ويژه نامه
مريمالسادات سعيد واقفي
نام كتاب: پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در مثنوي مولوي
نويسنده: قادر فاضلي
ناشر: نشر الهادي، 1385، تهران
كتاب حاضر علاوه بر مقدمه داراي شش فصل و فهرست آيات و احاديث و اعلام است. روش كتاب توصيفي و تحليلي و موضوع آن نظر مولوي راجع به رسول اكرم صلياللهعليهوآله وسلم است و هدف از نوشتن اين كتاب شناساندن پيامبر به مخاطبان از طريق سخنان و اشعار مولوي است.
مولف در فصل اول به بررسي پيامبري رسول اكرم صليالله عليهوآله در اديان ديگر پرداخته و اين عناوين را مطرح كرده است:
شناخت پيامبر اكرم در اديان گذشته، مرآتيت رسول خدا، انتظار پيامبر آخر زمان، عدم شناخت واقعي مقام پيامبر اكرم، تقلبي بودن ذات كفار، آينه حقنما بودن، تمسك به نام پيامبر، حوادث شيرخوارگي پيامبر، حادثه اول و دوم...، نبوت و مليت.
مرآت بودن آن حضرت يعني به محض روبهرو شدن با آن حضرت سيماي واقعي خود را ميتوانيم مشاهده كنيم؛ حال خوب يا زشت. به همين دليل كفار و دشمنان از حضرت رويگردان بودند و انسانهاي پاك سيرت شيفته رسول خدا ميشدند. مولوي چه خوب آينه خدايي رسول اكرم صليالله عليهوآله را سروده است در ذيل به چند نمونه از اين ابيات اشاره ميكنيم:
پيش از آنكه نقش احمد فر نمود
نعمت او هر گبر را تعويذ بود
كاينچنين كس هست يا آيد پديد
از خيال روش دلشان ميطپيد
سجده ميكردند كاي رب بشر
در عيان آريش هر چه زودتر1
نويسنده تمسك به نام پيامبر صليالله عليهوآله را به اين صورت بررسي كرده است كه اگر انساني الهي باشد نام او نام خداوند ميشود. بنابراين تمسك به نام او مانند تمسك به نام خداوند است. كساني كه به پيامبر خود وفادار بودند از روي همين صدقي كه داشتند به پيامبر نيز انس و الفت يافتند و به آن حضرت هم عشق ميورزيدند. خدا هم به پشتوانه اين علاقه، آنها را در آسايش نگه ميداشت. گروهي ديگر از نصرانيان بودند كه به نام پيامبر صليالله عليهوآله بيعلاقگي نشان دادند و به عذاب خدا دچار شدند.
بود در انجيل نام مصطفي
آن سر پيغمبران بحر صفا
بود ذكر حالها و شكل او
بود ذكر غزو وصوم و اكل او2
نويسنده فصل دوم كتاب را نگاهي به پيامبري رسول اكرم صليالله عليهوآله از ابعاد مختلف اختصاص داده و اين عناوين را مورد بررسي قرار داده است: پيامبري رسول اكرم صليالله عليهوآله، جان جهان بودن پيامبر، نور بودن پيامبر، راهنمايي و كشتيباني پيامبر، ماه آسمان نبوت، مظهر اسم هادي بودن، مظهر اسم محيي بودن، پيامبر و جبرئيل. مضاف بر اين كه مولف با استناد به اشعار مولوي پيامبر را جان جهان ناميده است.3
پيامبر در حديثي خود و اهل بيتش را به نوح و كشتي نوح تشبيه كرده و هركه بدان پناه آورد نجات يابد و هركه رويگرداند غرق ميشود، مولوي نيز به تفسير و تحليل آن پرداخته است.
مولوي پيامبر را به نوح كاني لقب داده كه در اشعار زير به آن اشاره ميكنيم.
