كتاب
ناهيد عباسپور
از جمله كساني كه به ميدان جنگ در عاشورا از منظر عرفان نظر كرده است حاج ميرزا حسن صفي عليشاه ميباشد. او اين واقعه را ميداني ميداند كه سالكان در آن سلوك ميكنند تا به مراد و مقصود خود برسند. در اين ميدان امام حسين عليهالسلام قطب عارفان و مرشد سالكان است و اصحاب او مريدان و رهپويان وصالاند.
امام كسي است كه صفات الهي را در خود متجلي ساخته و بر اثر عبادات و رياضتهايي كه متحمل شده به مرحله وصول رسيده است. در كتاب زبدهالاسرار علاوه بر اينكه رموز عرفاني واقعه عاشورا به بيان شيوا و رسا به نظم كشيده شده است، با مراحل سلوك اليالله نيز تطبيق صورت گرفته است.1
اين كتاب به گفته صريح نويسنده آن، از ذوق او سرچشمه نگرفته است. او ناطق نيست و حق تعالي اين سخنان را بر زبان و فكر او جاري مي سازد.
خود كجا يابد زبان تقرير عشق
تا بر او نايد مدد از پير عشق2
يافتم گفتار خود را كز كجاست
هم مخاطب هم مخاطب پير ماست
بنده كهبود تا زبانداري كند
بر زبانم حق سخن جاري كند3
زبدهالاسرار كتابي است كه روح انسان را آماده ميسازد براي درك معاني بلند عرفاني، و ذره ذره به طفل جان شير ميدهد تا به بلوغ برسد. وقتي به بلوغ رسيد به او نكاتي را بيان ميكند كه جان اگر ذوقي دارد تحريك شود و اگر آن ذوق را ندارد ديگر ادامه راه را نيابد و در واقع به خودشناسي كمك ميكند.
صفيعليشاه اصرار دارد كه هركس ذوق را در خود ديد اين كتاب را بخواند و بعد قدم در ورطه طريقت گذارد. زيرا او پير رهرفتهاي است و از خطرات و مصائب راه آگاه است. براي اينكه سالك قدرت درك و تحمل پيدا كند زبده الاسرار را بخواند تا در آن درياي چين پر از خطر حيران نشود و رهبرگشته. هركس زبدهالاسرار را اندكي درك كند عارف است و لازمه عارف بودن ذوق فنا داشتن است و هركس اين را ندارد بهتر است خود را از اين وادي بيرون بكشد و هيچ احتياجي بر زبدهالاسرار ندارد. چون پايه اين كتاب بر فنا نهاده شده است. در كتاب زبدهالاسرار، ميرزا حسن صفيعليشاه، مراحل سير و سلوك، آداب سلوك و ادب سالك را به شكل حيرتآوري بيان كرده است و هنگامي كه اين عناوين را شرح ميدهد و انسان را دگرگون ميكند به شكل بسيار زيبا وارد حادثه كربلا و شرح حال آن عارفان واقعي ميشود و واقعاً انسان را در بحر معني غرق ميكند و دوباره نجات ميدهد.
چون شدي در عشق فاني، شاه چين
بر تو بخشد ملك چين و ماه چين
نزد آن سلطان قهار غيور
كاهش هستي از حريمش مانده دور
تا تو را اظهار هستي زهره است
جانت از الطاف او بيبهره است
سوز در نار جلالش جان خويش
بگذر از آمال و از اعيان خويش
تا تو را چون بيند آن شاه وحيد
فارغ از انديشه و بيم و اميد
جز غم عشقش هوايي در تو نيست
فاني اوئي و مائي در تو نيست
ملك و دختر بر تو بيپروا دهد
هرچه دارد مر تو را يكجا دهد
چون قدم در عشق شاه چين نهي
بايدت تحصيل پير آگهي
تا وي آموزد تو را رسم و سلوك
تا چه سان رفتار بايد با ملوك4
شرح حال صفيعليشاه
صفيعليشاه به قلم خودش در تفسير منظوم قرآن كريم ميگويد: «مسقط الرأس فقير اصفهان است. در سوم شعبان 1251 متولد شد. در هندوستان دست به تاليف زبدهالاسرار نظماً كه در اسرار شهادت و همچنين در برگيرنده رموز عرفان و شهادت شهيدان راه حق و حقيقت و تطبيق با سلوك الي الله است موفق شدم.» اين كتاب منظوم بوده و در بحر رمل بر وزن مثنوي مولوي فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده است.
صفي عليشاه اصفهاني پس از 65 سال زندگي در سال 1316 ه.ق در 24 ذيالقعده در طهران متوفي شد. مقبره او در شاه آباد در خانقاهي كه مريدانش ساخته بودند ميباشد. او مردي دانا، سخنسنج، نيكمحضر و خوشصحبت بود كه مريدانش از او كرامتها نقل كردهاند.5
موضوع اصلي كتاب بررسي قيام عاشورا از نقطهنظر عرفاني است. صفي عليشاه در اين اثر رموز عرفاني عاشورا را بر اساس نظام عرفاني خويش بررسي كرده و حقيقتاً اسراري را فاش ميكند كه در ساير نگرشها يافت نميشود.
