايي مخالف بودند و مانع پيشرفت آنان ميشدند به فكر افتاد كه نخست آرياييهاي ايراني را كه داراي خدايان گوناگون بودند و هر تيره و قبيلهاي به خداي خاصي گرايش داشتند متحد سازد و به توحيد و يك خدايي در آورد.
او نخستين پيامبر يكتاپرست آريايي است كه خط بطلان بر همه خدايان بيشمار ودايي كشيد و آنان را از مقام الوهيت به درجه ديوي و ظلمت تنزل داد. زردشت به خداي يكتايي قايل شد كه او را اهورامزدا يعني داناي توانا ميخواند. در پيش او همه خدايان آريايي و غيرآريايي و موجودات شرير و تاريكي و جانوران درنده و آزارنده و بيماريها و رنجها و مرگ در شمار ديوان محسوب ميشدند. طبق مضامين اوستا، بالاترين قدرت جهان هستي اهورامزدا ميباشد. اين اسم كه گاهي هم به صورت مزدا اهورا و يا اشكال ديگر بيان شده نام خداي مذهب زردشتي است. زردشت جهان آفرينش را به دو قسمت متمايز تقسيم كرد. اصل يكي از آنها را كه همه خيرها و خوبيها از آن پديد آمده بود «اسپنته مينو» يعني معناي مقدس، و اصل ديگر را كه همه زشتيها و بديها و تاريكيها از آن صادر شده بود، «انگره مينو» يعني معناي پليد و ناپاك نام نهاد. بنابراين روشناييها، نور، زيبايي، آتش، گاو و همه جانوران مفيد و نيكي و راستي و همه خوبيهاي جهان از معناي نيك پديد آمده بودند. تاريكي، زشتي و جانوران زيانرساننده و مردم غيرآريايي و بيماريها و رنجها و ديوان و مرگ و همه ابديها از معنا و اصل بدي يا اهريمن زاييده شده بودند. از اين جهت است كه زردشتيان قديم را ثنوي يعني قايل به دو اصل نيكي و بدي دانستهاند.
در مذهب زردشت اهورامزدا نورالانوار است يعني همه انوار جهان از مقام الوهيت او صادر شده است و فرامين الهي او به دستياري شش فرشته مقدس جاودان كه امشاسپندان ناميده ميشوند اجرا ميگردد و نام ايشان از اين قرار است: وهومنه (بهمن)، كه فرشته پندار نيك و نهاد خوب است. اشاوهيشته (ارديبهشت) كه فرشته راستي و عدالت است. خشته و تيريه (شهريور) كه فرشته شهرياري و حكومت خوب است. هئوروتات (خرداد) كه فرشته رسايي و كاميابي است. امرتات (امرداد) كه فرشته بقا و جاوداني است. اسپنته ارماايتي (اسفندرامند) كه فرشته رحمت و باروري است. زردشت اساس سعادت دنيوي و اخروي را بر سه اصل اخلاقي نهاده كه هوتمه (منش نيك) و هوخته (گفتار نيك) و هورسته (كردار نيك) باشد. در ثنويت زردشت عالم مادي با عالم معنوي يعني انگره مينو (اهريمن) با اسپنته مينو (خرد مقدس) و به عبارت ديگر تاريكي با روشنايي و زشتي با زيبايي و دروغ با راستي و خير با شر در برابر يكديگر قرار دارند. آدمي در دين زرتشت اگر خير را اختيار كند سعادتمند و اگر شر را برگزيند شقاوتمند است. تعاليم زردشت نتيجه تكامل مذهبي سابق آرياييهاي ايراني در هماهنگي با محيط كشاورزي و دامپروري ايران آن روزگار بوده است. عمر دنيا در دين زردشت دوازده هزار سال است كه در سه هزار سال نخستين هرمزد يا جهان روشنايي و اهريمن يا عالم تاريكي دركنار يكديگر ميزيستهاند. جهان روشنايي در بالا و عالم تاريكي در زير قرار داشته و هوا بين آن دو فاصله بوده است.
