نقد و تحليل
حسين آرياني
نگاهي به جشنواره بيست و پنجم فيلم فجر
فيلمهاي امسال جشنواره فيلم فجر بيشتر حول محور دو نوع فيلم معناگرا و جنگي ميچرخيد كه اكثراً هم فيلمهاي خوبي نبودند معدود فيلمهاي خوب را از فيلمسازان سرشناس سالهاي قبل ديديم نگاهي كلي به برخي فيلمها اين سخن نگارنده را اثبات ميكند: «پابرهنه در بهشت» (بهرام توكلي) از فيلمهاي معناگراي امسال بود كه ايده جالبي دارد يك روحاني به آسايشگاه مبتلايان به ايدز ميرود تا از رنجها و آلام آنها پيش از مرگ بكاهد فضاسازي آسايشگاه و جلوههاي تيره و تار و فرسوده آن در كنار بيماران رو به احتضار خوب درآمده است اما روحاني داستان بيشتر به يك روحاني غربي ميماند و فيلم بيشتر تحت تاثير فيلمسازان معناگراي غربي مثل برسون و دراير است از جمله اينكه سخنان و انديشههاي پاسكال كه بر روي برسون تاثير فراواني داشته است در برخي از قسمتهاي فيلم عيناً نقل ميشود در مجموع فيلم ما را سردرگم ميكند واقعاً معلوم نيست كه روحاني به دنبال چيست و از زندگي چه ميخواهد؟
«پابرهنه در بهشت» فيلم معناگراي متوسطي است كه در حد همان فضاسازي خوب و برخي بازيهاي قابل توجه مثل بازي افشين هاشمي متوقف ميماند. «آفتاب بر همه يكسان ميتابد » (عباس رافعي) فيلم معناگراي ديگري بود كه البته در سطح باقي ميماند در فيلم افراد ماورايي بطور مرتب ظاهر و ناپديد ميشوند و حتي يكي از آنها كه ميوه فروش است اناري به زن (شخصيت اصلي فيلم) ميدهد كه لابد اين هم از انارهاي ماورايي است! سفر زن طولاني و خسته كننده و تحول او بسيار كليشهاي صورت ميپذيرد «اتوبوس شب» فيلم جنگي كيومرث پوراحمد فيلمبرداري سياه و سفيد خلاقانهاي دارد، بازي خوب پسر نوجوان فيلم ديدني است بحثهاي طولاني او با پيرمرد راننده ( با بازي خوب شكيبايي) جالب و درگيركننده است اما عراقيها جلوهاي كليشهاي دارند منفيها كاملاً منفي و مثبتها نسبي ايراني دارند و دائم شعار ميدهند. پايان فيلم هم به جاي يك پايان باز، پاياني ناتمام و ناكامل است.
«اخراجيها» كمدي جنگي مسعود ده نمكي با بازيگران كمدي شاخص خود گاه تماشاگر را خوب ميخنداند. سالها پيش كمال تبريزي با فيلم «ليلي با من است» كمدي جنگي را خلق كرد كه هر كمدي جنگي لاجرم با كيفيت آن مقايسه ميشود و اخراجيها با آن اوج فاصله بسياري دارد. اكبر عبدي هم با آنكه بسيار بانمك است تيپ و لهجه خود را در يكي از سريال هاي تلويزيوني تكرار ميكند جسارت مضمون فيلم در سطح ميماند و تعميق نميشود اما صرف مطرح شدن اين مضمون جسورانه هم بسيار ارزشمند است، در مجموع اخراجيها كمدي بامزه اما متوسطي است.
فيلم جنگي «روز سوم» (محمد حسين لطيفي) كارگرداني خوبي دارد ولي داستان همان داستان جنگي تكراري نجات يك گروگان از دست دشمن است جلوههاي كليشهاي سينماي جنگ هم كم و بيش به چشم ميخورند قهرمان پردازيهايي مانند اين كه يك ايراني دهها عراقي را ميكشد و ... البته فضاسازي خرمشهر در زمان جنگ خوب از آب درآمده است داستان عاطفي، علاقه نظامي عراقي به دختر ايراني هم جلوه تازه و خلاقانهاي ندارد. در مجموع «روز سوم» فيلم متوسطي است كه توجه بيش از حد داوران به آن سوال برانگيز است. احمدرضا معتمدي در «قاعده بازي» تمام تلاش خود را كرده كه لحظاتي از كمديهاي كلاسيك را تكرار كند اما شوخيها چنگي به دل نميزنند و خطوط فرعي داستان آنقدر زياد ميشوند كه كارگردان در انتهاي فيلم خودش هم نميداند با آنها چه كار كند تماشاگر در مقابل «قاعده بازي» بيش از آنكه بخندد از آشفتگي آن حيران ميشود.