باش كشتيبان در اين بحر صفا
كه تو نوح ثانيي اي مصطفا
رهشناسي ميببايد بالباب
هر رهي را، خاصه اندر راه آب4
هر انساني در هر برهه از زمان نياز به راهبر دارد كه مولانا در تشبيه ديگرش پيامبر را خضر عالم معرفي كرده است. نويسنده در ادامه درباره پيامبر و جبرئيل مطالبي را بيان كرده است و به اين نكته اشاره كرده است كه چگونه پيامبر صدايي را شنيد. رابطه پيامبر و جبرئيل رابطهاي عاشقانه بوده است و همين عشق مايه نزديكي آن دو به هم ميشد به حدي كه فرصت انديشيدن را نيز ميستاند. مولانا درباره اين رابطه (پيامبر و جبرئيل) ابياتي را سروده است. در ادامه درخواست پيامبر از جبرئيل مطرح ميشود كه پيامبر از جبرئيل خواست كه به صورت واقعي ظاهر شود و جبرئيل امتناع كرد، اما با اصرار پيامبر جبرئيل صورت واقعياش را نمايان كرد و پيامبر طاقت نياورد و از هوش رفت.
بايد متذكر شويم كه مدهوش شدن پيامبر جنبه جسماني داشت. همانطور كه قواي جسماني پيامبر ظرفيت محدود دارد، قواي معنوي جبرئيل نسبت به قواي معنوي رسول خدا محدود است و به خاطر نامحدود بودن ظرفيتش نتوانست تا آخرين مرحله معراج با پيامبر باشد.5
مولف در فصل سوم به موضوع سيري در مقامات پيامبر اكرم صليالله عليهوآله در مثنوي پرداخته و اين موارد را در اين فصل گنجانده است:
مقام پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله راز آفرينش بودن او، عالم، آيات وجودي پيامبر اكرم صليالله عليهوآله، وصف ازليت، قلب بيدار اسلام، شاهد امت، قيامت عظمي، خاتميت پيامبر اكرم، جاودانگي پيامبر، معراج پيامبر.
از عناوين ذكر شده در اين فصل به شرح سه نمونه آن ميپردازيم:
1) از صفاتي كه مولانا به پيامبر لقب داد به قيامت عظمي ميتوان اشاره كرد. از اين رو اين صفت را به پيامبر نسبت دادند كه مناسبت معنوي كلمه قيامت با حالات پيامبر اكرم است و اين مناسبت قيامت با پيامبر از چند جهت است: جهت اول پيامبر با قيام خود در اين دنيا نيز قيامتي را برپا كرد.
انسان كامل مظهر اسما و صفات الهي است و همه هستي مظهر شئونات وي هستند.6 نظر مولوي درباره مقام حضرت محمد صليالله عليهوآله اين است كه هركسي كه مقام او را درك كرد حتماً قيامت را نيز درك خواهد كرد.
2) از ديگر صفات مخصوص پيامبر، به خاتميت آن حضرت ميتوان اشاره كرد كه غير از او هيچ پيامبري به اين مقام نرسيد. نظر مولوي درباره خاتميت اين است كه حضرت محمد صليالله عليهوآله علاوه بر اينكه خاتم پيامبران است از نظر معرفت و تعالي هم به درجه ختميت رسيده و اسراري را در قرآن و احاديث بيان كرده است.
3) معراج پيامبر از ديگر عناوين اين فصل به شمار ميرود و حقيقت معراج از نظر مولوي فناء فيالله شدن انسان كامل است.7 معراج يعني برخاستن از خود، نويسنده بعد از اين به معراجهاي مختلف ديگر از جمله معراج يونس كه در شكم ماهي بود اشاره ميكند و متذكر ميشود كه هر انساني در حد كمال خود به معراج ميرود و هيچ معراجي با ديگر معراجها مساوي نيست.
نويسنده فصل چهارم معجزات و كرامات پيامبر صليالله عليهوآله در مثنوي را بيان كرده و تعريف معجزه و كرامت و فرق معجزه و كرامت و كاربرد معجزه و حقيقت، اهميت معجزه و گواهي طفل شيرخواره بر رسالت پيامبر اكرم صليالله عليهوآله را نيز توضيح داده است.
معجزه عبارت است از كاري كه مدعي رسالت جهت اثبات رسالتش انجام ميدهد، به طوري كه ديگران از انجام آن عاجزند.8
تفاوت معجزه و كرامت: معجزه توسط پيامبر جهت اثبات حقانيت صادر ميشود. اما كرامت از غير پيامبر است. حقيقت معجزه تحقيق اراده الهي به دست فرستاده الهي يا تحقيق اراده پيامبر به اجازه الهي است. نويسنده در ادامه مطالبش به مهمترين معجزات پيامبر صليالله عليهوآله اشاره ميكند كه عبارتند از: شقالقمر، قرآن، سيل مكه، ستون حنانه، سقايت كاروان تشنه، سفيدپوست شدن غلام سيهرو، مؤلف فصل پنجم را به سيري در سيره پيامبر اكرم صليالله عليهوآله اختصاص داده است.
