گفتگو
آرام
گفتوگو با دكتر سراجزاده دبيراجرايي نشستهاي تخصصي سنجههاي دينداري
اشاره:
در حاشيه نشست تخصصي سنجههاي دينداري گفتوگويي با دكتر سراجزاده دبير اجرايي اين همايش انجام دادهايم. وي عضو هيأت علمي گروه جامعهشناسي دانشگاه تربيت تهران است و چندين تأليف و تحقيق در كارنامه خود دارد. دكتر سراجزاده در اين گفتوگو به گذشته و حال سنجههاي دينداري در ايران ميپردازد و به اين مسئله اشاره ميكند كه اقدامات جديتر و بيشتري نيز در راه است.
آقاي دكتر سراجزاده، شما در ابتداي نشست گفتيد كه بحث سنجههاي دينداري، سابقهاي 50 ساله در غرب دارد. سؤال من اين است كه تا چه اندازه از آن تجربيات و تحقيقات، براي كاري كه در ايران آغاز شده، استفاده كردهايد؟
كار درباره سنجههاي دينداري در ايران، نسبتاً جديد است. با وجود اين كه موضوع براي ما بسيار اهميت دارد، ولي فقط چندين سال است كه مورد توجه جامعه شناسان، روانشناسان و در مجموع، پژوهشگران اجتماعي و رواني- رفتاري واقع شده است. استفادهاي كه از آن سنجهها صورت گرفته، به دو صورت است. عدهاي آمدهاند و آنها را اقتباس كردهاند. مثلاً سنجهاي به نام مدل«گلاك و استارك» وجود دارد. اين دو نفر، جامعهشناسان آمريكايي هستند كه چندين سال در عرصه دين كار كردهاند. يعني آن دو چند بعد براي دينها پيشبيني كردهاند و گفتهاند كه هر ديني اين ابعاد را دارد. ميتوان براي هر دين خاصي، به اين ابعاد، محتوا داد. يعني كار آنها يك فرمت است كه ميتوان محتواي متفاوتي را در آن ريخت. بعضيها آمدهاند و اين مدل را اقتباس كردهاند و با توجه به دين اسلام و حتي مذهب تشيع در جامعه ايران، محتوايي به اين مدل دادهاند كه به عنوان سنجه دينداري در بعضي از تحقيقات مورد استفاده قرار گرفته است. روانشناسي هم در اين زمينه كار كرده و آنها هم با توجه به مدلهاي غربي دست به اقتباس زدهاند و محتواهاي مربوط به دين اسلام را در آن مدلها قرار دادهاند. در نتيجه، وقتي كه بحث سنجههاي دينداري در ايران شروع شده است تقريباً مدلهاي غربي را ديدهاند و تا آنجا كه ممكن بوده، از آنها الهام گرفتهاند.
آيا اين الهام و اقتباس، كفايت ميكند؟ به عبارتي، نبايد بر اساس مؤلفههاي دين اسلام، به مقياسسازي پرداخت؟
همين طور است.اين بحث بايد بومي شود. يعني وقتي از اسلام صحبت ميكنيم، ميتوان به طور جدي اين سؤال را طرح كرد كه آيا سنجهها و فرمتها كافي است يا خير؟ ما اميدواريم كه با انجام اين نشستهاي تخصصي ابعاد اين موضوع هم به لحاظ نظري و هم به لحاظ روششناسانه، شكافته شود.
فكر ميكنيد از طريق اين نشستها ميتوان به همه ابعاد اين موضوع پرداخت؟ مثلاً احتياجي نيست كه بحث سنجههاي دينداري از طريق مراكز دانشگاهي هم دنبال شود؟
درسهاي روانشناسي و جامعهشناسي دين، در دانشگاههاي ما به خصوص در مقطع كارشناسي، وجود دارد و در سالهاي اخير هم تا حد زيادي مورد توجه قرار گرفته است. اكنون پاياننامههاي زيادي در رشتههاي روانشناسي و جامعهشناسي در حال تهيه است كه بر مسائل ديني متمركز شده است. براي برخي از پاياننامهها نياز به ساختن سنجههايي بوده است و دانشجويان تحت نظارت استادانشان دارند اين كار را انجام ميدهند.
در مجموع، اين بحث در دانشگاهها دارد جايگاه خودش را پيدا ميكند. اما اين كه سنجههاي دينداري به يك واحد درسي تبديل شود، هنوز صورت نگرفته است و فكر ميكنم كه در كشورهاي غربي هم خود اين موضوع به عنوان يك واحد درسي مطرح نيست.