آفريدگان در اين سه هزار سال در حالت امكاني بودهاند. سپس اهريمن نور را بديد و در صدد نابودي آن برآمد. هرمزد كه از سرانجام كار آگاه بود قرار يك جنگ نه هزار ساله را با او گذاشت زيرا ميدانست در پايان كار اهريمن شكست خواهد خورد. اهريمن ديگر باره به تاريكي اندر افتاد و سه هزار سال در آنجا بيحركت بماند، هرمزد در اين فرصت سه هزار ساله دست به آفرينش جهان هستي زد و گاو و جانوران سودمند و مشيك و مشيانك و از پشت ايشان آدميان را بيافريد. سپس دوره سه هزار ساله آميزش نور و ظلمت كه آن را گمزشن گويند آغاز شد و جنگ بين خير و شر در گرفت. سه هزار سال پس از ظهور نخستين انسان، زردشت براي هدايت مردم قيام كرد. در هنگام ظهور او بيش از سه هزار سال از عمر دنيا باقي نمانده بود. در پايان هزار سال از نطفه زردشت كه در درياچه چيچست (اورميه) پنهان است از شكم سه دختر به نامهاي هوشيدر، هوشيدرماه و سوشيانس به طور خارقالعادهاي ظهور خواهند كرد.
در هنگام زادن آخرين منجي موعود كه سوشيانس باشد جنگ نهايي و قطعي بين خير و شر در ميگيرد و همه مردگان برميخيزند و قيامت برپا ميشود و ستاره دنبالهداري به نام گوچهر بر زمين ميافتد و شعلهور ميشود و همه معادن و فلزات كه آخته ميگردد و چون سيل روان ميشوند آن مايع گداخته براي نيكان چون شير گرم و ملايم خواهد شد. پس از شكست لشكريان اهريمن، اهريمن تا ابد در ظلمت فرو ميرود و زمين صاف و مسطح شده از هر تيرگي پاك ميگردد. اين حالت را فرشكرد گويند كه به معناي تصفيه و تجديد است و جهاني نو كه جز نيكي و عدالت و راستي در آن حكمفرما نيست به وجود ميآيد و جهانيان براي هميشه خوشبخت و كامران خواهند بود. بنا به اعتقادات زردشتي، روان آدمي پس از مرگ سه روز در اطراف جسد به سر ميبرد و سپس بر اثر وزش باد به جايگاهي كه بايد حساب اعمال خاكي خود را در آنجا بدهد و مورد قضاوت واقع گردد برده ميشود. جسد او را بايد دور از مردم بر بالاي كوه در جاهايي كه آنها را برج خاموشان گويند بيفكنند تا طعمه مرغان و جانوران لاشخور گردد. پس از مدتي آن استخوانهاي پراكند را گرد آورده در چاهي كه آن را استودان (استخواندان) گويند ميريزند، زيرا آب و خاك و آتش مقدساند و آلودن آنها جايز نيست.
اوستا كتاب مقدس زردشتيان است كه در طول زمان توسط موبدان زردشتي به خصوص تا دوره اسلام به آن اضافاتي شده و از صورت اوليه خود خارج شده است. ولي قسمتي كه اثر مسلم زردشت است گاتها ميباشد كه اكنون در ميان كتاب يسنا جاي دارد.
اوستاي پيش از اسلام به بيست و يك نسك يا كتاب تقسيم ميشد ولي پس از اسلام بسياري از نسكهاي آن گم شده و اوستاي موجود به شرح زير به پنج كتاب تقسيم گرديد:
1- يسنا كه به معناي نيايش است و سرودهاي گاتها كه قديميترين قسمت كتاب اوستا است در اين جزء قرار دارد، يسنا را 72 فصل است، گاتها مشتمل بر 17 سرود است كه سراسر آن به نظم است.
2- يشتها به معناي ستايش و قرباني دادن است و آن را 21 فصل است.
3- ويسبرد به معناي همه مردان و بزرگان دين است و 24 فصل دارد.
4- ونديداد يا ويديوداد، به معني قانون ضد ديو ميباشد و آن را 22 فصل است.
5- خرده اوستا به معناي اوستاي كوچك است كه مشتمل بر دعاهاي روزانه ميباشد.