سيره يعني روش زندگي. «سير» رفتن است و «سيره» روش.9 مولوي در مثنوي سيره رفتاري پيامبر را به تصوير كشيده است. از جمله اين سيره رفتاري ميتوان به اين موارد اشاره كرد: بندهنوازي پيامبر، عيادت از بيمار، مهماننوازي پيامبر، بتشكني و آزادسازي پيامبر، تقوامحوري و عقلگرايي، خلقخواهي و خدادوستي پيامبر اكرم، پيامبر حريص هدايت، پيامبر پدر امت، پيامبر و مليگرايي. از ميان عناوين ذكر شده به توضيح بتشكني و آزادسازي پيامبر اكرم اكتفا ميكنيم:
بتپرستي يكي از محصولات جهالت است. هر انساني كه از روي تعقل كار كند بر اشياي بيجان سجده نميكند. يكي از شيوههاي عملي پيامبر اكرم بتشكني و رها كردن مردم از بند بتهاي دستساز بود. پيامبر خانه كعبه را پاكسازي كرد و اين رسم ناپسند را از بين برد و به بركت روش پيامبر مردم از قيد بتپرستي رهايي يافتند. مولوي اشعار زيبايي درباره بتشكني سروده است كه در ذيل به آن اشاره ميكنيم:
چند بت بشكست احمد در جهان
تا كه ياربگوي گشتند امتان
گر نبودي كوشش احمد، تو هم
ميپرستيدي چو اجدادت صنم
اين سرت وارست از سجدهي صنم
تا بداني حق او را بر امم
مؤلف در ادامه مطالبش به انواع بتپرستي اشاره كرده كه بتپرستي دو نوع ميباشد: بتپرستي ظاهري و باطني. بتپرستي ظاهري يعني به طور ظاهري سجده بر اشياي مادي كنيم، اما بتپرستي باطني شامل هواي نفس، ثروت دنيوي، جاهطلبي است. مولوي ميگويد به بركت وجود پيامبر از شر بتهاي ظاهري رها شديم. چه خوب است با توسل به آن حضرت و عنايت وي از دام بت باطني هم خلاص شويم. مولوي هم اين مباحث را در موضوع پيغمبرشناسياش مورد توجه قرار داده است.
نويسنده در فصل پاياني كتاب، به اشعار مربوط به پيامبر اكرم در مثنوي پرداخته است كه در ذيل از شش دفتر مثنوي، برگزيدهاي از آنها را جهت حسن ختام ميآوريم:
امت احمد كه هست از كرام
تا قيامت هست باقي آن طعام
چون «ابيت عند ربي» فاش شد
«يطعم و يسقي» كنايتزاش شد
هيچ بيتاويل اين را در پذير
تا درآيد در كلو چون شهد و شير10
احمدا خود كيست اسپاه زمين
ماه بين بر چرخ بشكافش جبين
تا بداند سعد و نحس بيخبر
دور توست اين دور نه دور قمر11
ناگهاني آن مغيث هر دو كون
مصطفي پيدا شد از ره بهر عون12
پس از آن لولاك گفت اندر لقا
در شب معراج شاهد باز ما
اين قضا بر نيك و بد حاكم بود
بر قضا شاهد نه حاكم ميشود13
پينوشتها:
1- پيامبر اكرم(ص) در مثنوي مولوي، ص14
2- همان، ص18
3- همان، ص32
4- همان، ص34
5- همان، ص40
6- همان، ص60
7- همان، ص68
8- همان، ص72
9- همان، ص96
10- مثنوي مولوي، دفتر اول، ابيات 3739 تا 3740
11- همان، دفتر دوم، ابيات 353و354
12- همان، دفتر سوم، بيت 315
13- همان، دفتر ششم، ابيات 2884و2885
دوشنبه 20 فروردين 1386 - 12:28