«ميناي شهر خاموش» (اميرشهاب رضويان) بازي خوبي مثل هميشه از استاد انتظامي دارد و خط داستاني عاشقانه مربوط به انتظامي هم جذاب است اما كاراكتر دكتر بسيار بياحساس و خشك از آب درآمده و موجب دافعه تماشاگر ميشود. فيلم به جهت ريتم كندش گاه خستهكننده ميشود راز عشقي انتظامي كه كارگردان براي غافلگيري تماشاگر تا انتهاي فيلم آن را فاش نميكند در اواسط داستان قابل حدس زدن است و امتيازي براي فيلم محسوب نميشود هرچند خود حكايت عاشقانه جذاب است. «سنتوري» فيلم خوبي از داريوش مهرجويي كارگردان بزرگ و باسابقه سينماي ايران است. «سنتوري» روايت شخصي است كه ميخواهد به هر قيمتي به فرديت خويش وفادار بماند در دل خانواده و جامعهاي كه ميخواهند او را عوض كنند و البته او بهاي بزرگ اين تقابل خود را با خرد شدن زير بار اعتيادي ويرانگر ميپردازد اما او باز هم پس از ترك اعتياد به ويژگيهاي فردياش پايبند ميماند و اين خانواده اوست كه از خود نرمش ديرهنگامي نشان ميدهد. لحظهاي كه علي سنتوري غذايش را بين فقرا تقسيم ميكند ديدني است همين طور لحظهاي كه سنتوري در خيال خود زنش را در كنسرت نشسته بر صندلي ميبيند. از آنجايي كه انتظارات هميشه از مهرجويي بالاست اين فيلم خوب او در رديف آثار برجستهاش چون هامون و گاو قرار نميگيرد.
«خون بازي» (بنياعتماد) بيشك بهترين فيلم امسال بود فيلمي با ساختاري متفاوت و مستند گونه با دوربين روي دست و تصاويري سياه و سفيد با خط داستاني كمرنگ كه اين تمهيدات به خوبي تماشاگر را روي رنجهاي دختر معتاد متمركز ميكند. همه اينها نشان از خلاقيت و تجربهگرايي خانم بنياعتماد دارد كه به نتيجه درخوري هم رسيده است. بازي باران كوثري بسيار چشمگير است و مستحق دريافت جايزه؛ سينماي مستند در جشنواره امسال از بضاعت بيشتري برخوردار بود مروري به فيلمهاي شاخص مستند امسال خالي از لطف نيست: «سرزمين گمشده» (وحيد موسائيان) مستند قابل توجهي است كه «فرقه دموكرات آذربايجان» را از آغاز تشكيل تا انحلال آن پي ميگيرد موسائيان در فيلم پاي صحبتهاي شنيدني بازماندگان دولت فرقه دموكرات آذربايجان (دولت پيشهوري) مينشيند. آغاز فيلم معارفهاي سينمايي و ديدني با اين افراد است ابتدا اسم و مدت محكوميتشان روي صحنه نقش ميبندد سپس نماهايي از كشور محل سكونت آنها را ميبينيم بعد نمايي بدون ديالوگ از آنها در حال انجام دادن امور روزمره و سپس بتدريج گفتگو با آنها شروع ميشود. پايان فيلم هم بسيار ديدني است.