اوستا، الفبايي مخصوص و صدادار دارد كه آن را دين دبيره ميخوانند كه به معناي خط دين است. زردشت پيامبر، آيين قبل از خود را اصلاح كرد و شرك ايران را در طريق يكتاپرستي رهبري كرد و اخلاق بزرگ تربيتي را عرضه داشت. دين زردشت عبارت است از پرستش خداوند متعال اهورامزدا يا اورمزد، آفرينندهاي كه نوراني، باعظمت، بسيار بزرگ، خوب و زيباست. خدايي كه عقل كل بوده و شادي را تا نقاط دور ميپراكند، او خداوند نور خداوند خلوص و حقيقت است. تمام مواهب ارزنده از اوست كه سر آغاز آنها موهبت زندگي و همچنين جاودانگي است. هيچ خدايي در قديم، جز يهوه تا اين اندازه به توحيد نزديك نيست. خدايان درجه دوم آيين قديم، در دين جديد قدرت خود را از دست ميدهند. اهورامزدا را ايزدان و امشاسپندان ياري ميكنند از نظر فلسفي مزديسنا طرفدار اصالت دوگانگي است. در مقابل اصل نيكي اصل بدي انگره مينو است كه زيان ميرساند و به اهريمن مشهور است. از نظر زردشت وجود هر انسان پرمعني و بينهايت ارجمند است بنابراين اخلاقي پديدار ميگردد كه منشا مذهبي دارد و تكاليف انسان را ارزش بسيار ميبخشد، هركس كه در طريق اهورامزدا قدم بردارد، نيكوكار است و هركسي موانعي ايجاد كند و با كاميابي راه حق را به تاخير اندازد بدكار است. اولين وظيفه آدمي پرهيزگاري است و آن عبارت است از پذيرفتن آيين درست و اطلاع از دستورهاي زردشت و ترغيب مردم به ايمان اهورامزدا، دومين وظيفه اخلاص و پيروي از راستي و درستي است. به زردشتي مومن سفارش شده است كه هر چيزي را با وسواس پاك نگاه دارد. هر ظرف، اسباب و جامهاي كه با كمترين تماس با پليدي آلوده شده است، بيدرنگ به كناري نهاده ميشود و سپس تمامي شيء آلوده با مالش با خاك و آب آميخته به ادرار گاو و يا در خاك كردن آن براي مدتي معين پاك و تطهير ميگردد. تف انداختن خاصه در حضور شخص ديگر عملي منكر است، حتي هوايي كه با تنفس از ريه خارج ميشود موجب نجاست است از اين رو در عصر حاضر موبدان و روحانيون در هنگام افروختن آتش مقدس در آتشكدهها با دستارچه دهان را ميبندند مبادا نفس پليد ايشان به آن عنصر پاك اصابت كند.
مرسوم است كه غالباً اوستا را با زند در يكجا آورده، زند اوستا ميگويند، زند عبارت از تفسيري است به زبان پهلوي كه در زمان ساسانيان بر اوستا نوشته شده است. پازند عبارت از شرحي است كه براي زند نوشتهاند و چون خواندن خط پهلوي دشواري بوده و به واسطه شباهت حروف به يكديگر و وجود لغات آرامي موسوم به هزاروارش در آن زبان براي درست خواندن كتاب مقدس اوستا را به خط دين دبيره نوشته و به زبان دري ترجمه كردهاند و در حقيقت پازند شرح زند است به زبان پارسي دري كه خالي از هزاروش و لغات آرامي ميباشد.
با توجه به آنچه گفته شد بنا به نظر آرتور كريستين سن ايرانشناس دانماركي، دين زردشت يكتاپرستي ناقص است: در اين دين ايزدان بسيار وجود دارند ولي ميتوان گفت كه همه آنها تجليات ذات مزدا و در عين حال مجريان اراده اويند، كه يگانه«خواست خدايي» است. ثنويت و دوگانگي اين دين يك امر ظاهري بيش نيست، چه نبرد بين دو گوهر نيك و بد (دو اصل جهاني) به پيروزي گوهر نيك پايان خواهد يافت.