البته در دانشگاههاي ما به جاي آن كه روانشناسي دين مطرح باشد، بيشتر به روانشناسي اسلامي يا علمالنفس پرداخته ميشود.
رشته خود من جامعهشناسي است و چندان اطلاع ندارم كه درس روانشناسي دين دقيقاً در چه مقطعي و با چه ويژگيها و محتوايي تدريس ميشود. اما در رشته جامعهشناسي، درس جامعهشناسي دين در مقطع كارشناسي ارشد وجود دارد و تا آنجا كه من اطلاع دارم، بحثهايشان درباره جامعهشناسي دين است، نه جامعهشناسي اسلامي. اخيراً هم گروه تخصصي جامعهشناسي دين در انجمن جامعهشناسي ايران فعال شده و تاكنون چند برنامه هم برگزار كرده است؛ برنامههايي كه با استقبال دانشجويان روبهرو شده و يكي از پر رونقترين سخنرانيهايي كه در انجمن جامعهشناسي ايران شكل گرفته، در همين برنامهها انجام گرفته است.
به نظر ميرسد كه در جامعهشناسي، مبحث جامعهشناسي دين دارد جايگاه خويش را –هرچند با تاخير- پيدا ميكند و بحثهاي جامعهشناسانه درباره دين، جريان پيدا كرده است.
با توجه به اين كه در بحث سنجههاي دينداري، مشخصاً اسلام به عنوان دين اكثريت مردم ايران مورد بررسي قرار ميگيرد، فكر نميكنيد بايد به اين موضوع از منظر جامعهشناسي اسلام نگاه كرد؟
در جامعهشناسي دين، ما مباحثي داريم كه موضوع دين در آنها به عنوان يك نهاد عمومي اجتماعي، مورد توجه واقع ميشود، اما جامعهشناسي اسلام و تشيع، بحث خاصي در درون جامعهشناسي دين است.
بله، مطالعات ما درباره اسلام و تشيع، در واقع به بحثهاي جامعهشناسي اسلام و تشيع تبديل ميشود. ولي لازم است كه قبل از ورود به اين بخش خاص جامعهشناسي، دانشجويان و پژوهشگران با مباحث و نظريههاي عموميتر جامعهشناسي دين آشنا شوند يعني چارچوبهاي نظري و رويكردهاي موجود در اين عرصه را بشناسند و بعد از آن، به بحثهاي تخصصي درباره يك دين خاص بپردازند. حالا وقتي كه مطالعات خاص ما بر روي ايران متمركز باشد، در چارچوب همان رويكردهاي عمومي جامعهشناسي دين، به مطالعه جامعه ايران و اسلام و تشيع ميپردازيم.
آيا ميتوان در موضوع سنجههاي دينداري، از طريق انسانشناسي و مردمشناسي هم به بحث نزديك شد؟انسانشناسي و مردم شناسي يك رويكرد موازي و مكمل جامعهشناسي است، همان گونه كه جامعهشناسي دين داريم، ميتوانيم انسانشناسي و مردمشناسي دين هم داشته باشيم.
البته هنوز من خبر ندارم در دانشگاهها ما رشتهاي درسي با عنوان انسانشناسي و مردمشناسي دين وجود داشته باشد، اما برخي از جامعهشناسان با رويكرد مطالعات فرهنگي به مباحث مردمشناسي و انسانشناسي دين نزديك شدهاند. ضرورت هم دارد كه با اين رويكردها به موضوع دين پرداخته شود.
آقاي دكتر سراجزاده، در موضوع سنجههاي دينداري به جز اين نشستهاي تخصصي، تحقيقات پيمايشي هم صورت گرفته است؟
اشاره كردم كه اخيراً توجه دانشجويان در رشتههاي روانشناسي و جامعهشناسي به موضوع دين و سنجش دينداري جلب شده است؛ چه به صورت انجام كارهاي پيمايشي و چه به اين صورت كه دين را به عنوان يك متغير مستقل و يا وابسته ببينند، قاعدتاً آنها سراغ كارهاي پيمايشي، در حد امكانات دانشجويي ميروند. علاوه بر آن، موسسات زيربط مثل دفتر طرحهاي ملي، وزارت فرهنگ و اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي و يا بخشهايي در وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و سازمان ملي جوانان، كارهاي پيمايشي براي بررسي وضعيت دينداري انجام ميدهند. تاكنون هم چندين كار انجام شده و كارهاي ديگري هم در دست اقدام و انجام است.
سهشنبه 15 شهريور 1384 - 17:43