يادداشت
سجاد روشني
هفده سال ميگذرد. هفده سال از آن صبح بيخورشيدي كه برخاستيم و ديگر امام را كنارمان نديديم. آن روزها را خوب بخاطر دارم. مردم در همه شهر به خيابانها آمده بودند. بيهيچ ابلاغي عزاي عمومي بود اشك و شيون از وجودهاي مشكيپوش جاري بود. ماشينهاي نظامي، ارتشي و سپاهي و بسيجي در خيابانهاي با حزن و غمزده پوسترهاي اما را بر شيشه چسبانده و داغها را تازه ميكردند. فراموش كردني نيست. آن خلايق بيتاب و عزاداري كه دور يك سوراخ تاريك دو متري را گرفته بود و نميگذاشت امام را به خاك بسپارند. آن تكه زميني كه سعادت يافت تا امام را در خويش جاي دهد اينك حرمي مطهر و بزرگ براي زيارت عاشقان امام و انقلاب است.
اكنون در آستانه هفدهمين سالگرد عروج ملكوتي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني(ره)، حرم مطهر در بهشت زهرا حال و هواي ديگري دارد. دسته دسته كاروانها ميآيند. از هر شهري، از هر قومي، از هر دين و آييني چرا كه امام تنها براي يك شهر و يك قوم و يك دين نيست. امام شخصيتي فراكشوري است. همه امام را دوست دارند. لهجههاي مختلفي شنيده ميشود. ترك و فارس و لر و بلوچ و كرد و گيلكي و غيره. از اقصي نقاط اين كشور اسلامي به ديدار آفتاب انقلاب شتافتهاند. گنبد و گلدستهها در پرتو هر آفتاب خرداد ميدرخشند.
شبها نيز اين گنبد و گلدستهها را ميتوان از سراسر تهران ديد. گنبد و گلدستهاي كه همواره چشم را ميدوزد و دل را شيدا ميكند.
به داخل حرم ميرويم. آرام و گيرا با انعكاس صداهايي كه مشغول نيايش و دعا و خلوت با معبود خويشاند. شلوغترين قسمت اطراف ضريح است سرهايي كه به شيشه چسبيده و دستهايي كه پنجرههاي ضريح را چنگ افكنده و دلهايي كه ديگر انگار روي پاهاي زمين بند نيستند. در كورسوي نور سبز داخل ضريح دو آرامگاه ديده ميشود. آرامگاه يك پدر و يك پسر كه يادگارش بود. آرامگاه مردي از تبار جهاد و ظلمستيزي كه بزرگترين انقلاب قرن بيستم را رقم زد. بزرگ انساني كه در اوج سادگي و مردمداري، در برابر نظام شاهنشاهي ايستاد و امپراطوري 2500 ساله آن را پايان داد. مردي كه سلطه اجنبي بر مردان و زنان غيور و مسلمان را ساقط كرد. آفتاب گرمي كه سادهزيستي و خوب بودن را به نسلها آموخت. رهبر بزرگي كه يك جنگ تحميلي 8 ساله را با درايت سازماندهي كرد و عشق او و خاك ايران بود كه جوانان را دسته دسته به نبرد حق عليه باطل ميفرستاد.
امروز سپاهيان آمدهاند. ورزشكاران نيز آمدهاند تا با اهداي تاج گل و اداي احترام بار ديگر با آرمانهاي والاي حضرت امام خميني(ره) تجديد بيعت كنند. كه بار ديگر بگويند كه تا پاي جان از عزت و اقتدار نظام جمهوري اسلامي ايران و خاك و ارزشهاي اين كشور پاسداري ميكنند.
تاج گل، رژههاي منظم، مسئولان و ورزشكاران و سپاهيان و مارشي كه مو را بر اندام سيخ ميكند. پس از نثار فاتحه بر روان امام انقلاب صفوف نماز جماعت به طور خودجوش بسته شد. اذان ظهر در حرم مطهر حال و هواي ديگري دارد. حاج سيد حسن خميني، پيش نماز نماز ظهر و عصر در جوار مزار پدربزرگ و پدرش است. صفوف آنقدر منظم و منسجم بسته شده كه سراسر صحن حرم را پر كرده است. پس از نماز و تسبيحات و زيارت و سخنراني حاج سيد حسن به بيرون صحن حرم ميروم. پيرمرد و پيرزن، ميانسال و جوان و كودك و حتي مادري كه نوزادش را در آغوش دارد، روي چمنها نشسته و چشم بر گنبد و بارگاه دوخته است.
ديگر هرم از ظهر گذشته است. كفاشها لحظهاي استراحت ندارند. با افتخار خادمي حضرت امام را ميكنند. پيرزني در گوشهاي از چمنهاي محوطه بقچه غذايش را ميگشايد و مشغول ميشود. هركس از كنارش ميگذرد تعارف ميكند. قطعاً او چيزهايي را به خاطر دارد كه ما آنها را نديده و نشنيدهايم. اكنون انگار سكوت نيز مانند هرم آفتاب فضا را استحاله كرده است. آنچه از پس صداي باد به گوش ميرسد صداي جاروي رفتگراني است كه ليوانهاي يكبار مصرف را جارو ميزنند و پس از آن غرش كاميوني كه محوطه را آبپاشي ميكند.
هفدهمين سالگرد شيدايي دلها، غروب آفتاب انقلاب، ارتحال امام خميني(ره)، و سالگرد قيام خونين 15 خرداد بعنوان مبدأ حركت پيروزي انقلاب اسلامي تسليت و تبريك باد.
چهارشنبه 10 خرداد 1385 - 8:49