آيين زردشت چون در طي فرمانروايي چهارصد ساله ساسانيان عادت كرده بود بر قدرت دولت متكي باشد. به مجرد آن كه اين نقطه اتكايي را از دست داد در اكثر شهرهايي كه به زور و قوه قهر فتح شدند تدريجاً حيثيت و اعتبار گذشته خود را از دست داد. پيشوايان مذهب زردشت در دولت ساساني صاحب قدرت شدند و احياناً با اشراف بر ضد پادشاه تباني ميكردند. در جامعه بويژه در ميان عوام نفوذ و تاثيرشان بسيار بود به طوري كه در زندگي هريك از ايشان دخالت مينمودند. همه چيز ميبايستي به تصويب و تصديق روحانيان باشد. نفوذ روحانيان تنها به قدرت ايشان در رسمي شناختن زايشها و زناشوييها و جز اينها و اقدام به تطهيرات و قربانيها نبود بلكه دارايي املاك زميني و منابع ثروت هنگفت كه از جريمههاي ديني و عشر و بخششها حاصل ميشد، در اين امر دخيل بود. بعلاوه ايشان چنان استقلال وسيعي داشتند كه دولتي در دولت تشكيل ميدادند. موبدان به كردار و رفتار مردم نظر داشتند و اراده اخلاقي و معنوي ملت، خاصه تا نيمه اول قرن ششم ميلادي در دست ايشان بود. يكي از نتايج اين اختيار واسع توليد استبداد در ميان موبدان و ديگر غلبه ظواهر و رسوم ديني و شست شدن عاطفه مذهبي و شيوع تزوير و تقدس دروغين بود.
ظهور فرقههاي مخالف سنت، بر شدت اين استبداد افزود. روحانيان زردشتي چنين ميپنداشتند كه وظيفه حكومت ياري كردن با ايشان در دفع پيروان اين فرقههاست و حكومت نيز بيآنكه همه وقت به عواقب وخيم اين سختگيريهاي ديني توجه داشته باشد بر طبق اين طرز فكر عمل ميكرد. به اين ترتيب، مذهب زردشتي با سختگيري و تعصب و ناموافقي با دين ديگر پيرو عقايد مطلق و آداب سخت و مناهي آزاردهنده شد. پيش از آن كه اين مذهب، حكومتي و رسمي شود، بيشك در نقاط مختلف ايران فرقههايي كه از دين مزدايي منشعب شده بود موجود بود، بعضي عقايد اين فرقهها را مذهب رسمي به مرور جذب كرده ولي البته موجب از ميان بردن فرقههاي مختلف مزدايي نشد و فتح مذهب رسمي، پس از آنكه قرنها دين مزدايي در ايران معمول بود و گذشت زمان ناچار گروه و فرقههاي گوناگون از آن بوجود آورده بود، فتحي ظاهري مينمود. شكل معمولي مذهب ساساني زرواني بود ولي پس از فتح عرب، ايرانيان اين شكل را رها كردند و براي از ميان بردن افكار زرواني كوشيدند دين زردشتي از جانب مشرق هم در معرض خطر واقع شد، زيرا كه دين بودايي در اين نواحي در حال گسترش بود. اين دين پيش از ميلاد مسيح از حدود هند به بلخ رسيده و در آن ديار داراي معابدي بود، از آن جمله معبد نوبهار، در اواخر دولت ساسانيان در مشرق ايران عموماً و در بلخ خصوصاً بوداييان فراوان بودند و شهر مزبور يكي از مراكز مهم دين بودايي به شمار ميرفت. يكي از زائرين چيني موسوم به هوان تسنگ كه از سال 629 تا 625 م به سير و سياحا مشغول بود گذارش به بلخ افتاد كه در آن عهد صد دير بودايي و سه هزار شمن يا طلاب و زهاد و رهباني داشته و در معبد نوبهار كه صد نفر شمن داشته، مدت يك ماه منزل كرده است در آنجا تشتي را ديده كه بودا براي غسل و تطهير به كار ميبرده و همچنين يك دندان بودا و جاروب بودا. چون موبدان زردشتي كه در مركز دولت ساساني نفوذ بسيار داشتند از نواحي مشرق دور بودند و به علاوه نشر دين بودا خطر سياسي براي دولت ايران نداشت و شمال خراسان داراي طرز حكومت خاص بود، آزادي بوداييان خيلي بيشتر از نصرانيان بود اما امر نبايد موجب شود كه از خطر بالقوه گسترش دين بودايي براي دين زردشت غافل بمانيم كه روحاً اختلاف شديد با دين بودا دارد. ترقي روز افزون دين بودايي كه با دين زردشت اختلافهاي اساسي داشت در مشرق ايران نمودار و شاهد ناهماهنگي زردشتيان ايران است. معهذا انحطاط آن بيشتر ناشي از انحطاط نيروي اخلاقي طبقه موبدان بود تا از اعمال زور و فشار عناصر فاتح.