كتاب مطالب زيادي را در بردارد كه ذيلاً به اختصار گزارش ميشوند:
- اولين موضوعي كه كتاب با آن آغاز شده حديث «كنت كنزاً مخفياً...» ميباشد. و ميگويد خداوند جهانيان قبل از ايجادش، خود در عين كمال وجود داشت و ليكن مخفي بود و هويت خداوند درياي سرپوشيدهاي بود كه هنوز اراده نكرده بود كه خود را ظاهر كند. خداوند در اولين جلوه خود در ذاتش، صفاتش را به وجود آورد.
حضرت محمد صليالله عليه و آله جلوهگر بينيازي خداوند است و حضرت علي عليهالسلام اولين پذيرنده جلوه حضرت محمد صليالله عليه و آله ميباشد.6
- مقام نبوت و امامت كه در خلال آن ولايت علي عليهالسلام هم بررسي شده است: در اينجا به نحوه معراج پيامبر پرداخته و ميگويد: جسم حضرت علي (عليهالسلام) و جسم حضرت محمد (صليالله عليه و آله) به قدري باهم متحد شد كه فقط خداوند حد آن را ميداند و بين اين دو والامقامان، رازي بوده است كه از حد عالم امكان و جسمانيت بالاتر است.
- پس از اين موضوع كه نحوه تجلي پروردگار را توصيف كرد و فرق آن را با حلول هم بسيار زيبا بيان كرده است، اكنون شروع كرده است به تفسير عرفاني واقعه عاشورا، و به مصداق عشق الهي يعني امام حسين عليهالسلام پرداخته است.
راست گويم عشق مصداقش حق است
در حقيقت عشق حق مطلق است7
نبوت نور عشق است و ولايت نشانه مخفي عشق است. وقتي نبوت و ولايت با هم يكي شود حاصل اين عشق آن يك ميشود.
اين نبوت چيست داني نور عشق
وان ولايت آيت مستور عشق
چون نبوت با ولايت يك شود
آنچه حاصل زين دو عشق آن يك شود
پس حسين آن سر جان احمد است
عاشقان را مصدر و هم مقصد است8
امام حسين عليهالسلام و حضرت زينب عليهاالسلام را مصداق عشق ميداند و معتقد است زيبايي عشق از بركت وجود زينب است و زينب را ولي خدا ميداند... چون زينب از ازل رونقبخش كار حسين عليهالسلام بوده است.
سراينده كتاب، عاشورا را طريقتي ميداند كه سالكان پس از طي مقامات تبتل [يعني بريدن از دنيا] تا خدا حركت ميكنند و نهايتاً هستي خود را به پاي او قرباني ميكنند.
از نظر سراينده، كشتگان كربلا عين حق هستند چون غرق در عشق الهي هستند. با اينكه 72 نفر هستند ولي جلوهگر واحد هستند چون در امام حسين خلاصه شدهاند و در اينجا اتحاد روح را بايد ببينيم نه كثرت كالبدها را كه افراد از هم جدا هستند و هركس براي خود فردي است. بايد اتحاد معنوي را نظارهگر باشيم.
محل واقعي عشق، دشت نينواست كه فقط از راه دل ميشود اين مكان را درك كرد. دل هركس بهتر از هر چيز ديگري ميتواند او را آگاه كند.
در مورد حكمت شهادت علي اصغر سخن گفته و حقانيت او، از حبيب ابن مظاهر و مسلم بن عوسجه هم ياد كرده است.
نكته قابل توجهي كه در ابيات ذيل بيان شده اين موضوع است: بيادعاترين كسي كه در كربلا به شهادت رسيد علياصغر بود.
چون نواي قبل موتوا ان تموت
شد بلند از ناي حي لايموت
بود طفلي شيرخوار اندر حرم
كافرينش را پدر بد در كرم
گرچه خواندند اهل عالم اصغرش
من ندانم جز ولي اكبرش
بر اميد جاننثاري آن زمان
خويش را افكند از مهد امان
دست از قنداق جان بيرون كشيد
بندهاي بسته را از هم دريد
آري آري شير حق است اين ولد
آنكه در گهواره اژدرها درد9
در مورد امام حسين عليهالسلام كه ولي بر حق و رباني است و مظهر سبحانيت پروردگار است، ميفرمايد كه در شريعت پيرو پيغمبر و در طريقت پيرو حضرت علي عليهالسلام بوده است. هركس در لواي حضرت علي عليهالسلام نباشد گمراه است و از باب عرفان رد شده است. در چشم عارف سنگ و زر بايد يكي باشد و الا عارف نيست.
پينوشتها:
1- بخشعلي قنبري، فلسفه عاشورا
2- زبده الاسرار، صفيعليشاه، ص27
3- همان، ص57
4- همان، ص141
5- همان، ص3و4
6- همان، ص10 و11
7- همان، ص27
8- همان، ص28
9- همان، ص69
فهرست منابع:
1- قرآن كريم
2- صفي عليشاه، محمد حسن بن محمدباقر، زبده الاسرار، تهران، انتشارات صفيعليشاه، 1379
3- قنبري، بخشعلي، نگاه عرفاني مولوي به عاشورا، فصلنامه دانشگاه اسلامي، ويژهنامه امام حسين، زمستان 81
4- بخشعلي، قنبري، فلسفه عاشورا، انتشارات فرهنگ اسلامي، نشر بينالملل، سال 1379، چاپ اول
دوشنبه 14 اسفند 1385 - 16:24