پيرمردي از اعضاء فرقه ميگويد كه بچهها و نوههايشان بزرگ شدهاند و با اينكه ايران را دوست دارد ديگر انگيزه و تواني براي بازگشت ندارد سپس از نماي متوسط او قطع ميشود به نمايي دور و سپس صندلي خالي او كه معادل تصويري خوبي است از شرايط دشوار او و دلتنگي و جداافتادگياش از ايران؛ «خاطرات يك 75 ساله» ساخته محمدرضا اصلاني مستندساز برجسته از ديگر فيلمهاي مستند خوب جشنواره امسال بود در اين فيلم به بهانه رفتن پيرمرد بازنشسته بانك ملي به بانك ملي شعبه مركزي تاريخچه تاسيس و توسعه بانك ملي مرور ميشود و ما متوجه ميشويم كه نهضت تاسيس بانك ملي حتي يكي از انگيزههاي انقلاب مشروطيت بوده است در آن زمان حتي دانشآموزان پول توجيبي خود را به بانك ميسپارند تا دولت ايران زير بار قرض از بانكهاي خارجي نرود صحنهاي كه كارمند دوره قاجار با روبند جلوي دستگاهي نشسته و كار ميكند كه ما فكر ميكنيم ماشين حسابي مكانيكي و قديمي است ولي با چرخش دوربين ميبينيم كه مانيتور كامپيوتر مقابل اوست و تصوير چهرهاش داخل مانيتور افتاده است سپس قطع تصوير به همان زن با لباس معاصر كه پشت همان كامپيوتر مشغول كار است از لحظات ديدني فيلم است و معادل تصويري زيبا و نوستالژيكي از آن جمله پيرمرد است كه ميگويد: «انگار هنوز آنها را ميبينم»
فيلم مستند «فيلمبرداران سينماي ايران» (عزيز ساعتي) هم فيلم تحقيقي جالبي درباره فيلمبرداران تاريخ سينماي ايران از آغاز تاكنون است كه بخصوص براي پي گيران تاريخ سينماي ما بسيار جذاب و سودمند است. اما بهترين فيلم مستند امسال بدون شك «تهران انار ندارد» (مسعود بخشي) بود او در مستند خود شكلگيري شهر تهران از آغاز تا عصر معاصر و مشكلات آن را با بيان طنز آميز مرور ميكند فيلمي كه ميتوانست فيلمي عبوس و ناراحت كننده از شهر تهران باشد با طنزي ظريف تماشاگر را به خوبي به خود جذب ميكند. طنز فيلم نشان ميدهد كه برخي از مشكلات شهر تهران آنقدر در بطن خود اغراقآميز و گل درشت هستند كه به طنز پهلو مي زنند مثل برخي از سادهترين و در عين حال مهمترين امكانات زندگي شهري مثل هواي پاكيزه، مسكن مناسب، ترافيك روان و نيز عميق نبودن تاسفآور فاصله طبقاتي و .... «تهران انار ندارد» ميتوانست يك فيلم بسيار جدي و تحقيقاتي صرف از شهر تهران باشد با مخاطبان خاص خودش، اما مسعود بخشي هوشيارانه با نگاهي طنزآميز به قضيه هم ميزان مخاطبانش را گسترش داده و هم به زعم نگارنده اثري عميقتر روي مخاطب خود ميگذارد.
در مجموع جشنواره امسال مانند سالهاي قبل دو سه فيلم خوب داشت و چند فيلم متوسط و فيلمهاي ضعيف پرشمار در مورد برگزاري و برنامهريزيهاي جشنواره هم كه در هر سال دريغ از پارسال. در سينما فلسطين كه سينماي ويژه مطبوعات بود هر كسي بايد براي ديدن فيلمهاي مهم از دو سانس قبل جا بگيرد چرا كه در زمان اكران فيلم مورد نظر جاي سوزن انداختن هم نبود و اكثر صندليها را افراد غيرتخصصي اشغال كرده بودند . برخي كودكان خود را به سينما آورده بودند حال معلوم نيست كه چگونه اين خيل عظيم توانسته بودند كارت سينماي مطبوعات كه كارتي تخصصي است را تهيه كنند !؟ در هنگام مصاحبه مطبوعاتي آنقدر عكاسان جلوي عوامل فيلم ازدحام ميكردند كه ديدن عوامل فيلم در طول گفتگو ممكن نبود خبررساني مسئولين سينما هم بسيار شتابزده و گاه نادرست بود يكي از مسئولين سينما پيش از نمايش فيلم سنتوري چند بار مدت نمايش آن را 180 دقيقه اعلام كرد!! بهرحال جشنواره امسال كه گذشت حداقل بايد به فكر چارهجويي براي مشكلات تكراري دوران جشنواره در سال بعد باشيم. اميد است اين تذكر تكراري پايان گزارشهاي جشنواره فجر را دوباره براي سال بعد و سالهاي بعد تكرار نكنيم. بهر حال بشر به اميد زنده است !!
سهشنبه 22 اسفند 1385 - 15:53