قدرت موبدان پس از انقراض سلسله ساساني كه رسماً حامي دين زردشتي بود، خيلي كم شد ولي بازهم چون جمع كثيري از ايرانيان تا اواخر قرن سوم دين زردشتي داشتند، موبدان به اندازه قابل اعتباري قدرت داشتند و اگر هم مقام سياسي خود را از دست داده بودند؛ از آنجا كه دين زردشتي نگاهبان روايات و شعائر ملي بود، نفوذ معنويشان كم نبود، خاصه موبد موبدان كه رئيس و حافظ دين شمرده ميشد و در حقيقت چون شاه از ميان رفته بود و اشراف به قوت اصلي خود باقي نبودند موبد موبدان رئيس حقيقي ايرانيان زردشتي بود و هرچند قدرت و اعتبار او به مرور كه ايرانيان دين اسلام را ميپذيرفتند، نقصان مييافت در آخر قرن سوم محترم و صاحب اختيار معنوي و ديني بود و حل و عقد مسائل و مشكلات ديني را به عهده داشت. عموماً در دوران قدرت مسلمين، علماء زردشتي همچنين فعاليتهاي ديني و فرهنگي خود را دنبال ميكردند و از طرف مسلمانان هيچ گونه مزاحمتي نسبت به آنها نبود. همچنين آتشكدههاي زيادي كه در سراسر ايران وجود داشتند همچنان شعلهور بودند، و حتي آثاري از آنها هنوز در ايران و خارج ايران باقي مانده است. زردشتياني كه اسلام ميآوردند خودشان آتشكدهها را نيز به مسجد تبديل ميكردند و رأساً به حذف اساطير و خرافات از آيين زردشتي در باب تكوين جهان پرداختند. پرستش خورشيد را ملغي كردند تا توحيد شريعت اهورامزدايي را بهتر نمايان سازند و به تفسير و توجيه بسياري از مواردي كه به نظر ناموزون ميرسيد پرداختند. مؤلفههاي آيين زردتشي با وجود در اقليت محدود قرار گرفتن پيروانش در فرهنگ ايران و اسلام پايدار ماند و عناصري از فرهنگ امروزين ما را تشكيل ميدهد.
منابع و مآخذ:
1- جان بيناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1344
2- آرتور امانوئل كريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه غلامرضا رشيد ياسمي، تهران، ابنسينا، 1341
3- سعيد نفيسي، تاريخ تمدن ايران ساساني، تهران، دانشگاه تهران، 1331
4- عبدالحسين زرينكوب، تاريخ مردم ايران، تهران، اميركبير، ج2، 1368
5- غلامحسين صديقي، جنبشهاي ديني ايران، تهران، پاژنگ، 1378
6- فيليلس شاله، تاريخ مختصر اديان بزرگ، ترجمه منوچهر خدايار محبي، تهران، طهوري، 1355
7- شائول شاكد، از ايران زرتشتي تا اسلام، مطالعاتي درباره تاريخ دين و تماسهاي فرهنگي، ترجمه مرتضي ثاقبفر، تهران، نشر ققنوس، 1381
8- محمودرضا افتخارزاده، اسلام و ايران، تهران، انتشارات رسالت قلم، ج1، 1377
يكشنبه 26 فروردين 1386 - 12:10